یلدا در شعرشاعران ایران - سایت تبیان زنجان

 

یلدا در شعر شاعران

 

شب یلدا به معنای تیرگی و سیاهی و بلندی و درازی در ادبیات فارسی مورد استعاره و تشبیه قرار گرفته و شاعران پارسی گوی، زلف و چشم و دل یار را در سیاهی، و روز هجران و جدایی و دوری را در درازی به شب یلدا تشبیه کرده اند:

 

عنصری سروده:

 

چون حلقه ربایند به نیزه تو به نیزه

خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا

 

 منوچهری سراید:

 

نور رویش تیره شب را روز نورانی کند

دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند

ناصر خسرو فرموده:

گر نیابد خوی ایشان، در نیابد خلق را

روز روشن، در بر دانا شب یلدا شود

قندیل ضروری به شب قدر به مسجد

مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا

او بر دوشنبه و تو بر آدینه

تو لیل قدر داری و او یلدا

 

 مسعود سعد سروده:

 

کرده خورشید صبح ملکتِ تو

روز همه دشمنان، شب یلدا

 

 معزّی سراید:

 

ایزد دادار مهر و کین تو گویی

از شب قدر آفرید و از شب یلدا

زان که به مهرت بُوَد تقرب مؤمن

زان که به کینت بُوَد تفاخر ترسا

 

 سیف اسفرنگی سروده:

 

سخنم بلند نام از سخن تو گشت و شاید

که دراز نامی از نام مسیح یافت یلدا

 

معزّی سراید:

 

تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است

تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا

 

خاقانی فرموده:

 

گر آن کیخسرو ایران و تور است

چرا بیژن شد اندر چاه یلدا

آری که آفتاب مجرد به یک شعاع

بیخ کواکب شب یلدا برافکند

همه شب های غم آبستن روز طَرَب است

یوسف روز به چاه شب یلدا بیند

با جفای تو بر، که خورد از عمر

شب یلدا رفو که کرد پرند

هست چون صبح آشکارا کاین صباح چند را

بیم صبح رستخیز است از شبِ یلدای من

 

 سعدی فرماید:

 

همه بر آن همه دردم امیدِ درمان است

که آخری بُوَد آخر شبان، یلدا را

روز رویش چو برانداخت نقاب از سر زلف

گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست

یادِ آسایش گیتی، بزند بر دل ریش

صبح صادق ندمَد تا شب یلدا نرود

برآی ای صبح مشتاقان اگر هنگام روز آمد

که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم

نظر به روی تو هر بامداد نوروزی است

شبِ فراق تو هر گه که هست یلدایی است

 

 انجمن آرا سروده:

 

شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست

گریه های سحرم را اثری پیدا نیست

 

 رضا قلی خان هدایت سراید:

 

در سالی اگر شبی است یلدا

در یک مه آن صنم دو یلداست

 

و در نثر فارسی آمده است:

 

«و در شب های یلدای ظلم که آفتابِ ملکِ من به مغربِ زوال، افول نماید،  

 

چراغ فراغ چگونه افروزند» .

 

نویسندگان عرب نیز از شب یلدا به شب میلاد (لیله المیلاد) یاد کرده اند که عیسی (ع) در آن شب بزاد، و در بلندی و درازی و وصال یار، مانند شاعران و نویسندگان پارسی گوی، در صناعاتِ لفظی به استعاره و تشبیه اش گرفته اند. ابونواس شاعر تازی، شعری سروده که برگردان پارسی آن چنین است:

 

ای شب میلاد! آیا دانی که در عشق ورزی

از پگاهی که بوده ای از من درازتری!

 

و عبدالله پسر عبدالله طاهر سروده که برگردان پارسی آن چنین است:

شب میلاد بلندترین شب سال هم گذشت

و کوتاه ترین آن، این دویند دوگونه

به یک معنا بلند شد و کوتاه گشت

در کنار معشوق و اجتماع سالانه . 

اسامی بازیکنان دعوت شده به تیم ملی .

اعلام اسامی بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران برای جام ملتهای آسیا

اسامی بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران برای اردوی قطر و جام ملتهای  

 

آسیا اعلام شد


   مدیر امور رسانه ای تیم ملی فوتبال ایران گفت: ازسوی افشین قطبی سرمربی تیم ملی فوتبال ایران روز سه شنبه اسامی 27 بازیکن برای حضور در اردوی تدارکاتی قطر که از روز جمعه سوم دی ماه آغاز می شود، اعلام شد.

خسرو والی زاده افزود: سرمربی و کادر فنی تیم ملی درباره انتخاب این بازیکنان گفته اند: " اسامی 27 بازیکن را با افتخار برای جام ملتهای آسیا 2011 اعلام می داریم. البته شمار فراوانی بازیکنان شایسته و خارق العاده در فوتبال ایران وجود دارند و بواقع انتخاب 27 نفر از این جمع، کاری بس دشوار بود اما پس از یک دوره طولانی ما معتقدیم این نفرات دارای بهترین و بالاترین کیفیت و هوش برای رسیدن به هدف ما که همانا قهرمانی در جام ملتهای آسیا است، هستند".

 

اسامی بازیکنان دعوت شده به این شرح است:

 

دروازه بانان

----------------

 

سید مهدی رحمتی، ابراهیم میرزاپور، علیرضا حقیقی، شهاب گردان

 

مدافعان

----------

 

خسرو حیدری، پژمان منتظری، هادی عقیلی، محمد نصرتی، سیدجلال حسینی،  

 

فرشید طالبی، احسان حاج صفی، ابوذر رحیمی

 

بازیکنان میانی

-------------

 

جواد نکونام، آندرانیک تیموریان، قاسم حدادی فر، پژمان نوری، ایمان مبعلی،  

 

مهدی کیانی، محمد نوری

 

مهاجمان

-----------

 

هادی نوروزی، غلامرضا رضایی، مسعود شجاعی، کریم انصاری فرد، 

 

 آرش افشین،  محمد غلامی، رضا نوروزی، محمدرضا خلعتبری.

یادی ازشاعره جوان کازرونی . انجمن شعرکازرون

 

هوالجمیل

 

      هنگامی که برای اولین بار چشم بر این جهان گشود 29 آذر 1361 

                                     

                                           بود و شهر کازرون .

 

 

کازرون بود و شش ماهه نوزادی که رخت سفر به سوی قم بسته بود تا زندگی را در آنجا تجربه کند، بی آنکه بداند تا کی ؟!!!

قم بود و میهمان کوچولویی که سفرنامه اش درس هیچ مدرسه ای نشد جز دبستان اوسطی و راهنمایی نرجسیه و دبیرستان شهدای چهارمردان و بعد دانشکده‌ی عمران همدان و در حاشیه‌ی این سفرنامه رفت و آمد های مدوام به زادگاهش کازرون .

غم که به سراغش می آمد در و دیوارو خط کش و نقاله و پرگار هم شاعر می شدند و با او شعر می سرودند ، تجربه های شعری اش را در مدرسه ارائه داد و بر هر دوست یا معلمی می خواند ، زیبایی را با زبانش در عمق جان او می ریخت .

حاصل حیات شعری او 30 عنوان برتر جشنواره های ادبی است از جشنواره های دانش آموزی گرفته تا کنگره‌ی دفاع مقدس و کنگره بندرعباس و شبهای شهریور و . . .  و 4 دفتر شعر و دفترچه‌ی خاطره‌ای که هر گز کامل نشد . اما سر انجام چه زود حروف آن جدول سه حرفی را پیدا کرد معمای جدول را حل کرد و 31 شهریور 1384 بی آنکه چشمش آسمان کازرون را ببیند به زادگاهش کوچید و آسمان کازرون شاهد خاکسپاریش گردید .

سال 1385 بود که 39 غزل نجمه زارع را انتشارات فرهنگ مردم منتشر ساخت تا بدانیم که : « عشق قابیل است »

 بهار 1389 ، دومین اثر او با عنوان : «یک سرنوشت سه حرفی» توسط انتشارات "نشر شانی" به دوست داران شعر عرضه گردید. این اثر شامل 141 شعر از زنده یاد "نجمه زارع" می‌باشد. 

 

یک شعر ازآن شاعره جوان

 تو نیستی و این درو دیوار هیچ ‎وقت...‏

غیر از تو من به هیچ‎کس انگار هیچ ‎وقت...‏

اینجا دلم برای تو هی شور می ‎زند

از خود مواظبت کن و نگذار هیچ ‎وقت...‏

اخبار گفت شهر شما امن و راحت است

من باورم نمی ‎شود،اخبار هیچ ‎وقت...‏

حیفند روزهای جوانی،نمی‎ شوند

این روزها دو مرتبه تکرار هیچ ‎وقت

من نیستم بیا و فراموش کن مرا

کی بوده ‎ام برات سزاوار؟!‏‎…‎هیچ‎ وقت

بگذار من شکسته شوم توصبور باش

جوری بمان همیشه که انگار هیچ‎ وقت...‏ 

 

                                               8 / 2 / 80  

سوگنامه - ساغرجمشیدی

 

نویسنده: س . جمشیدی

یکشنبه 28 آذر1389

 

سلام
 

تقریبا 15 – 16 سال پیش با هم آشنا شدیم . سال های دبیرستان رو با هم گذروندیم . شیطنت ها و شادی های اون روزا رو با هم تجربه کریدم . با هم دانشگاه قبول شدیم ...
عاشق بود . هر کاری از دستمون بر میومد انجام دادیم تا بالاخره یه روز زنگ زد و گفت "ساغر ! خونواده ها راضی شدن"
یه روز زنگ زد و گفت "ساغر ! متن کارت عروسیمون رو تو بنویس" یه روز زنگ زد و گفت "دفاع پایان نامهء ارشدم بیا" یه روز ... یه روز ... یه روز ... تا چند روز پیش . روزهای تعطیلات با مناسبت و بی مناسبت . زنگ زد و گفت "ساغر ! سیامک توی کماست..."
پریشون خودمو رسوندم به بیمارستان که دیدم مادرش توی خیابون منتظرمه . تا منو دید مثل یه ابر سیاه بغضش صاعقه زد و رگبار اشک امونش نداد . گفت "ساغر ... تموم کرده اما شیوا نمی دونه . فقط تو می تونی بهش بگی. باید بگی که مرگ مغزی شده و دکترا واسه اعضای بدنش رضایت می خوان..." گفت " ما می ترسیم بهش بگیم" .
همهء اینها رو گفتند و گفتم و دو روز بعد صدای گم شده در شیون های شیوا بود که پشت تلفن بهم گفت "ساغر! متن کارت عروسیمون رو تو نوشتی ، نامهء خدا حافظی مون رو هم بنویس..."
من هیچ وقت اون طور با صدای بلند گریه نکرده بودم!

غروب بود و هوا بوی پَر کشیدن داشت

عجیب حال و هوای غزل شنیدن داشت

کنار ِ  پنجره ، کنج قفس ، قناری من

سکوتِ حنجره اش نغمهء رهیدن داشت

چقدر دل نگران بودم و پُر از انکار

شبی که وحشت گنگی شبیه رفتن داشت

سلیس و ساده و شیوا دلیل آوردم

و گوش های خدا میل ناشنیدن داشت!

تو ناگهانی و یکباره رهسپار شدی

و کاش اشک من آن دم دل چکیدن داشت...

قسم به هرچه برایم مقدس است آن شب

صدای قلب من آهنگ ِ دل سپردن داشت

چه دل سپردنِ سختی به هرچه باداباد

به هرچه آن شبِ مبهم سرِ رمیدن داشت

غروب بود و هوا بوی پر کشیدن داشت

عجیب حال و هوای غزل شنیدن داشت ...

برای دوست داغدارم : شیوا .

شعری از آیدا

 

شعری ارسالی از: آیدا 

 

مدادش شکسته بود 
 

و 
 

دست هایش بسته 
 

حنجره اش 
 

از هجوم کلمات به خاک افتاده بود .