خوابنامه شیخ بهائی



خوابنامه (تعبیر خواب منظوم شیخ بهائی) -

 طبق نسخه معتبر و بدون تحریف تاجیکستان

داور کردگار بی مانند

خوابنامه (تعبیر خواب منظوم شیخ بهائی)

تذهیب یا طلاکاری نسخه کتاب خطی شعر

این مثنوی خوابنامه، در تعبیر خوابهاست بنحوی مُجمَل و صادقانه:



***دیباچه:


ابتدا می کنم به نام خدا


خالق و صانع زمین و سما


که بُوَد فارغ از زن و فرزند


بعد از آن، مدح احمد مُرسَل


باز گویم مفصّل و مجمل


بعد از آن مدح حیدر صفدر


گویم از روی صدق، شام و سحر


سَروَر مؤمنان، علیّ ولی


منبع لطف حق، خفیّ و جلی


بَعدِ اوصاف حیدر و اولاد


یاد دارم چنین من از استاد:



***در اینکه خواب را بچند کس نباید گفت:


داد یُوسُف آن وجیه أنام «1»


علم تعبیر خواب را چو نظام


گفت آن برگزیده ی دوران


اینچنین ازبرای خلق جهان:


ابله و کودک و منافق و جفت


خواب بر چند کس نباید گفت


یا به مجنون که هست لایَعقِل


خواب گفتن بد است ای عاقل


خواب، به اهل علم، اول بار


گر بگوئی، نکو شود اطوار


گفت یُوسُف که بود پیغمبر-


از برای

_____________


 (1)- اَنام: خلایق، مردم


***در اوقات خواب دیدن:

جمیع نوع بشر:


که دروغست خواب اول شب


که نیابد ظهور و نیست عجب


نصف شب هرکسی که بیند خواب


دیر یابد ظهور او ز حجاب


خواب هنگام صبح، معتبرش -


در همان روز می دهد اثرش


خواب در ظهر معتبر باشد


بری از هر بد و ضرر باشد


***در اقسام خواب از حیث تعبیر، و روزها و شبهای آن:


خواب مهجور«1» سست و بی معنیست


اکثرش را ازو ظهوری نیست


شب شنبه اگر ببینی خواب


دور باشد ظهور او ز حجاب


شب یکشنبه گر تو دیدی خواب


زود یابد ظهور و هست صواب «2»


در دوشنبه شبی، که خواب بدید


زود یابد اثر، وَ هست سعید


در سه شنبه چو خواب دید کسی


زود بیند جفا و جور بسی «3»


چارشنبه، چو خواب او نیکوست


زود گردد ز غیر دشمن و دوست «4»


شب پنجشنبه اَر بُوَد خوابت


زود گردد زیاده اسبابت «5»


شب جمعه ز دور و از نزدیک


اثر خواب را ببینی نیک


____________


 (1)- مهجور: شخص پریشانگو، تبدار و مبتلا به هَذَیان گوئی.


 (2)- صواب: صحیح و درست.


 (3)- یعنی در فرض داشتن تعبیر بد، زود رخ میدهد.


 (4)- یعنی در غیر خوابی که تعبیر آن دشمنی یا دوستی است، زود تعبیر میشود.


 (5) یعنی اسباب تعبیر آن برای تو زود مهیّا میشود. (م)


***سرآغاز - دیدن قرآن کریم و مُصحَف عظیم بخواب:


خواب دیدن ز جمله اهل بشر


خیر تعبیر دارد اُو ، یا شر


هرکه مُصحَف بخواب دید بکف


یابد از لطف حق، مقام وشرف


مُصحَف و مدح و مَنقَبَت نیکوست


گر کتابت کنی بخواب، ای دوست!


***آسمان و ستارگان و ملائکه (فرشتگان):


آفِتاب، کز غرب شد طالع


هرکه این خواب دید در واقع


صاحِبُ الأمر(عج) را ببیند زود


یابد از خواب خویشتن مقصود


هرکه در خواب دید جبرائیل


روشنی یابد از خدای جلیل


آنکه بیند ستارگان ومَلـَک«1»


اثر خواب او ندارد شک


مال و نعمت فزایدش بسیار


مَکرُمَت«2» یابد از صِغار و کِبار


گر ببیند به خواب اوج سما


یابد از لطف دوست نفع و نما «3»


گر زحل را به خواب بیند کس


یابد از مالکان عنایت بس «4»


مشتری گر به خواب کس آید


مشکلاتش تمام، بگشاید


هرکه آید بخواب او بهرام «5»


یابد آزار از خواص و عوام


هرکه آید بخواب او خورشید


می شود پادشاه چون جمشید


زهره عیشست وعشرت اندرخواب


دولت و خرّمیست در همه باب


گر عُطارِد بخواب کس آید


علم و جاه و جلالش افزاید


گر ببیند به خواب، قرص قمر


هست اسباب فضل و نعمت و زر


____________


 (1)-  نخ: فلک.


 (2)- مَکرُمَت: بزرگی و نوازش، تکریم.


 (3)- نخ: «برگ و نوا»: ساز و برگ زندگی، لوازم معاش.


 (4)- نخ: «یابد از اهل هند، عزّت، بس»


 (5)- بهرام: مریخ. (م)


***ایمان و کفر:


گر مسلمان بخواب کافِر شد


از تباه و گناه، وافِر«1»شد


گر مسلمان کند کسی، کافِر


شود ایمن ز حضرت غافِر


______________


 (1)- وافِر: لبریز، آکنده، پر، بسیار.


***سبزه و آب و کوه و باغ و مزرعه و منظره:


کوه اعظم اگر به خواب آید


علم و حلم و کمالت افزاید


سبزه و مَرغزار«1» را در خواب -


گر ببینی، ترقـّیَ است و شَباب «2»


آب صاف اَر ببینی اندر خواب


علم افزاید و فَعالِ صَواب«3»


آب، گر تیره و گلی باشد


قرض سنگین و غافلی باشد


هرکه پایش بخواب شد در گِل


بشود گـُم ، بسوزد او را دل


هرکه درخواب چَه کـَنـَد ایدوست!


گر رسد چَه به آب، بس نیکوست


باغ  اشجار و میوه اندر خواب


دولت است و زیادی اسباب


لیک ، بالعکس ، کثرت اشجار


حاکی از خوف و محنت و آزار


تخم کِشتن بخواب، فرزند است


کثرت مال و زرّ و دلبند است


گر ببینی به خواب، غـَلّه‌«4» سبز


آیدت مال و جاه و حُلَّۀ «5» سبز


___________________


 (1)- مَرغزار: چمنزار


 (2)- شَباب: جوانی، شادابی و سرزندگی


 (3)- فـَعال (بدون تشدید عین): فعل و کار و عمل نیک. صَواب: درست.


 (4)- غلّه (جمع آن: غلاّت): دانۀ حاصل از زراعت گیاهان تیرۀ گندمیان، مانندِ

جو، گندم، ارزن، برنج، و امثال آن...


 (5)- حُلَّة: جامه فاخر، لباس نو، جامه بلند که بدن را بپوشاند.


***مرکبات (میوه ها) و بقولات (سبزیجات) و حبوبات و غلاّت و ادویه جات:


میوه هائی که آفریده خدا


هست تعبیر او جدا و جدا


سیب، مطلوب و نفع، یا تحفه


وصل جانان و غائب و حرفه


نار«1»رنجست وناروَن«2»زحمت


متغیر شود به هر ساعت


هست انگور ریزش باران


شاد گردد ز صحبت یاران


هرکه بیند که می خورَد خرما


هست تعبیر خواب، سود و نما«3»


گر ببینی تُرَنج «4» یا نارَنج


رهی از محنت و مصیبت و رنج


آلوبالو و سنجد و عَنّاب «5»


عیش وعشرت ترا دهد ازخواب


به وَ انجیر و زردآلو و زیتون


هست تعبیر آن بسی مَیمون


خربزه، هندوانه، رزق حلال


میرسد با عَناء و رنج و ملال


شلغم و زردک«6» وچغندر وسیر


هست در خواب، حیله و تزویر


کلم و اسفناج و تُرُب وَ پیاز


هست بخت ضعیف و عمر دراز


کنجد و ماش و لوبیا و نخود


مال و ثروت زیاده خواهد شد


گندم، آلودگیّ و محنت دان


جو بُوَد غم بقول اهل بیان


ارزن و ذرّت است اندر خواب


هر دو تنگیّ و قحط و خوف عذاب


عدس است و برنج، کثرت مال


می فزاید ترقی و اقبال


جوز، با دار ِچینی«7» و فلفل


بگشاید ز کار تو مشکل


مگس نَحْل«8»دیدنش شاهیست


داند آنکس که مردِ آگاهیست


گر ببیند کسی عسل میخورْد


فیض از عمر و زندگانی بُرد


زیره و رازیانه و گشنیز


مال وقفست، نزد اهل تمیز


_____________


 (1)- یعنی انار


 (2)- ناروَن: درختی است بزرگ و پرشاخ و برگ، بدون میوه و

با برگهایی بیضی شکل و دندانه دار. (معین)


 (3)- نخ: «برگ و نوا»: ساز و برگ زندگی، لوازم معاش.


 (4)- تُرَنج: بالنگ، تُرَنگ


 (5)- عَنّاب / عُنّاب: سنجد گیلانی.


 (6)- زردک: هویج


 (7)- دار چینی: دارچین


 (8)- مگس نحل: زنبور عسل


***اَطعِمَه و اَشرِبَه (خوردنیها و آشامیدنیها):


هرکه در خواب پخته دید طعام


یابد از عمر و زندگانی کام


لحم پخته چو بیند اندر خواب


منفعت بیند اوچه سهل وچه ناب!


گوشت درخواب هرچه خام بُوَد


روزی صعب و گــَه حرام بُوَد


هرکه بیند بخواب تـُنگ و شراب


از بزرگان بُوَد به رنج و عِتاب«1»


لبن وشیر وماست درخوابت


منفعت هست و ثروت نابَت!


نان و حلوا بُوَد بسی اِکرام


که ترا آید ازخواص وعوام


گر دهانت بخواب شیرین شد


لذت عمر و قوّت دین شد



شور اگر شد دهانت ای دانا


سرد گردی ز خلق این دنیا


لقمه اندر دهان نرفت فرو


اجلت گیرد از حساب، گلو

_______________


 (1)- نخ: عِقاب



***حشرات و حَیَوانات:


مور در خواب، گوسفندان است


که تورا کسبِ منفعت زان است


قـَمْل و ضَفدَع«1» اگر بخواب آید


صاحِب خواب را عذاب آید


_________________


 (1)- قـَمْل و ضَفدَع: شپش و قورباغه یا وزغ

***فلزّات و مَعدِنیّات:


گر ببینی زر ِسپید«1» بخواب


با کسی افتدت عِتاب و خطاب


پول در خواب، اَندُه است و ملال


سُرب و هم قلع، مِحنتست و وبال

مس و آهن به خواب، غم باشد


گر یکی، وَر چو صد دِرَم باشد«2»


نقره ی خالص و طلا زان بعد


هست بی شک، هر دو دائم سعد


زَیبَق«3» و زر، چو نعمت کافی


کثرت مال و شوکت شافی «4»

_________________


 (1)- زر سفید: سیم و روپیه (غیاث اللّغات).


 (2)- یعنی: خواه یک درهم، و خواه (و اگرچه) صد درهم باشد. (م)


 (3)- زَیبَق: جیوه


 (4)- شافی: قاطع و بسنده، روشن و کفایت کننده، قانع کننده. (م)


***احجار (سنگها) و جواهرات:

هرکه بیند بخواب سنگستان


یا بیابان گرم و ریگ روان


افتد او در مصیبت و محنت


زود از دست او روَد نعمت


لعل«1»درخواب قرب پادشهست


داند آنرا هر آن که مرد ره است


گر ببینی بخواب فیروزه


رسدت مال و جاه هر روزه


شاخ مرجان وعِقد«2» مروارید


همسر است و عِیال و مال و امید


یَمَنی«3» هم سعادتست بخواب


مال و عمر دراز و کار صواب«4»


________________


 (1)- لعل (گارنیت): نوعی سنگ زیبا و قیمتی که در رنگهای مختلف قرمز، سبز

و زرد یافت میشود. البته، غالباً در اصطلاح عامّه، به رنگ قرمز آن لعل گفته میشود، که

بسیار شبیه یاقوت است.


 (2)- عِقد: گردنبند


 (3)- یعنی: عقیق یمنی


 (4)- صواب: درست


***حَوادِث و کَوارِث (پیشامدها و بلاهای سخت):


گر ببینی که شهر شد آتش


ز حسودی، عَدُو شود سَرکَش

آتشی گر بزرگ شد پیدا


حاکم ظالمی رسد آنجا

گر رسد شهر و مُلک را سیلاب

گردد از خصم، مُلکِ شهر خراب

لشکر خصم کار زار کند


گِرد آن شهر در حِصار کند

هرکه در خواب دید طوفان شد


هرطرف موج بس خروشان شد«1»


پادشه گردشش فـُـتــَد در دهر


انقلاب آیدش به اُلکَه«2» شهر

گر ببیند کسی کسوف«3» بخواب


پادشه را رسد ز خصم عِقاب

گر بخوابت خسوف«4» و زلزله شد


شهر، پر شور و خوف و ولوله شد

روز جنگ و صدای توپ و تفنگ«5»

گر بخواب بینی، ای سرهنگ!

رعد و برق از سما شود ظاهر


فتنه و ترس بی حد و وافر

_______________

 (1)- نخ1: «عالـَم از موج آب، عُمّان شد». نخ2: «همه جا سیل و موج و طغیان شد». (م)


 (2)- اُلکـَه: لفظ ترکی بمعنی کشور. (غیاث اللّغات)


 (3)- کسوف: خورشید گرفتگی


 (4)- خسوف: ماه گرفتگی


 (5)- برخی نا آگاهان، یکی از دلائل عدم صحّت انتساب منظومه خوابنامه به شیخ بهائی(ره) را

آمدن لفظ تفنگ در آن میدانند؛ غافل از آنکه: پیش از زمان شیخ و حتی قبل از سال 905ق از باروت

و سلاح آتشین استفاده می شده است... (رک: دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل «باروت»، به نقل

از: «تفنگِ رَعدْ آهنگ»، گلاسن Glassen، ص183). (م)

***مشاغل و حِرَف (کارها، شغل ها و حرفه ها):


هرکه او داشت تاج اندر سر


روز محنت نبیند او دیگر!


هرکه درخواب، مال و زر یابد


مال یابد ، ولی ضرر یابد!


گر کتابت کند کسی در خواب


هست تعبیر او فـَعال صواب«1»


هرکه در خواب میکشد تصویر


عشق در پای او شود زنجیر


مبتلا شود به عشق کسی


در خیالش بُوَد هوایْ، بسی


هرکه در خواب شَعرباف بُوَد


همۀ عمر در مَصافّ«2» بُوَد


هرکه درخواب گازُری«3»میکرد


پاک گردد ز رنج و محنت و درد


هرکه درخواب مینواخت نفیر«4»


کرد بیهوده، از پی تشهیر «5»


_____________


 (1)- یعنی: کِردار نیکو و عملکِرد درست.


 (2)- مَصافّ: صف بندی برای پیکار و کشمکش


 (3)- گازُری: رخت شویی


 (4)- نفیر: آواز نی


 (5)- یعنی: کار بیهوده برای شهرت طلبی انجام میدهد و نتیجه ای نمی گیرد.

***خانه و دیگر اَمکِنـَة (مکانها):

هرکه تعمیر خانه کرد به خواب


مُتراغِب شود به کار صواب«1»

گر بخوابت طواف شد ظاهر

روزیَت می شود بسی وافر

هرکه در خواب، دیده راه سفر


می کند بس کتاب ها از بر

هرکه در مکّه دیده شد سفرش

مردِ اهلی«2» کند براو نظرش


هرکه در خواب، حشر و نشر بدید


از مُفاجات«3» بایدش ترسید!

هرکه درخواب دید باغ و بهشت

تخم عِشرت به باغ دولت کِشت

هرکه درخواب، باز«4»دوزخ دید


باید از قهر پادشه ترسید!

هرکه بیند که اوفتد در بند


عاشق کس شود بصوت بلند

______________

 (1)- صواب: درست و نیکو.

 (2)- یعنی: مردی از اهل الله یا از اولیاء الله... و یا اهل مقام بالا و جاه بلند.

 (3)- مُفاجاة: مرگ ناگهانی.


 (4)- یعنی: جهنم غیر پوشیده و سر باز.

***لباس و جامه و استحمام و گرمابه و موها:


جامه چرک هست رنج و ملال

همچو رخت کبود، همّ و وبال


هرکه درخواب شد تنش عریان


شودش آشکار سِرّ نهان


هرکه او غسل کرد در حمام

پاک گردد ز ناپسند و حرام

نوره بر موی زائد اندر خواب


راحت و ترک ذنب و کسب ثواب


سر تراشی وَ کیسه مالیدن


دفع قرضش شود بنحو حَسَن

هرکه موی سیاه کرد سپید

ترک عِصیان، رهِ دیانت دید

***اعضاء و جوارح بدن:


هر که بیند دو چشم او کندند


از حَدَق«1»پس بدور افکندند


هست موت و مصیبت اِخوان


مرگ فرزند خود، زچَشمْ بَدان

گوشها گر بریده گشت، بدان:

عمه و خاله میرود ز میان

اَنف«2» فرزند و لب نتیجه آن


این چنین گفته اند اهل بیان

گردن کس اگر به خواب زنند

بـِرُویَش مُهر«فتح باب»زنند

ور کنندش بخواب، پاره شکم

راز او بـرمــلا فــُـتــَد در دم

شد مصیبت، شکستن دندان

بدی حال و دین و هم اِخوان

پدر و مادر و اَخ و فرزند


یا زَوال ِ مَقام ِ عِزَّتمند«3»


هر که دندان خود ز بالا کـَنـْد


مرگ آبا«4» بُوَد و یا فرزند


هست دندان زیر از مادر


با همه قوم و خویش او یکسر


زوجه وعمّ وخالها«5»اَنیاب«6»


بُوَد افتادَنش هلاک و تـَباب«7»


آنکه چیند بخواب، ناخن دست


از همه محنت و مصیبت رَست


_____________


 (1)- حَدَق: جمع حَدَقة (سیاهی چشم؛ و در اینجا: مَجازاً گودی اطراف آن).

 (2)- اَنف: بینی.


 (3)- نخ: «یا نزول از مقام عزّتمند».


 (4)- آباء: پدران (و در اینجا، اعمّ از پدران و خویشاوندان پدری).


 (5)- یعنی: عموها، عمّه ها، دائیها (خالها) و خاله ها.


 (6)- اَنیاب: دندانهای نیش، جمع ناب.


 (7)- تَباب: هلاکت و نابودی. (م)

***جنگ و جدال و نزاع و سلاح:


هرکه در خواب خورْد چوب وکتک


می رسد قوّتی و ِرا بی شک

هرکه در خواب، پوشدش جوشن


شود ایمن ز فتنه ی دشمن


تیغ پولادِ تیز و جوهردار«1»


هست درخواب، قوّت ومقدار


دستۀ تیغ و چاقو، اندر خواب

باشد اندرز جان به روز حساب


هرکه دارد بدست تیر و کمان


از قضای خدا بُوَد به امان


تیر در خواب، قوّت سخن است

شهرت افزای قدر مُؤتمَن«2»است

جوهر از آن، چنان بهم رسدت

که شناسی به قلب، نیک و بدت

جمله آلات جنگ، اندر خواب


گر بُوَد با تو، میرَهی ز عذاب

_____________


 (1)- جوهر شمشیر: نگار و برق شمشیر.

 (2)- مُؤتمَن: شخص امین و درستکار.

***نکاح (ازدواج) و جماع و فسق و زنا:

فسق درخواب، آفت و ضرر است

بد به تأثیر و حاکی از خطر است

لیکن اندر جِماع با زن خویش


نعمت و مال و دولت آید بیش

***پیری و جوانی و کودکی:

هرکه شد طفل بعدِ عمر دراز


دَر ِ دولت بر او بگردد باز


گر جوانی به خواب گردد پیر

میکشد زاری از صغیر و کبیر

پیرمردی که شد جوان در خواب


مشکلاتش، تمام، شد اَسیاب «1»

_______________


 (1)- بجهت حفظ وزن شعر، الف آسیاب، بدون مدّ و به فتح

خوانده میشود (اَسیاب). نخ: اسباب. (م)



***بخواب دیدن مردگان:

هرکه بیند که مُرد ورفت بخاک


ذات او گردد از مَذَلَّت پاک


دَر ِ دولت برُوش گردد باز

کامرانی کند به عمر دراز

هرکه او مرده بیند اندر خواب

غائب آید به ناگه، از احباب

بوسه از مرده، تحفه میآید

تا از آن بس فرح بیافزاید


مرده گر زن بُوَد، بُوَد دنیا

بر مراد دلت شوی بینا

گوشت ازمرده اَر خوری درخواب


مال و میراث یابی از هر باب

بر «بهائی» بسی دعا بنما

تا رسد خوابنامه اش بسما



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد