مشاعره 269


مشاعره 269

تودرجنگ آئی  روم من به صلح

خدای جهان راجهان تنگ نیست

مولوی

=

تودرسنگین دلی ,عاشق کشی , مشهور آفاقی

نه تنهامن براینم ,خلق  گویند آنچه من گویم

شباب کرمانشاهی

=

مگو سیاره ها بیهوده برگرد تو می گردند

که این تکرارمعناازتماشای تو می گیرد

فاضل نظری

=

درترازوئی که صبرعاشقان سنجیده اند

کوه اگر گردد تحمل نیست همسنگ عدس

اوحدی مراغه ای

=

ساقی به جام عدل بده باده تاگدا

غیرت نیاورد که جهان پربلاکند

=

درترک یارو ترک می ناصح نصیحت تابه کی

زین بیشتر افسون مخوان , کوتاه کن افسانه را

سرخوش

=

آن که درراه توجانبازی کند

شهره خودرادرسرافرازی کند

رحمن ندائی (عبرت )

=

درتکیه قلندران چو بنگم دادند

درکاسه به جای لوت سنگم دادند

ابوسعید ابوالخیر

=

درتماشاخانه ی پرنقش دهر

نقش بازسیرت خویشیم ما

محمدعلی شریفی

=

آن که دروی نبود مهربتان سخت دل است

دل که صیدش نگند سیم بری سنگ وگل است

سرخوش

=

گردآوری : م.الف زائر


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد