مشاعره 271
مکن کاری که سازد مو پریشان
که زهراگیسوانش شانه کرده
علی انسانی
=
هز ار قطره به هردم فشانی ا ردانی
که قطره از توستانند ودرناب دهند
وصال شیرازی
=
د رجوانی حاصل عمرم به ناد انی گذ شت
آ نچه باقی بود آن هم درپریشانی گذشت
غز نوی
=
تورابه که روی همچو شمع خود بپوشانی
وگرنه کی توان پروانگان راب ال و پربستن
امیرهوشنگ خسروانی
=
نکنم گوش به افسانه ی ناصح که خود او
منع دیوانه نمی کرد اگرعاقل بود
نشاط اصفهانی
=
د رجهان لطف خداوند بود یارکسی
کزره لطف گشاید گره ازکارکسی
رضا
=
یک لحظه از نگاه تو کافیست تادلم
سو داکنددمی به همه جاودانه ها
قیصرامین پور
=
آ ن که دل راکند ازبند غم آزاد کجاست؟
وان که سازد د ل ناشاد مر اشاد کجاست ؟
=
تورابه مهر ووفا اعتبار نتوان کرد
چر اکه عمری وبر عمر اعتباری نیست
طاهری مروی
=
توراچون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در آر زوی خویش مگذاری
محمدعلی بهمنی
=
گرد آوری : م.الف ز ائر