مشاعره عاشورائی - 4



مشاعره عاشورائی 4

لباس کهنه بپوشیدزیرپیرهنش

مگرکه برنکشدخصم بدمنش زتنش

وصا ل شیرازی

=

شدآفتاب  دین چو روان سوی قتلگاه

ازدود آه پردگیان شدجهان سیاه

نیّر

=

هرجامه ای که برتن مردم شود کبود

پیوندآن دهند به دامان کربلا

وصال شیرازی

=

آنش زدند چون به خیام حریم او

زان روز نارغم به دل اولیا بود

-

طوطی همدانی

=

دامن گرفته خون هزاران پیامبرت

ای طشت واژگون که چنین پرزخون شدی

وصال شیرازی

=

یارب چه حالت است که بینم کنون به چشم
هرسونوای واقعه ی  نینوا بود
طوطی همدانی
=
دخترزهراست این ای بی حیا این زهره نیست
تاتواش  باهرکس وناکس نمائی بی حجاب
وصال شیرازی
=
بابرادرگفت زینب راه دین هموارشد
گرچه راه توست ناهموارروی نیزه ها
پروانه
=
آتش زدند دوزخیان ستم سرشت
برخیمه ی امام مبین خواجه ی بهشت
سروش اصفهانی
=
تاج مصیبتی که  فلک تاب آن نداشت
برفرق فرقدان شه لافتی زدند
علامه کمپانی =
گردآوری: م.الف زائر
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد