تفسیرسوره فاطر


سوره فاطر [35]
این سوره در «مکّه» نازل شده و 45 آیه است‏
محتواى سوره:
این سوره- به خاطر سر آغاز آن که با عنوان «فاطر» و «ملائکه» شروع مى‏شود- گاه
سوره «فاطر» و گاه سوره «ملائکه» نامیده شده و آیات آن را در پنج بخش مى‏توان
خلاصه کرد.
1- بخش مهمى پیرامون نشانه‏ هاى عظمت خداوند در عالم هستى و دلائل توحید
 سخن مى‏گوید.
2- بخش دیگرى از آن از ربوبیت پروردگار و خالقیت و رازقیت او و آفرینش انسان از
 خاک و مراحل تکامل او بحث مى‏کند.
3- بخش دیگر پیرامون معاد و نتایج اعمال در آخرت، و رحمت گسترده الهى در این جهان، و
سنّت تخلف ناپذیر او در باره مستکبران است.
4- قسمتى به مسأله رهبرى انبیا و مبارزه پى‏گیر و مستمرشان با دشمنان لجوج و
سرسخت و دلدارى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله در این زمینه مى‏باشد.
5- سر انجام بخشى از آن بیان مواعظ و اندرزهاى الهى در زمینه‏ هاى مختلف است.
بعضى از مفسران تمام این سوره را در یک حلقه خلاصه کرده‏ اند و آن مسأله قاهریت
خداوند در تمام زمینه‏ هاست.
                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 56
فضیلت تلاوت سوره:
علاوه بر روایتى که در آغاز سوره سبأ خواندیم در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله
آمده است: «هر کس سوره فاطر را بخواند در روز قیامت سه در از درهاى بهشت، او
 را به سوى خود دعوت مى‏کند که از هر کدام مى‏خواهى وارد شو»! با توجه به این که
 مى‏دانیم درهاى بهشت همان عقائد و اعمال صالحى است که سبب وصول به بهشت مى‏شود،
ممکن است این روایت اشاره به ابواب سه گانه اعتقاد به توحید، معاد و رسالت پیامبر
صلّى اللّه علیه و اله باشد.
چنانکه قبلا هم گفته ‏ایم قرآن برنامه عمل است، و تلاوت آن سر آغازى است براى
تفکر و ایمان، و آن نیز وسیله ‏اى است براى عمل به محتواى آن و این همه پاداشهاى
عظیم نیز از همین جا و با همین شرائط تحقق مى‏یابد- دقت کنید.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
 (آیه 1)- گشاینده درهاى بسته اوست! آغاز این سوره با حمد پروردگار شروع مى‏شود،
حمد و ستایش او به خاطر آفرینش جهان پهناور هستى.
مى‏ فرماید: «حمد مخصوص خداوندى است که خالق آسمانها و زمین است» و همه
 نعمتها و مواهب هستى از وجود ذى جود او سر چشمه مى‏گیرد
(الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
 «فاطر» از ماده «فطور» به معنى شکافتن است، و از آنجا که آفرینش موجودات همانند
شکافته شدن ظلمت عدم، و بیرون آمدن نور هستى است، این تعبیر در مورد خلقت و
آفرینش به کار مى‏رود.
و از آنجا که تدبیر این عالم از سوى پروردگار- به حکم این که عالم، عالم اسباب است-
بر عهده فرشتگان گذارده شده، بلا فاصله از آفرینش آنها و قدرتهاى عظیمى که پروردگار
 در اختیارشان گذارده سخن مى‏گوید.
خداوندى که «فرشتگان را رسولانى قرار داد که داراى بالهاى دو گانه و سه گانه و
چهار گانه‏ اند» (جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ).
رسالت در اینجا در معنى وسیع و گسترده ‏اى به کار رفته که هم «رسالت                      
 برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 57
 تشریعى» یعنى همان پیام آوردن از سوى خدا براى انبیا را شامل مى‏شود و
هم «رسالت تکوینى» را یعنى به عهده گرفتن مأموریتهاى مختلف
 در جهان آفرینش.
سپس مى ‏افزاید: «خداوند هر چه بخواهد در آفرینش مى‏افزاید چرا که او بر
هر چیزى قادر و تواناست» (یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ).
 (آیه 2)- بعد از بیان خالقیت پروردگار و رسالت فرشتگان که واسطه فیض‏ اند سخن
از رحمت او به میان مى‏آورد که زیر بناى تمام عالم هستى است.
مى‏   فرماید: «آنچه را خداوند از رحمت براى مردم بگشاید کسى نمى‏تواند جلو آن را بگیرد»
(ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها).
 «و آنچه را باز دارد و امساک کند کسى بعد از او قادر به فرستادن آن نیست»
(وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ).
 «چرا که او قدرتمندى است شکست ناپذیر و در عین حال حکیم و آگاه» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
خلاصه این که تمام خزائن رحمت نزد اوست و هر کس را لایق ببیند مشمول آن مى‏سازد.
 (آیه 3)- در این آیه به مسأله «توحید عبادت» بر اساس «توحید خالقیت و رازقیت» اشاره کرده، مى‏فرماید:
 «اى مردم! نعمت خداوند را بر خودتان به یاد آورید»
(یا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ).
درست فکر کنید: این همه مواهب و برکات، و این همه امکانات حیاتى که در
 اختیار شما قرار گرفته و در آن غوطه ‏ورید منشأ اصلى و سر چشمه آنها کیست؟! «آیا
خالقى غیر از خدا، از آسمان و زمین به شما روزى مى‏دهد»؟ (هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ
یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
اکنون که مى ‏دانید سر چشمه همه این برکات اوست، پس بدانید «معبودى جز
 او وجود ندارد» و عبادت و پرستش تنها شایسته ذات پاک اوست
 (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
 «با این حال چگونه (از طریق حق) به سوى باطل منحرف مى‏شوید» و به جاى
اللّه در برابر بتها سجده مى‏کنید! (فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ).
                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 58
 (آیه 4)- در بخش دوم از آیات این سوره به دنبال سخنى که پیرامون توحید
خالقیت و رازقیت بود، روى سخن را نخست به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و بعد
به عموم مردم کرده برنامه‏ هاى عملى آنها را به دنبال برنامه‏ هاى عقیدتى گذشته
 تشریح مى‏کند.
نخست به پیغمبر درس استقامت در مسیر راهش مى‏دهد که مهمترین درس
 براى او همین است، مى‏فرماید: «اگر تو را تکذیب کنند (غم مخور، این چیز تازه ‏اى نیست)
 پیامبران قبل از تو نیز مورد تکذیب قرار گرفتند» (وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ).
آنها نیز در این راه مقاومت کردند.
مهم این است که «همه کارها به سوى خدا باز مى‏گردد» و او ناظر بر همه چیز و
 حساب کننده همه کارهاست (وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ).
او هرگز زحمات تو را در این راه نادیده نمى‏ گیرد، همان گونه که تکذیب هاى
 این مخالفان لجوج را بى‏ کیفر نمى‏ گذارد.
 (آیه 5)- سپس به بیان مهمترین برنامه انسانها پرداخته، مى‏گوید: «اى مردم! وعده
 خداوند حق است» (یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
قیامت و حساب کتاب و میزان و مجازات و کیفر و جنت و نار وعده‏ هایى است تخلف ناپذیر
 از سوى خداوند قادر حکیم.
با توجه به این وعده حق «مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان
مغرور کننده شما را فریب دهد» و به عفو و کرم خدا مغرور سازد
(فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ).
آرى! عوامل سرگرم کننده، و زرق و برقهاى دل فریب این جهان مى‏خواهد تمام قلب
شما را پرکند، و از آن وعده بزرگ الهى غافل سازد مراقب آنها باشید.
 (آیه 6)- این آیه هشدارى است به همه مؤمنان در ارتباط با مسأله وسوسه ‏هاى
 شیطان که در آیه قبل مطرح شده بود، مى‏گوید: «شیطان بطور مسلم دشمن
شماست، شما نیز او را دشمن خود بدوانید» (إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا).
عداوت او از نخستین روز آفرینش آدم شروع شد.
در دنباله آیه براى تأکید بیشتر مى‏افزاید: «او فقط حزبش را براى این دعوت                   
    برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 59
 مى‏کند که اهل آتش سوزان جهنّم باشند» (إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا
مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ).
شیطان حزب خود را به آلودگى و گناه، به پلیدیهاى شهوات، به شرک
و طغیان و ستم و سر انجام به آتش جهنم دعوت مى‏کند.
 (آیه 7)- در این آیه سر انجام کار «حزب اللّه» و عاقبت دردناک «حزب شیطان»
را این چنین بیان مى‏کند: «کسانى که کافر شدند عذاب دردناک از آن آنهاست،
و کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند مغفرت و پاداش بزرگ دارند»
(الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ
 وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ).
طبق این آیه کفر به تنهایى موجب عذاب است ولى ایمان بدون عمل مایه
نجات نخواهد بود.
 (آیه 8)- از آنجا که در آیات گذشته مردم به دو گروه تقسیم شدند در این آیه
یکى از ویژگی هاى مهم این دو گروه را که در واقع سر چشمه سایر برنامه ‏هاى آنهاست
بیان کرده، مى‏گوید: «آیا کسى که زشتى عملش در نظر او زینت داده شده، و آن را زیبا مى‏بیند»
همانند کسى است که واقعیات را آن گونه که هست زشت و زیبا درک مى‏کند؟
(أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً).
در حقیقت این مسأله کلید همه بدبختیهاى اقوام گمراه و لجوج است که
اعمال زشتشان به خاطر هماهنگ بودن با شهوات و قلبهاى سیاهشان
در نظرشان زیباست.
اما چه کسى اعمال سوء بدکاران را در نظرشان جلوه مى‏دهد؟
بدون شک عامل اصلى، هواى نفس و شیطان است، اما چون خدا این اثر را در
اعمال آنها آفریده مى‏توان آن را به خدا نیز نسبت داد، زیرا انسانها هنگامى که
گناهى را مرتکب مى‏شوند در آغاز از عمل خود ناراحت مى‏شوند، اما هر قدر
 آن را تکرار مى‏کنند از ناراحتى آنها کاسته مى‏شود. تدریجا به مرحله بى ‏تفاوتى
مى‏رسند، و اگر باز هم تکرار کنند زشتیها در نظرشان زیبا مى‏شود.                    
   برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 60
 سپس قرآن به بیان علت تفاوت این دو گروه پرداخته، مى‏افزاید: «خداوند
 هر کس را بخواهد گمراه مى‏کند و هر کس را بخواهد هدایت مى‏نماید» (فَإِنَّ
 اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ).
روشن است این مشیت الهى توأم با حکمت اوست و به هر کس آنچه لایق است مى‏دهد.
لذا در پایان آیه مى‏فرماید: «مبادا بر اثر شدت تأسف و حسرت بر وضع آنها
جان خود را از دست دهى» (فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ).
اما چرا حسرت نخورى؟ «براى این که خداوند از اعمال آنها آگاه است» و آنچه
را شایسته آنند به آنها مى‏دهد (إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما یَصْنَعُونَ).
 (آیه 9)- در این آیه با توجه به بحثهایى که قبلا پیرامون هدایت و ضلالت
و ایمان و کفر گذشت به بیان کوتاه و روشنى پیرامون مبدأ و معاد مى‏پردازد
 و اثبات «مبدأ» را با اثبات «معاد» در یک دلیل جالب قرین کرده، مى‏فرماید:
 «خداوند همان کسى است که بادها را فرستاد تا ابرهایى را به حرکت در آورند»
 (وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً).
 «پس ما این ابرها را به سوى سرزمین مرده و خشکى مى‏رانیم»
(فَسُقْناهُ إِلى‏ بَلَدٍ مَیِّتٍ).
 «سپس به وسیله آن زمین را بعد از مردنش زنده مى‏کنیم» (فَأَحْیَیْنا
بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
 «آرى! زنده شدن مردگان بعد از مرگ نیز همین گونه است»! (کَذلِکَ النُّشُورُ).
نظام حساب شده ‏اى که بر حرکت بادها، و سپس حرکت ابرها، و بعد از
 آن نزول قطره‏ هاى حیات بخش باران، و به دنبال آن زنده شدن زمین  هاى مرده
حاکم است، خود بهترین دلیل و گواه بر این حقیقت است که دست قدرت حکیمى
در پشت این دستگاه قرار دارد و آن را تدبیر مى‏کند.
 (آیه 10)- به دنبال این بحث توحیدى، به اشتباه بزرگ مشرکان که عزت
خویش را از بتها مى‏خواستند، اشاره کرده، مى‏فرماید: «کسانى که عزت مى‏خواهند                       
برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 61
 (از خدا بطلبند چرا که) تمام عزت از آن خداست» (مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ
فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً).
از آنجا که تنها ذات پاک اوست که شکست ناپذیر است، لذا تمام عزت از آن اوست،
و هر کس عزتى کسب مى‏کند از برکت دریاى بى‏ انتهاى اوست.
در حالات امام حسن مجتبى علیه السّلام مى‏خوانیم که در ساعات آخر عمرش
 هنگامى که یکى از یاران به نام «جنادة بن ابى سفیان» از او اندرز خواست نصایح
 ارزنده و مؤثرى براى او بیان فرمود که از جمله این بود: «هر گاه بخواهى بدون
داشتن قبیله «عزیز» باشى و بدون قدرت حکومت و هیبت داشته باشى، از
 سایه ذلت معصیت خدا به درآى و در پناه عزت اطاعت او قرار گیر»! سپس راه
وصول به «عزت» را چنین تشریح مى‏کند: «سخنان پاکیزه و عقاید پاک به سوى او صعود
مى‏کند» (إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ).
 «و عمل صالح را او بالا مى‏برد» (وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ).
 «الکلم الطّیّب» به اعتقادات صحیح نسبت به مبدأ و معاد و آیین خداوند
 تفسیر شده است.
سپس به نقطه مقابل آن پرداخته، مى‏گوید: «و کسانى که نقشه سوء مى‏کشند
عذاب شدیدى براى آنهاست» (وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ).
 «و تلاش و کوشش آلوده و ناپاک و فاسد آنها نابود مى‏گردد» و به جایى نمى‏رسد
(وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ).
 (آیه 11)- با توجه به این که در آیات گذشته سخن از مسأله توحید و معاد
و صفات خدا در میان بود، در این آیه نخست به آفرینش انسان در مراحل
مختلف اشاره کرده، مى‏گوید: «خداوند شما را از خاک آفرید» (وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ).
 «سپس از نطفه» (ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ).
 «بعد از آن شما را به صورت همسران یکدیگر درآورد» (ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً).
مسلم است که انسان از خاک است هم از این نظر که جدّ انسانها، آدم از خاک آفریده
شده، و هم از این نظر که تمام موادى که جسم انسان را تشکیل مى‏دهد و یا                 
      برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 62
 انسان از آن تغذیه مى‏کند، و یا نطفه او از آن منعقد مى‏شود همه سر انجام به
موادى که در خاکها نهفته است منتهى مى‏شود.
سپس وارد چهارمین و پنجمین مرحله حیات انسان شده، موضوع «باردارى مادران» و
 «وضع حمل» آنها را پیش کشیده، مى‏گوید: «هیچ جنس ماده ‏اى باردار نمى ‏شود و
 وضع حمل نمى‏کند مگر به علم پروردگار» (وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ).
خاک بى‏جان و مرده کجا و انسان زنده عاقل و هوشیار و پرابتکار کجا؟! نطفه بى‏ ارزش 
که از چند قطره آب متعفن تشکیل شده کجا و انسانى رشید و زیبا و مجهز به
حواس مختلف و دستگاههاى گوناگون کجا؟! بعد به مرحله «ششم» و «هفتم» این
برنامه شگرف در حلقه دیگر پرداخته و به مراحل مختلف عمر و فزونى و کاستى
 آن بر اثر عوامل مختلف اشاره کرده، مى‏گوید:
 «و هیچ انسانى عمر طولانى نمى‏کند، یا از عمرش کاسته نمى‏شود مگر این که در
کتاب (علم خداوند) ثبت است» و از قوانین و برنامه ‏هایى تبعیت مى‏کند که حاکم
بر آنها علم و قدرت اوست (وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ).
و سر انجام آیه را با این جمله پایان مى‏دهد: «همه اینها بر خداوند آسان است»
(إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ).
آفرینش این موجود عجیب و همچنین مسائل مربوط به جنسیت، و زوجیت،
 و باردارى، و وضع حمل، و افزایش و کاستى عمر، چه از نظر قدرت، و چه از نظر
علم و محاسبه همه براى او سهل و ساده است، و اینها گوشه‏اى از آیات انفسى
هستند که از یک سو ما را به مبدأ عالم هستى مربوط و آشنا مى‏کنند و از
سوى دیگر دلائل زنده‏اى بر مسأله امکان معاد محسوب مى‏شوند.
یک سلسله عوامل طبیعى در افزایش یا کوتاهى عمر دخالت دارند که بسیارى
 از آنها براى بشر تا کنون شناخته شده است، همانند تغذیه صحیح، کار و
حرکت مداوم، دورى از هیجانات مداوم، و داشتن ایمان قوى که بتواند انسان
را در ناملایمات زندگى آرامش و قدرت بخشد.                      
 برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 63
 ولى علاوه بر اینها عواملى وجود دارد که در روایات اسلامى روى آن تأکید شده است،
به عنوان نمونه به دو روایت زیر توجه فرمایید:
الف) پیغمبر گرامى صلّى اللّه علیه و اله مى‏فرماید: «انفاق در راه خدا و صله
 رحم خانه ‏ها را آباد و عمرها را طولانى مى‏کند».
ب) امام باقر علیه السّلام مى‏فرماید: «نیکوکارى و انفاق پنهانى فقر را بر طرف ساخته،
 و عمر را افزون مى‏کند».
 (آیه 12)- دریاى آب شیرین و شور یکسان نیستند! در این آیه به بخش
دیگرى از آیات آفاقى که نشانه‏هاى عظمت و قدرت اویند در مورد آفرینش دریاها
و برخى برکات و فوائد آنها اشاره کرده، مى‏فرماید: «دو دریا یکسان نیستند،
این یکى گوارا و شیرین و براى نوشیدن خوشگوار است، و آن دیگر شور و تلخ»
 (وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ).
با آن که هر دو، روز نخست به صورت قطرات باران شیرین و گوارا از آسمان بر زمین
نازل شده‏اند، و هر دو از یک ریشه مشتقند، اما در دو چهره کاملا مختلف با فوائد
متفاوت ظاهر گشته ‏اند.
و عجیب این که: «از هر دو گوشت تازه مى‏خورید» (وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا).
 «و از هر دو وسائل زینتى براى پوشیدن استخراج مى‏کنید» (وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها).
به علاوه از هر دو مى ‏توانید براى نقل و انتقالات خود و متاعها بهره بگیرید لذا
 «کشتیها را مى‏بینى که از هر طرف دریاها را مى‏شکافند و پیش مى‏روند، تا از فضل
 خداوند بهره گیرید و شاید حق شکر او را ادا کنید» (وَ تَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَواخِرَ
 لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).

 (آیه 13)- باز در اینجا به قسمت دیگرى از آیات توحید و نعمتهاى بى ‏پایان

پروردگار اشاره مى‏کند تا ضمن آگاهى دادن به انسان حسّ شکرگزارى آنان را

در مسیر شناخت معبود حقیقى برانگیزد، مى‏فرماید: «او شب را در روز داخل مى‏کند              

         برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 64

 و روز را در شب» (یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ).
بعد به مسأله تسخیر خورشید و ماه اشاره کرده، مى‏گوید: «و خورشید

و ماه را مسخّر (شما) کرده» (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ).

چه تسخیرى از این برتر و بالاتر که همه آنها در مسیر منافع انسان حرکت مى‏کنند،

و سر چشمه انواع برکات در زندگى بشرند.

اما این خورشید و ماه در عین این که بطور کاملا منظم در مسیر خود مى‏گردند

و خدمتگزار لایق و خوبى براى انسانند نظامى که حاکم بر آنهاست

جاودانى نیست.

لذا به دنبال بحث تسخیر مى ‏افزاید: «هر یک تا سر آمد معینى به حرکت خود ادامه مى‏دهد»

(کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى).

سپس به عنوان نتیجه ‏گیرى از این بحث توحیدى مى‏فرماید: «این است خداوند،

پروردگار شما» (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ). خداوندى که نظام نور و ظلمت و حرکات

حساب شده خورشید و ماه را با تمام برکاتشان مقرّر فرموده است.

 «حاکمیت در عالم مخصوص اوست» (لَهُ الْمُلْکُ).
 «و معبودهایى را که شما جز او مى‏ خوانید حتى حاکمیت و مالکیت (به اندازه)

پوست نازکى که روى هسته خرما کشیده شده (در سرتاسر عالم هستى)

ندارند» (وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ).

 (آیه 14)- سپس مى‏افزاید: «اگر آنها را (براى حل مشکلات خود)

بخوانید هرگز صداى شما را نمى‏ شنوند» (إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ).

چرا که قطعاتى از سنگ و چوب بیش نیستند جمادند و بى‏شعور! «و به فرض

که (ناله و اصرار و الحاح شما را) بشنوند هرگز توانایى پاسخگویى به نیازهاى

شما ندارند» (وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ).

چرا که روشن شد حتى به اندازه پوست نازک هسته خرمایى مالک سود

و زیانى در جهان هستى نیستند.

و از این بالاتر «روز قیامت که مى‏شود آنها پرستش و شرک شما را منکر مى‏شوند»

(وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ).                    

   برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 65

 و مى‏گویند: خداوندا! اینها پرستش ما نمى ‏کردند بلکه هواى نفس خویش

را در حقیقت مى ‏پرستیدند.

در پایان آیه براى تأکید بیشتر مى‏فرماید: «هیچ کس مانند خداوندى که از

همه چیز آگاه است تو را با خبر نمى‏سازد» (وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ).

اگر مى‏ گوید: بتها در قیامت پرستش شما را انکار مى‏کنند، و از شما بیزارى مى ‏جویند،

تعجب نکنید، زیرا کسى از این موضوع خبر مى‏دهد که از تمام عالم هستى و

ذرّه ذرّه آن آگاه است.

 (آیه 15)- در تعقیب دعوت مؤکدى که در آیات گذشته به سوى توحید و مبارزه

با هر گونه شرک و بت پرستى آمده بود ممکن است این توهّم براى بعضى پیش آید که خداوند

چه نیازى به پرستش ما دارد؟

در این آیه مى‏فرماید: «اى مردم! شما نیازمند به خدا هستید و خداوند از هر

نظر بى‏ نیاز و شایسته حمد و ستایش است» (یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ 

وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ).

آرى! بى‏  نیاز حقیقى و قائم بالذات در تمام عالم هستى یکى است و او خدا است،

همه انسانها بلکه همه موجودات سر تا پا نیازمند و فقر و وابسته به آن وجود

مستقل که اگر لحظه‏اى ارتباطشان قطع شود هیچند و پوچ.

این ما هستیم که از طریق عبادت و اطاعت او، راه تکامل را مى‏پیماییم و به آن مبدأ

بى ‏پایان فیض در پرتو عبودیتش لحظه به لحظه نزدیکتر مى‏شویم.

بنابر این او هم «غنى» است و هم «حمید» یعنى در عین بى ‏نیازى آنقدر 

بخشنده و مهربان است که شایسته هر گونه حمد و سپاسگزارى است.

 (آیه 16)- در این آیه براى تأکید همین فقر و نیاز انسانها به او مى‏فرماید:

«اگر بخواهد شما را مى‏برد و خلق جدیدى را مى‏آورد» (إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ

بِخَلْقٍ جَدِیدٍ). او نه نیازى به طاعت شما دارد و نه بیمى از گناهانتان.

 (آیه 17)- و در این آیه باز به عنوان تأکید مجدد مى‏فرماید: «و این کار براى

خدا ناممکن نیست» (وَ ما ذلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِیزٍ).                 

      برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 66

 آرى! او هر چه را اراده کند به آن فرمان مى‏دهد موجود باش آن نیز

بلافاصله موجود مى‏شود.

 (آیه 18)- این آیه به پنج «نکته» در ارتباط با آیات

قبل اشاره مى‏کند:

نخست این که در آیات گذشته آمده بود که «اگر خدا بخواهد شما را مى ‏برد

و قوم دیگرى را به جاى شما مى‏ آورد» این سخن ممکن است براى بعضى این

سؤال را به وجود آورد که مخاطبین این آیه همه از افراد گنهکار نیستند،

آیا ممکن است مؤمنان صالح نیز گرفتار عواقب گناهان دیگران شوند

و محکوم به فنا گردند؟

اینجاست که مى‏فرماید: «و هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را بر دوش نمى‏کشد»

(وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏).

این جمله از یک سو ارتباط به عدل خداوند دارد که هر کس را در گرو کار خود مى‏  شمرد

، و از سوى دیگر به شدت مجازات روز رستاخیز اشاره دارد.

در جمله دوم همین مسأله را به صورت دیگرى مطرح مى‏کند، مى‏ گوید:
 «و اگر شخص سنگین بارى، دیگرى را براى حمل گناهان خود بخواند (پاسخ منفى

به دعوت او مى‏دهد و) چیزى از آن را بر دوش نخواهد گرفت هر چند از نزدیکان او باشد»

(وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‏ حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى‏).

بالأخره در سومین جمله پرده از این حقیقت بر مى‏دارد که انذارهاى پیامبر

صلّى اللّه علیه و اله تنها در دلهاى آماده اثر مى‏گذارد، مى‏فرماید:

«تو فقط کسانى را بیم مى‏دهى که از پروردگار خود در پنهانى مى‏ترسند و

نماز را بر پا مى‏دارند» (إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ).

تا در دلى خوف خدا نباشد، و در نهان و آشکار احساس مراقبت یک نیروى معنوى

بر خود نکند، و با انجام نماز که قلب را زنده مى‏کند و به یاد خدا وا مى‏دارد

به این احساس درونى مدد نرساند، انذارهاى انبیا و اولیا بى‏ اثر خواهد بود.

در جمله چهارم باز به این حقیقت بر مى‏گردد که خدا از همگان بى ‏نیاز است، مى‏ افزاید:

«و هر کس پاکى (و تقوا) پیشه کند نتیجه آن به خودش باز مى‏گردد» (وَ مَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ).                    

   برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 67

 و سر انجام در پنجمین و آخرین جمله هشدار مى‏دهد که اگر نیکان و بدان

به نتائج اعمال خود در این جهان نرسند مهم نیست چرا که «بازگشت (همگان)

به سوى خداست» و سر انجام حساب همه را خواهد رسید

! (وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ).

 (آیه 19)- نور و ظلمت یکسان نیست! به تناسب بحث هایى که پیرامون ایمان

و کفر در آیات گذشته بود، در اینجا چهار مثال جالب براى مؤمن و کافر ذکر

مى‏کند که آثار «ایمان» و «کفر» به روشنترین وجه

در آن مجسّم شده است.

در نخستین مثال «کافر» و «مؤمن» را به «نابینا» و «بینا» تشبیه کرده، مى‏گوید:
 «هرگز کور و بینا مساوى نیستند» (وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِیرُ).
ایمان به انسان در جهان بینى، و اعتقاد، و عمل، و تمام زندگى روشنایى و

آگاهى مى‏دهد، اما کفر ظلمت است و تاریکى، و در آن نه بینش صحیحى از کل

عالم هستى است، و نه از اعتقاد درست و عمل صالح خبرى.

 (آیه 20)- و از آن جا که چشم بینا به تنهایى کافى نیست باید روشنایى و

نورى نیز باشد، تا انسان با کمک این دو عامل موجودات را مشاهده کند،

در این آیه مى‏افزاید: «و نه تاریکیها با نور برابرند» (وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ).

چرا که تاریکى منشأ گمراهى و عامل سکون و رکود است، اما نور و روشنایى

منشأ حیات و زندگى و حرکت و جنبش و رشد و نمو و تکامل است.

 (آیه 21)- سپس مى‏افزاید: «و هرگز سایه (آرام بخش) با باد داغ و سوزان یکسان نیستند»

(وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ).

مؤمن در سایه ایمانش در آرامش و امن و امان به سر مى‏برد، اما کافر

به خاطر کفرش در ناراحتى و رنج مى‏سوزد.

 (آیه 22)- و سر انجام در آخرین تشبیه مى‏گوید: «و هرگز زندگان و مردگان

یکسان نیستند»! (وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْواتُ).

مؤمنان زندگانند، و داراى تلاش و کوشش و حرکت و جنبش، اما کافر همچون

چوب خشکیده ‏اى است که نه طراوتى، نه برگى، نه گلى و نه سایه دارد و جز براى

سوزاندن مفید نیست.                  

     برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 68

 و در پایان آیه مى‏فزاید: «خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد مى‏رساند»

(إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ). تا دعوت حق را به گوش جان بشنود، و به نداى منادیان

توحید لبیک گوید.

 «و تو نمى‏توانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته ‏اند برسانى»!

(وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ).

فریاد تو هر قدر رسا، و سخنانت هر اندازه دلنشین، و گویا باشد،

مردگان و کسانى که بر اثر اصرار در گناه و غوطه‏ور شدن در تعصب و عناد و

ظلم و فساد روح انسانى خود را از دست داده‏اند مسلما آمادگى براى

پذیرش دعوت تو ندارند.

 (آیه 23)- بنابر این از عدم ایمان آنها نگران مباش، و بیتابى مکن، وظیفه تو ابلاغ

و انذار است «تو تنها بیم دهنده‏اى» (إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِیرٌ).

 (آیه 24)- اگر کوردلان ایمان نیاورند عجیب نیست در آیات گذشته به

اینجا رسیدیم که افرادى هستند همچون مردگان و نابینایان که سخنان انبیا در

دل آنان کمترین اثرى ندارد، به دنبال آن در اینجا براى این که پیامبر

صلّى اللّه علیه و اله را در این زمینه دلدارى دهد، مى‏فرماید: «ما تو را

به حق براى بشارت و انذار فرستادیم، و هیچ امتى در گذشته نبود مگر

این که انذار کننده  ‏اى داشت» (إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ إِنْ

مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ).

تو نداى خود را به گوش آنان برسان، به پاداشهاى الهى بشارت ده، و از

کیفرهاى پروردگار آنها را بترسان، خواه پذیرا شوند یا بر سر

عناد و لجاج بایستند.

 (آیه 25)- در این آیه مى‏افزاید: «اگر تو را تکذیب کنند (عجیب نیست و غمگین مباش)

زیرا کسانى که قبل از آنها بودند نیز (پیامبرانشان را) تکذیب کردند، در حالى که

فرستادگان آنها با معجزات و دلائل روشن، و کتابهاى محتوى پند و اندرز،

و کتابهاى آسمانى مشتمل بر احکام و قوانین روشنى بخش، به سراغشان

آمدند» (وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ

وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنِیرِ).

 (آیه 26)- در این آیه به کیفر دردناک این گروه اشاره کرده، مى‏فرماید: چنان                  

     برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 69

 نبود که آنها از کیفر الهى مصون بمانند، و دائما به تکذیبهاى خود ادامه دهند،

«سپس، کافران را گرفتم» و سخت مجازات کردم (ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِینَ کَفَرُوا).

جمعى را گرفتار طوفان ساختیم، گروهى را گرفتار تندباد ویرانگر، و جمعى

را بوسیله صیحه آسمانى و صاعقه و زلزله درهم کوبیدیم! سپس در پایان

براى تأکید و بیان عظمت و شدت مجازات آنها مى‏گوید:

 «مجازات من نسبت به آنها چگونه بود»؟! (فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ).
این درست به آن مى‏ ماند که شخصى عمل مهمى را انجام مى‏دهد و بعد

از حاضران سؤال مى‏کند کار من چگونه بود؟

 (آیه 27)- این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود! در اینجا بار دیگر

به مسأله توحید باز مى‏گردد، و صفحه تازه‏اى از کتاب تکوین را در برابر

دیدگان انسانها مى‏گشاید، تا پاسخى دندان شکن به مشرکان لجوج و

منکران سرسخت توحید باشد.

نخست مى‏ گوید: «آیا ندیدى خداوند از آسمان آبى نازل کرد و بوسیله آن میوه‏هایى

به وجود آوردیم با الوان مختلف» (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ

ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها).

آرى! مى‏  بینید که از آب و زمین واحد یکى بى‏رنگ و دیگرى تنها داراى یک

رنگ این همه رنگهاى مختلفى از میوه‏هاى گوناگون، گلهاى زیبا، برگها و شکوفه ‏ها،

در چهره‏هاى مختلف به وجود آمده است.

 «الوان» ممکن است به معنى رنگهاى ظاهرى میوه‏ها باشد و ممکن است

کنایه از تفاوت در طعم و ساختمان و خواص گوناگون آنها بوده باشد.

در دنباله آیه به تنوع طرقى که در کوهها وجود دارد، و سبب شناخت جاده‏ ها از

یکدیگر مى‏شود اشاره کرده، مى‏گوید: «و از کوهها نیز جاده‏هایى آفریده شده

به رنگ سفید و سرخ، با رنگهایى متفاوت و (گاه) به رنگ کاملا سیاه» (وَ مِنَ

الْجِبالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِیبُ سُودٌ).

 (آیه 28)- در این آیه مسأله تنوع الوان را در انسانها و جانداران دیگر مطرح کرده، مى‏گوید:

«از انسانها و جنبندگان و چهار پایان نیز (افرادى آفریده شده که)                    

   برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 70

 رنگهاى متفاوتى دارند» (وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ).
آرى! انسانها با این که همه از یک پدر و مادرند داراى نژادها و رنگهاى کاملا متفاوتند،

بعضى سفید همچون برف، بعضى سیاه همچون مرکب، حتى در یک نژاد نیز تفاوت در

میان رنگها بسیار است.

گذشته از چهره ظاهرى، رنگهاى باطنى آنها، و خلق و خوهاى آنها، و استعداد و ذوق هایشان،

کاملا متنوع و مختلف است.

پس از بیان این نشانه‏هاى توحیدى در پایان به صورت یک جمع بندى مى‏گوید:

«آرى مطلب چنین است» (کَذلِکَ).

و از آنجا که بهره‏  گیرى از این آیات بزرگ آفرینش بیش از همه براى بندگان

خردمند و دانشمند است در دنباله آیه مى‏فرماید: «تنها بندگان عالم

و دانشمندند که از خدا مى‏ترسند» (إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ).

آرى! از میان تمام بندگان، دانشمندانند که به مقام عالى خشیت یعنى

«ترس از مسؤولیت توأم با درک عظمت مقام پروردگار» نائل مى‏گردند،

این حالت «خشیت» مولود سیر در آیات آفاقى و انفسى و آگاهى از

علم و قدرت پروردگار، و هدف آفرینش است.

در حدیثى از امام صادق علیه السّلام در تفسیر همین آیه مى‏خوانیم:

«منظور از علما کسانى هستند که اعمالشان آنها هماهنگ با سخنانشان

باشد کسى که گفتارش با کردارش هماهنگ نباشد عالم نیست».

و در پایان آیه به عنوان یک دلیل کوتاه بر آنچه گذشت مى‏فرماید: «خداوند

تواناى شکست ناپذیر و آمرزنده است» (إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ).

 «عزت» و قدرت بى‏ پایانش سر چشمه خوف و خشیت اندیشمندان است،

و «غفوریتش» که نشانه رحمت بى‏انتهاى اوست سبب رجاء و امید آنان است،

و به این ترتیب این دو نام مقدس، بندگان خدا را در میان خوف و رجاء نگه مى‏دارد،

و مى‏دانیم حرکت مداوم به سوى تکامل بدون اتصاف به این

دو وصف ممکن نیست.

 (آیه 29)- معامله پرسود با پروردگار! از آنجا که در آیه قبل به مقام خوف                       

برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 71

 و خشیت عالمان اشاره شده بود در این آیه به مقام «امید و رجاء» آنها اشاره کرده،

مى‏فرماید: «کسانى که کتاب الهى را تلاوت مى‏کنند، و نماز را بر پا مى‏دارند،

و از آنچه به آنها روزى داده ‏ایم در پنهان و آشکار انفاق مى‏کنند، آنها امید

تجارتى دارند که نابودى و فساد و کساد در آن نیست» (إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ

کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ).

بدیهى است که «تلاوت» در اینجا به معنى قرائت سرسرى و خالى از تفکر و اندیشه نیست،

خواندنى است که سر چشمه فکر باشد، فکرى که سر چشمه عمل صالح گردد، عملى که از

یک سو انسان را به خدا پیوند دهد که مظهر آن نماز است، و از سوى دیگر به خلق خدا

ارتباط دهد که مظهر آن انفاق است.

این انفاق گاهى مخفیانه صورت مى‏گیرد تا نشانه اخلاص کامل باشد «سرّا».
و گاه آشکارا تا مشوق دیگران گردد و تعظیم شعائر شود «علانیة».
آرى! علمى که چنین اثرى دارد مایه رجاء و امیدوارى است.
 (آیه 30)- این آیه هدف این مؤمنان راستین را چنین بیان مى‏کند: «آنها

(این اعمال صالح را انجام مى‏دهند) تا خداوند اجر و پاداششان را بطور کامل بپردازد،

و از فضلش بر آنها بیفزاید که او آمرزنده و شکور است» (لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدَهُمْ

مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ).

این جمله در حقیقت اشاره به نهایت اخلاص آنهاست که در اعمال نیک خود جز

به پاداش الهى نظر ندارند، و خداوند علاوه بر پاداش معمولى که آن خود گاهى

صدها یا هزاران برابر عمل است از فضل خود بر آنان مى‏افزاید، و مواهبى، از

فضل گسترده‏ اش به آنها مى‏بخشد.

 (آیه 31)- از آنجا که در آیات گذشته سخن از مؤمنان پاکدلى در میان بود

که آیات کتاب الهى را تلاوت مى‏کنند و به کار مى‏بندند، در این آیه از این کتاب آسمانى

و دلائل صدق آن و همچنین حاملان واقعى کتاب سخن مى‏گوید، و بحثى را که در آیات

پیشین پیرامون توحید بود با این بحث که پیرامون نبوت است تکمیل کرده، می ‏فرماید:

«و آنچه از کتاب بر تو وحى فرستادیم حق است، و آنچه را در کتب                       

برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 72

 پیشین آمده تصدیق مى‏کند، خداوند نسبت به بندگانش آگاه و بیناست»

(وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ

إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ).

جمله (إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ) بیانگر علت حقانیت قرآن و هماهنگى آن

با واقعیتها و نیازهاست، چرا که از سوى خداوندى نازل شده که بندگان

خود را به خوبى مى‏شناسد و نسبت به نیازهایشان بصیر و بیناست.

 «خبیر» به معنى آگاهى از بواطن و عقائد و نیات و ساختمان روحى انسان،

و «بصیر» به معنى بینایى نسبت به ظواهر و پدیده‏  هاى جسمانى اوست.

 (آیه 32)- وارثان حقیقى میراث انبیا: این آیه به موضوع مهمى در این رابطه-

یعنى حاملان این کتاب بزرگ آسمانى، همان کسانى که بعد از نزول قرآن بر قلب

پاک پیامبر صلّى اللّه علیه و اله این مشعل فروزان را در آن زمان و قرون و اعصار

دیگر حفظ و پاسدارى نمودند- اشاره کرده، مى‏فرماید: «سپس این کتاب آسمانى

را به گروهى از بندگان برگزیده خود به ارث دادیم» (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ

الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا).

منظور از «کتاب» در اینجا قرآن مجید است.
 «ارث» به چیزى گفته مى‏شود که بدون داد و ستد و زحمت به دست مى‏آید،

و خداوند این کتاب بسیار بزرگ را این گونه در اختیار

مسلمانان قرار دارد.

سپس به یک تقسیم‏ بندى مهم در این زمینه پرداخته، مى‏گوید:

«از میان آنها عده‏ اى به خویشتن ستم کردند، و گروهى راه میانه را

در پیش گرفتند، و گروهى به فرمان خدا در نیکیها بر دیگران پیشى گرفتند،

و این فضیلت بزرگى است» (فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ

بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ).

خداوند پاسدارى این کتاب آسمانى را بعد از پیامبرش بر عهده این امت گذاشته،

امتى که برگزیده خداست، ولى در میان این امت گروههاى مختلفى یافت مى‏شوند:

بعضى به وظیفه بزرگ خود در پاسدارى از این کتاب و عمل به احکامش کوتاهى کرده،

و در حقیقت بر خویشتن ستم نمودند.

گروهى دیگر تا حد زیادى به این وظیفه پاسدارى و عمل به کتاب قیام نموده ‏اند،

هر چند لغزشها و نارسائی هایى در کار خود نیز داشته ‏اند.                    

   برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 73

 و بالأخره گروه ممتازى وظائف سنگین خود را به نحو احسن انجام داده،

و در این میدان مسابقه بزرگ بر همگان پیشى گرفته‏اند که در رأس

این گروه امامان معصوم علیهم السّلام قرار دارند.

 (آیه 33)- آنجا که نه غمى است، نه رنجى، و نه درماندگى! این آیات

در حقیقت نتیجه ‏اى است براى آنچه در آیات گذشته آمده بود، مى‏فرماید:

پاداش پیشگامان در خیرات و نیکیها «باغهاى جاویدان بهشت است که

همگى در آن وارد مى‏شوند» (جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها).

سپس به سه بخش از نعمتهاى بهشتى که بعضى جنبه مادى دارد و

ظاهرى، و بعضى جنبه معنوى و باطنى، و قسمتى نیز ناظر به نفى و طرد هر گونه

مانع و مزاحم است اشاره کرده، مى‏گوید: «این پیشگامان در خیرات

در آن بهشت جاویدان به دستبندهایى از طلا و مروارید آراسته ‏اند

و لباسشان در آنجا حریر است»! (یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ

وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ).

آنها در این دنیا به زرق و برقها بى ‏اعتنایى کردند، در بند لباسهاى فاخر

نبودند، خداوند به جبران اینها در جهان دیگر بهترین لباسها و

زیورها را بر آنها مى‏پوشاند.

 (آیه 34)- بعد از ذکر این نعمت مادى به نعمت معنوى خاصى اشاره کرده،

مى‏ فرماید: «آنها مى‏گویند: حمد (و ستایش) براى خداوندى است که اندوه را از

ما بر طرف ساخته» (وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ).

سپس این مؤمنان بهشتى مى‏افزایند: «پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است»

(إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ).

با وصف غفوریتش اندوه سنگین لغزشها و گناهان را بر طرف ساخته، و با

وصف شکوریتش مواهب جاودانى که هرگز سایه شوم غم بر آنها نمى‏ افتد

به ما ارزانى داشته.

 (آیه 35)- سر انجام به سراغ آخرین نعمت که نبودن عوارض ناراحتى و عوامل

مشقت و خستگى و رنج و تعب است رفته، از قول آنها مى‏گوید: ستایش براى

«آن کسى است که با فضل خود ما را در این سراى اقامت (جاویدان) جاى داد              

         برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 74

 که نه در آنجا رنجى به ما مى‏رسد و نه سستى و واماندگى»! (الَّذِی أَحَلَّنا دارَ

الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ).

و به این ترتیب در آنجا نه عوامل مشقت ‏بار جسمانى وجود دارد، نه از اسباب

رنج روحى خبرى است.

 (آیه 36)- معمولا قرآن در کنار «بشارتها» به «انذارها» مى‏پردازد تا دو عامل

خوف و رجا را که انگیزه حرکت تکاملى است تقویت کند. لذا در اینجا سخن از

مجازاتهاى مادى و معنوى است.

نخست مى‏فرماید: «آنها که راه کفر را پیش گرفتند آتش دوزخ براى آنهاست»

(وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ).

همان گونه که بهشت دار مقام و سراى جاویدان است، دوزخ نیز براى

این گروه جایگاه ابدى است.

سپس مى ‏افزاید: «هرگز فرمان مرگ آنها صادر نمى‏شود تا بمیرند» و از

این رنج و الم رهایى یابند (لا یُقْضى‏ عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا).

مرگ براى این گونه اشخاص یک دریچه نجات است، اما با جمله گذشته این

دریچه بسته شده، باقى مى‏ماند دریچه دیگر و آن این که زنده بمانند و

مجازاتشان تدریجا تخفیف یابد، و یا تحمل آنها را بیفزاید تا نتیجه آن تخفیف

درد و رنج باشد، این دریچه را نیز با جمله دیگرى مى‏بندد، مى‏گوید: «چیزى

از عذاب دوزخ از آنها تخفیف داده نخواهد شد» (وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها).

و در پایان آیه به عنوان تأکید بر قاطعیت این وعید الهى مى‏فرماید:

«این گونه هر کفران کننده‏اى را جزا مى‏دهیم»! (کَذلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ).

آرى! جزاى کفران کننده سوختن در عذاب دردناک آتش است،

آتشى که با دست خود افروخته و هیزمش را افکار و اعمال و وجود

او تشکیل مى‏دهد.

 (آیه 37)- ما را بازگردانید تا عمل صالح انجام دهیم! این آیه به قسمت

دیگرى از عذاب دردناک آنها پرداخته، و انگشت روى بعضى از نکات حساس

در این زمینه گذارده، مى‏گوید: «آنها در دوزخ فریاد مى‏زنند:                  

     برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 75

 پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحى به جا بیاوریم غیر از آنچه انجام مى‏دادیم»

(وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ).

آرى! آنها با مشاهده نتایج اعمال سوء خود در ندامت عمیقى فرو مى‏روند،

و تقاضاى بازگشت به دنیا مى‏کنند براى انجام اعمال صالح.

به هر حال در برابر این تقاضا یک پاسخ قاطع از سوى خداوند به آنها داده مى‏شود،

مى‏فرماید: «آیا شما را به اندازه‏ اى که هر کس اهل تذکر است در آن متذکر مى‏ شود

عمر ندادیم»؟! (أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ).

 «و (آیا) بیم دهنده الهى به سراغ شما نیامد»؟! (وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ).
اکنون که چنین است و تمام وسائل نجات در اختیارتان بوده و از آن بهره

نگرفتید باید در همین جا گرفتار باشید «اکنون بچشید که براى ستمگران

یاورى نیست»! (فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ).

 (آیه 38)- در این آیه به تقاضایى که کفّار در دوزخ براى بازگشت

به دنیا دارند پاسخ داده، مى‏گوید: «خداوند غیب آسمانها و زمین را مى‏داند،

چنین خدایى مسلما از آنچه در درون دلهاست آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَیْبِ

السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ)

.
آرى! او مى‏ داند اگر به درخواست دوزخیان پاسخ مثبت گفته شود و باز

به دنیا برگردند همان اعمال گذشته را ادامه خواهند داد.

علاوه بر این، آیه هشدارى است به همه مؤمنان که در اخلاص نیّات

خویش بکوشند و جز خدا کسى را در نظر نداشته باشند.

 (آیه 39)- به دنبال بحثهایى که در آیات گذشته پیرامون سرنوشت

کفار و مشرکان آمده بود، در اینجا از طریق دیگرى آنها را مورد بازخواست

قرار داده، بطلان طریقه آنها را با دلائل آشکارى روشن مى‏سازد.

نخست مى‏گوید: «او کسى است که شما را جانشینان در زمین قرار داد»

(هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ).

او عقل و شعور و فکر و هوش داده، و طریقه استفاده کردن از این امکانات را                    

   برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 76

 به شما انسانها آموخته است، با این حال چگونه ولى نعمت اصلى

خود را فراموش کردید.

این جمله، هشدارى است به همه انسانها که بدانند دوران آنها ابدى

و جاودانى نیست، همان گونه که آنها جانشین اقوام دیگر شدند

پس از چند روزى آنها نیز مى‏ روند و اقوام دیگرى جانشین آنها خواهند شد.

به همین دلیل بلا فاصله مى‏گوید: «پس هر کس کافر شود کفر او به زیان

خودش خواهد بود» (فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ).

 «و کفر کافران در نزد پروردگارشان چیزى جز خشم و غضب نمى‏افزاید»

(وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتاً). خشم الهى به معنى

بر چیدن دامنه رحمت و دریغ داشتن لطف از کسانى است که

مرتکب اعمال زشتى شده‏اند.

و به هر حال «کفرشان چیزى جز زیان و خسران به آنان نمى‏افزاید»

(وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً).

 (آیه 40)- این آیه پاسخ قاطع دیگرى به مشرکان مى‏دهد و به

آنها خاطر نشان مى‏سازد که اگر انسان از چیزى تبعیت مى‏کند یا به

آن دل مى‏بندد باید دلیلى از عقل بر آن داشته باشد، یا دلیلى از نقل قطعى،

شما که هیچ یک از این دو را در اختیار ندارید تکیه گاهى جز فریب و غرور

نخواهید داشت.

مى‏فرماید: «بگو: این معبودانى را که جز خدا مى‏خوانید به من نشان دهید

چه چیزى از زمین را آفریده‏اند»! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ شُرَکاءَکُمُ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ

دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ).

 «یا این که در آفرینش آسمان شریکند»؟! (أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ).
با این حال پرستش آنها چه دلیلى دارد؟! معبود بودن فرع بر خالق بودن است،

حال که ثابت شد هیچ دلیل عقلى براى مدعاى شما نیست، آیا دلیلى از نقل

در اختیار دارید؟ «آیا کتابى (آسمانى) در اختیار آنها گذارده‏ایم و آنها

دلیل روشنى از آن بر کار خود دارند»؟ (أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً فَهُمْ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْهُ).

نه آنها هیچ دلیل و بینه و برهان روشنى از کتب الهى در اختیار ندارند.          

             برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 77

 پس سرمایه آنها چیزى جز مکر و فریب نیست «بلکه این ستمگران به

یکدیگر جز وعده‏هاى دروغین نمى‏دهند»

(بَلْ إِنْ یَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلَّا غُرُوراً).

 (آیه 41)- آسمانها و زمین با دست قدرت او برپاست! در این آیه سخن

از حاکمیت خدا بر مجموعه آسمانها و زمین است، و در حقیقت بعد از نفى

دخالت معبودهاى ساختگى در جهان هستى به اثبات توحید خالقیت

و ربوبیت پرداخته، مى‏فرماید: «خداوند آسمانها و زمین را نگاه مى‏دارد

تا از نظام خود منحرف نشوند» (إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا).

نه تنها آفرینش در آغاز با خداست که نگهدارى و تدبیر و حفظ آنها نیز به

دست قدرت اوست، بلکه آنها هر لحظه آفرینش جدیدى دارند و فیض

هستى لحظه به لحظه به آنها مى‏رسد، که اگر لحظه ‏اى رابطه آنها با آن مبدأ

بزرگ قطع شود راه فنا و نیستى را پیش مى‏گیرند.

         اگر نازى کند یکدم             فرو ریزند قالبها!
 سپس به عنوان تأکید مى‏افزاید: «و هرگاه منحرف گردند، کسى جز او نمى‏تواند

آنها را نگاه دارد» (وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ).

نه بتهاى ساختگى شما، نه فرشتگان، و نه غیر آنها، هیچ کس قادر

بر این کار نیست.

در پایان آیه براى این که راه توبه را به روى مشرکان گمراه نبندد و اجازه بازگشت

در هر مرحله به آنها دهد مى ‏فرماید: «او بردبار و غفور است» (إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً).

به مقتضاى حلمش در مجازات آنها تعجیل نمى‏کند و به مقتضاى غفوریتش

توبه آنها را با شرائطش در هر مرحله که باشد پذیرا مى‏شود.

 (آیه 42)-
شأن نزول:
 «مشرکان عرب هنگامى که مى ‏شنیدند بعضى از امتهاى پیشین همچون یهود،

پیامبران الهى را تکذیب کردند، و آنها را به شهادت رساندند، مى‏گفتند:

ولى ما چنین نیستم! اگر فرستاده الهى به سراغ ما بیاید ما هدایت پذیرترین

امتها خواهیم بود! ولى همانها هنگامى که آفتاب عالمتاب اسلام از افق                

       برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 78

 سرزمینشان طلوع کرد و پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله همراه بزرگترین

کتاب آسمانى به سراغشان آمد نه تنها نپذیرفتند بلکه در مقام تکذیب

و مبارزه و انواع مکر و فریب برآمدند.

این آیه و دو آیه بعد نازل شد و آنها را بر این ادعاهاى تو خالى و

بى ‏اساس مورد ملامت و سرزنش قرار داد.

تفسیر:
استکبار و حیله‏ گرى، سر چشمه بدبختی هاى آنها بود در آیات پیشین سخن

ز مشرکان و سرنوشت آنها در دنیا و آخرت در میان بود.

در این آیه مى‏فرماید: «آنها با نهایت تأکید سوگند یاد کردند

اگر انذار کننده ‏اى

به سراغشان بیاید بطور مسلم از همه امتها هدایت یافته ‏تر خواهند

بود» (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیَکُونُنَّ أَهْدى‏ مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ).

آرى! آنها هنگامى که تماشاگر صفحات تاریخ گذشته بودند، بسیار تعجب مى‏کردند

و همه گونه ادعا در باره خود داشتند و لافها مى‏زدند.

اما هنگامى که «محک تجربه آمد به میان» و کوره امتحان سخت داغ شد

و خواسته آنها عملى شد نشان دادند که آنها نیز از همان قماشند

، بطوریکه قرآن در دنباله همین آیه فرموده: «پس هنگامى که انذار کننده

الهى آمد جز فرار و فاصله گرفتن از حق چیزى بر آنها نیفزود»!

(فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً).

این تعبیر نشان مى‏دهد که آنها قبلا نیز بر خلاف ادعاهایشان طرفدار حق نبودند

، قسمتى از آیین ابراهیم را که در میان آنها وجود

داشت محترم نمى‏شمردند.

 (آیه 43)- این آیه توضیحى است بر آنچه در آیه قبل گذشت، مى‏گوید:
دورى آنها از حق «به خاطر این بود که طریق استکبار در زمین را پیش گرفتند

» و هرگز حاضر نشدند در برابر حق تسلیم شوند (اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ).

و نیز به خاطر آن بود که «حیله‏گریهاى زشت و بد را» پیشه کردند

(وَ مَکْرَ السَّیِّئِ).

 «ولى این حیله‏  گریهاى سوء تنها دامان صاحبانش را مى‏گیرد»

(وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ).

او را در برابر خلق خدا رسوا و بینوا، و در پیشگاه الهى شرمسار مى‏کند.              

         برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 79

 در حقیقت این آیه مى‏گوید: آنها تنها به دورى کردن از این پیامبر بزرگ الهى

قناعت نکردند، بلکه براى ضربه زدن به او از تمام توان و قدرت خود کمک گرفتند،

و انگیزه اصلى آن کبر و غرور و عدم خضوع در مقابل حق بود.

در دنباله آیه این گروه مستکبر مکار و خیانتکار را با جمله پر معنى و تکان

دهنده ‏اى تهدید کرده، مى‏گوید: «آیا آنها انتظارى جز این دارند که گرفتار همان

سرنوشت پیشینیان شوند»؟! (فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ).

این جمله کوتاه اشاره ‏اى دارد به تمام سرنوشتهاى شوم اقوام گردنکش و

طغیانگرى همچون قوم نوح، و عاد، و ثمود، و قوم فرعون که هر کدام به

بلاى عظیمى گرفتار شدند.

سپس براى تأکید بیشتر مى ‏افزاید: «هرگز براى سنت الهى تغییر و تبدیلى

نمى‏ یابى، و هرگز براى سنت الهى دگرگونى نخواهى یافت»

(فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا).

نوسان و دگرگونى سنتها در باره کسى تصور مى‏شود که آگاهى محدودى دارد،

ولى پروردگارى که عالم و حکیم و عادل است سنتش در باره آیندگان همان است

که در باره پیشینیان بوده است، سنتهایش ثابت و تغییر ناپذیر است.

 (آیه 44)- در این آیه این گروه مشرک و مجرم را به پیگیرى آثار گذشتگان

و سرنوشتى که به آن گرفتار شدند دعوت مى‏کند، تا آنچه را از تاریخ در باره آنها

شنیده‏ اند با چشم در سرزمینهاى متعلق به آنها، و در لابلاى آثارشان ببینند، مى‏ فرماید:

«آیا سیر در زمین نکردند تا بنگرند عاقبت کار کسانى که پیش از آنها بودند چه شد»؟!

(أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).

اگر اینها چنین تصور مى‏کنند که از آنان نیرومندترند سخت در اشتباهند، چرا که

«آنها از اینها قویتر و پر قدرت‏تر بودند» (وَ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً).

به علاوه انسانها هر قدر نیرومند و قوى باشند قدرت آنها در برابر قدرت

خداوند صفر است، چرا که «نه چیزى در آسمان، نه در زمین، از حوزه قدرت او فرار                

       برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 80

 نخواهد کرد، و او را عاجز و ناتوان نخواهد ساخت» (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْ‏ءٍ

فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ).

زیرا «او دانا و تواناست» (إِنَّهُ کانَ عَلِیماً قَدِیراً).
نه چیزى از نظرش مخفى و پنهان مى‏ماند، و نه کارى در برابر قدرتش مشکل است

، و نه کسى بر او چیره مى‏شود.

 (آیه 45)- اگر لطف او نبود جنبنده ‏اى بر پشت زمین نبود! این آیه که

آخرین آیه سوره «فاطر» است بحث هاى تند و تهدیدهاى شدید گذشته این

سوره را با بیان لطف و رحمت پروردگار بر مردم روى زمین پایان مى‏دهد،

همان گونه که این سوره را با گشایش رحمت خدا بر مردم آغاز کرد.

آیه قبل که مجرمان بى ‏ایمان را تهدید به سرنوشت پیشینیان مى‏کرد این

سؤال را براى بسیارى از آنها و دیگران مطرح مى‏سازد که اگر سنت الهى

در باره همه گردنکشان چنین است پس چرا این قوم مشرک و سرکش

مکّه را مجازات نمى‏کند؟! در پاسخ این سؤال مى‏فرماید: «اگر خداوند همه

مردم را به خاطر اعمالى که انجام داده ‏اند مجازات کند (و هیچ

مهلتى براى اصلاح و تجدید نظر و خودسازى به آنان ندهد) جنبنده ‏اى

را بر پشت زمین باقى نخواهد گذاشت» (وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما

تَرَکَ عَلى‏ ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ).




آن چنان مجازاتهاى پى در پى نازل مى‏شد و صاعقه‏ ها و زلزله ‏ها و طوفانها گنهکاران ظالم را در هم مى‏ کوبید

که زمین جاى زندگى براى کسى نبود.

 «ولى خداوند (به لطف و کرمش) آنها را تا زمان معینى به تأخیر مى‏اندازد» و به آنها فرصت براى توبه

و اصلاح مى‏دهد (وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى).

اما این حلم و فرصت الهى حسابى دارد، تا زمانى است که اجل آنها فرا نرسیده باشد، «اما هنگامى که

اجل آنها فرارسد (هر کس را به مقتضاى عملش جزا مى‏دهد چرا که) خداوند نسبت به بندگانش بصیر

و بیناست» هم اعمال آنها را مى ‏بیند و هم از نیات آنها با خبر است

(فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِعِبادِهِ بَصِیراً).

 «پایان سوره فاطر»


کانون تفسیر قرآن 
 

مشاعره 102


مشاعره 192

دوبادام سیه هرسو میفکن ارنظربازی

نگه دارش که روزی برسرتابوتم اندازی

امیرخسرو دهلوی

=

یارباغیرزپیش من دلسوخته رفت

شعله ای دردل آتش زده افروخته رفت

گویا

=

تاغنچه خندانت دولت به که خواهد داد

ای شاخ گل رعنا ازهر که می روئی

حافظ

=

یارباما بی وفائی می کند

بی گناه ازمن جدائی می کند

سعدی

=

دوباره دیدنت ای جان قیام موعوداست

قیام قامت قدیسیت قیامت من

حسین منزوی

=

نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت

به سوگواری زلف تواین بنفشه دمید

هوشنگ ابتهاج

=

دوچشم من زسرخی مثل لاله ست

براو براشک من مانند ژاله ست

حسین غزنوی

=

تاغوطه ازعرق نزند چهره کریم

گرد خجالت از رخ سائل نمی رود 

صائب

=

دودوست قدر شناسند حق صحبت را

که مدتی ببریدند و بازپیوستند

سعدی

=

دو.ستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم

سخن اهل دست است این وبه جان بنیوشیم

حافظ

=

گردآوری : م. الف  زائر




مشاعره 191


مشاعره 191

آنچه دیدی برقرارخودنماند

وینچه بینی هم نماند برقرار

سعدی

=

رسیده کاربجائی که بوستانبان را

به سرهوای گل وروی باغبانی نیست

دکترحمیدی شیرازی

=

تاغنچه به باغ ازدهن تنگ تو دم زد

عطارصبا مشک ختن دردهنش کرد

فروغی بسطامی

=

دنیی آنقدرندارد که براو رشک برند

یاوجود وعدمش راغم بیهوده خورند

سعدی

=

دوام عمر پرازغم به خضر ارزانی

که من به هستی پادررکاب می سازم

نجدی  سمیعی گیلا نی

=

مژده ای   دل توراکز همت سلطان عشق

آنچه تنهائی تصور کرد, من آن یافتم

هادی ارفع کرمانشاهی

=

مژده بده , مژده بده یارپسندیدمرا

سایه اوگشتم اوبردبه خورشید مرا

هوشنگ ابتهاج - سایه

=

آنچه روز دشمنی دشمن به دشمن می کند

درمقام مهربا نی دوست بامن می کنـــــــد

سامانی ( موج )

=

دوای عشق  گویند ازسفرخیزد چه دانستم

که دردل مهرآن مه خواهد افزون شد به هرمنزل

جامی

=

لب به لبخند گشاید مَلَک اندر ملکوت

چون که پیغام ازاین یاربه آن یاررسد

امید خراسانی

=

گردآوری : م.الف زائر

مشاعره 190


مشاعره 190

آنچه درماهمه ایجاد تمنامی کرد

شیوه حالت اندام فریبای تو بود

محمدعلی عبهری گرگانی

=

دنیانیرزد آنکه پریشان کنی دلی

زنهاربدمکن که نکردست عاقلی

سعدی

=

یارب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین

دریکتای که و گوهریکدانه کیست ؟

حافظ

=

تاعهد تو دربستم عهد همه بشکستم

بعدازتو رواباشد نقض همه پیمانها

سعدی

=

آنچه دل درخم آن زلف گره گیرکشید

نتوان گفت که دیوانه به زنجیر کشید

محمد امین ( ازل )

=

دنیاوآخرت به نگاهی فروختیم

سوداچنین خوش است که یکجا کند کسی

قصاب کاشی

=

یارب آن کعبه مقصود تماشاگه کیست

که مغیلان طریقش گل ونسرین من است

حافظ

=

تاغنچه به باغ آمد بلبل غم خودسرکر

خوش آن که تواند گفت بااهل دلی دردی

عاشق اصفهانی

=

یارب ازعرفان , مرا پیمانه ای سرشارده

چشم بینا , جان آگاه ودل بیدار ده

صائب تبریزی

=

هرجلوه که دارد زتجلای تو دارد

ای شمع مسوزان پرپروانه مارا

حسینعلی سلطان زاده ( پسیان )

=

گردآوری : . م .الف ز ائر


مولاعلی .. 1081- 1199



 


مولا علی (ع) -1199

 

یَومُ المَظلومِ عَلی الظّالِم اَشَدُّ مِن یَومِ الظّالِمِ

 

عَلیَ المَظلومِ .

 

 

روزی که ستمدیده به ستمکارپیروزی

 

یابد سخت تراست ا زروزی که ستمگر به

 

ستمکش بیداد می کند.

 

The day when an oppressed person

 

 

overcomes the oppressor is harder than the

 

 

day when the oppressor treats

 

 

him cruelty.

 

روزی که ستم رسیده قد افرازد

 

تاسرزتن ستمگری اندازد

 

خونبارتر وسخت تراست ازروزی

 

کانمرد  ستمگر به ستمکش تازد

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 


 

مولاعلی (ع) -  1198

 

یَنبَغی لِمَن عَرَفَ اللهَ سُبحانَهُ اَن یَرغَبَ فیمالَدَیهِ .

کسی که خداراشناخته جاداردکه به آنچه

 

درنزدخداست دل بندد.

 

For a man who has recognized God , it is

 

worth to rely on whatever is

 

found with Him.

 

زانجای که وعده خدا باشد راست

 

وان وعده بجای آورد بی کم وکاست

 

آن کس که خدای خویش بشناخت سزاست

 

گردل بندد به آنچه درنزد خداست

 

=

 

ترجمه شعری وانگلییسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

 گردآوری : م الف زائر

 

 

 

 

 

 مولاعلی  (ع) - 1197

 

یَنبَغی لِمَن عَرَفَ الفُجّاراَن لایَعمَلَ عَمَلهُم .

 

کسی که بدکاران راشناخته شایسته است

 

کاری نکند که  آنان می کنند.

 

For a man who has  known the debauchees

 

w ell , it is not advisable to do any thing

 

than they do.

 

مومن خودرااسیرشیطان نکند

 

دوری زطریق دین وایمان نکند

 

هرکس که شناخته ست بدکاران را

 

آن کارکه می کنند ایشان نکند

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 ==

مولاعلی (ع) -  1196

 

یَنبَغی لَمن عَرفَ الزّمانَ اَن لایَامَنَ صُروفَهُ وَالغَیرَ.

 

کسی که رمانه راشناخته است شایسته است

 

که ازگردش وتغییرآن ایمن نشود.

 

 

For a man who has recognized  the world well, it

 

 

is not wise to feel safe from

 

its vicessitude

 

آن مردکه باشد خبر ازتقدیرش

 

هرگز نشود غرور دامنگیرش

 

آنکس که شناخت دهر راشایسته ست

 

کایمن نشود زگردش وتغییرش

 

=

 

ترجمه شعری وانگلییسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م. الف زائر

 

 

 ==



مولاعلی (ع ) -  1195

 

یَنبَغِی لِمَن رَضِی بِقَضاءِ اللهِ سُبحانَهُ اَن یَتَوَکّلَ عَلَیهِ .

 

کسی که به آنچه خدا رواداشته راضی است جادارد

 

که به خدا هم توکل کند .

 

For a man who has consented to whatever

 

 

God has allotted  to him, it is worth

 

 

trusting in Him.

 

ازآنچه که اورد قدریاکه قضا

 

مردان خداشناس رانیست ابا

 

آن کس که بداده خدا داده رضا

 

جاداده اگر کند توکل به خدا

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابواالقاسم حالت

 

=

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

مولاعلی (ع) - 1194

 

 

یَنبَغی لِلعاقِلِ اَن یُخاطَبَ الجاهَِل مُخاطَبَه الطّبیبِ المَریضَ .

 

 

دانا بایدبانادان  مانندطبیب یابیمارسخن بگوید.

 

 

 

A  savant must talk to  an ignorant man

 

as a doctor talks to a patient.

 

بایدفضلابه خلق , باصبروشکیب

 

ازگنج فضائل بر سانند نصیب

 

دانا بایدسخن کند بانادان

 

آنسان که سخن کندبه بیمارطبیب

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

مولاعلی (ع ) - 1193

 

یَنبَغی اَن یَتَداویَ المَرءُ مِن اَدواء الدّنیاکمایَتَداوی

 

ذوالعِلّه وَیَحتمی مِن شَهواتِها

 

کَمایَحتَمی اَلمَریضُ .

 

 

مردباید درددنیاپرستی راچنان چاره کندکه

 

بیماردردخودرامداوامیکند واشهوت نفس

 

چنان بپرهیزد که بیمارپرهیز می کند.

 

A man must try to get  rid of his

 

mammonism as a sick man tries

 

to cure his disease; and must avoid

 

 

passions as an ill person abstains

 

from bad fo0ld.

 

باید که به دفع حرص پردازد مرد

 

چون بیماری که میکگند چاره درد

 

وزشهوت نفس نیز جوید پرهیز

 

چون بیماری که روبه پرهیز آرد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

 

 

 

  ==


مولاعلی (ع ) - 1192

 

یَنبَغیَ َان تَکونَ اَفعالُ الرّجُلِ اَحسَنُ مِن اَقوالِهِ

 

وَلاتَکونَ اَقوالُهُ اَحسَنُ مِن اَفعالِهِ .

 

 

شایسته مرداست که کردارش بهتر ازگفتارش

 

باشد وگفتارش بهترازکردارش نباشد.

 

 

It is deserving for  a man,s action to be better

 

 

than his words  ; and

 

 

not vice versa.

 

شایسته مرداست اگر کردارش

 

بهترشود ونکوترازگفتارش

 

شایسته مردنیست کاندرهمه جای

 

باشد سخنش درست ترازکارش

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری: م.الف زائر

 

 

 

 

 

 ==

مولاعلی (ع ) - 1191

 

یُنَبِّی ءُ عَن کل قیمَهِ کُلِّ امرِیءِِ عِلمُهُ وَعَقلُهُ .

 

خردمندی ودانائی هرمردی از ارزش اوخبرمی دهد.

 

Every man,s worthiness can be decided

 

by his knowledge and

 

his understanding.

 

گرعقل وخرد هیچ نباشد به سرت

 

سودش چه اگر بسی بودسیم وزرت

 

میزان خردمندی ودانائی مرد

 

ازارزش وقدراوکند باخبرت

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآور ی: م .الف زائر

 

 ==


مولاعلی (ع ) - 1190

 

یَنامُ الرّجُلُ عَلی الثّکلِ وَلایَنامُ عَلیَ الظّلم .

 

کسی که عزای مرگ فرزند دارد خوابش می برد

 

اما کسی که ستمدیده است خوابش نمی برد.

 

One whose child has  died can sleep but

 

the person who is

 

oppressed can not.

 

 

ای بس که یکی زجان خود درگذرد

 

 

تاسینه بیداد گری رابدرد

 

شب گربرود چشم عزاداربخواب

 

 

مردی که ستم کشیده خوابش نبرد

 

=

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م .الف زائر

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) - 1189

 

یُمتَحَنُ الرّجُلُ بِفِعلِهِ لابِقولِهِ .

 

مردبه کردارش آزموده می شود نه به گفتارش .

 

Every man is judged by  his deeds

 

not  his words .

 

بنگر که کسی چگونه باشد کارش

 

مغرور مشو به گفته بسیارش

 

هرکس  شود آزموده ازکردارش

 

نه ازره خوب وزشتی گفتارش

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) -  1188

 

یُکرَمُ السّلطانُ لِسُلطانِهِ وَالعالِمُ لِعِلمِهِ وَ المَعروفُ    

 

  لِمَعروفِهِ وَ الکَبیرُلِسِنِّهِ .

 

سلطان رابه سلطنتش گرامی شمارند دانا

 

رابه علم ودانشش , نیکمکاررابه نیکی اش

 

وپیرکهن سال رابه حرمت سن زیادش .

 

A sovereign is dignified  for  his kingdom , a

 

 

wise  man for his wisdom,  a benevolent for

 

 

his goodness and an old man

 

  for his age.

 

شاداست گرامی به جهانداری خویش

دانابه کمال وعلم وهشیاری خویش

 

هرپیرکهن به حرمت سن زیاد 

 

هرنیک نهادی به نکوکاری خویش

 

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

=

 

گردآور ی: م.الف زائز

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1187

 

یَکتَسِبُ الصّادِق بِصدقِهِ ثَلثاََ : حُسنَ الثّقَهِ بِهِ

 

وَالمُحَبّهَ لَهُ وَالمهابَتَه مِنهُ .

 

راستگو باراستگوئی خود سه چیز بدست

 

می آورد: حسن اعتبار, محبت مردم نسبت

 

به او وشکوه وبزرگی .

 

 

A truthful man obtains three thins by his

 

truthfulness people, confidence in him, amiability

 

 

and splendor.

 

آنکاوره راستی بگیر ددرپیش

 

نزدهمه اعتباراو گردد بیش

 

بی حد بردازمحبت خلق نصیب

 

افزون کند آزادگی وعزت خویش

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

=

 

 گردآوری : م.الف زائر

 

 

==


مولاعلی (ع ) - 1186

 

 

یَقبَحُ عَلی الرَّجُلِ اَن یُنکِرَ عَلی النّاس مُنکَراتُ

 

وَینَهیهُم عَن رَذائِلَ وَسیّئات وَ اِذاخَلابِنَفسِهِ اِرتَکَبَها

 

وَ لایَستَنکِفَ مِن فِعلِها .

 

 

برای مرد زشت است  که مردم راازکارهای

 

بدباداردوخوددرخلوت ازانجام آن کارها

 

خود داری نکند.

 

It  is indecent for a man if he prevents

 

 

people  from   doing evils , and commits

 

 

them himself privately.

 

زشت است اگر مرد شو دظاهر ساز

 

ظاهر, همه را زکاربددارد باز

 

وندرباطن  چو رو به خلوت آرد

 

انجام همان کارکند خود آغاز

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآور ی: م.الف ز ائر

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) - 1185

 

یَشفیکَ مِن حاسِدِکَ اَنّهُ یَغتاظُ عِندَ سُرورِکَ .

 

این که حسود توازشادی تو غضبناک شود

 

مایه تشفی قلب تست .

 

 

You may be relieved to  hear that  one  who is

 

jealous of  you gives angry when

 

you are  happy.

 

پیوسته حسود بی قراراست وغمین

 

کزآنش رشک سوزدو شعله کین

 

آن راکه حسودست چه کیفربه ازین

 

کرشادی توشود غضبناک وحزین؟

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآور ی: م.الف زائر

 

 

 

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1184

 

یَسیرُیَکفی خَیرُُ مِن  کَثیرِیُطفی.

 

مال قلیلی که آدمی رابس باشد بهترازمال

 

کثیری است که طغیان آورد.

 

A little possession which is enough is better

 

than too much wealth which brings

 

rebellion.

 

راهی که ترا بردریزدان آرد

 

به زانچه ترا به سوی شیطان آرد

 

آن مال قلیلی که ترابس باشد

 

بهتز ز کثیری است که طغیان آرد

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

=

 

گردآور ی: م.الف زائر

 

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1183

 

یَسیرُالدّنیایَکفی وَ کَثیرُها یُردی .

 

مال جهان کمش کفایت می کند وبسیارش

 

آدمی رابه مهلکه می اندازد.

 

Property suffices you when it is little and

 

  destroys you when it is too much.

 

هرجای که سیم وزرودروگهراست

 

جان بهرنگهداری آن درخطراست

 

ازمال جهان کمی کفاف بشراست

 

بسیارچو گشت مایه دردسراست

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) -  1182

 

یَسیُرالاَمَلِ یوجِبُ کَثیرَالعَمَلِ .

 

اندکی آرزوها کارهای بسیاری راموجب می شود.

 

A little desire causes too much labor.

 

چون دردلت آرزو پدیدارشود

 

ای بس که زغم دودیده ات زارشود

 

هرچندکه آرزوی باشد اتدک

 

خودموجب کارهای بسیارشود

 

=

 

ترجمه انگلیسی وشعری

 

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) - 1181

 

یَسِّروا وَ لاتُعسِروا وَخَفِّفوا وَ لا تُثَقّلوا.

 

آسان کنید وسخت نگیرید, سبک کنیدوسنگین نکنید.

 

Take the affairs easy  and do not make

 

them difficult lighten  your burden and

 

 

do not make it heavy.

 

کم گیرهمیشه رنج  بسیارت را

 

تازود زپابرآوری خارت را

 

دشوارمگیرسهل کن کارت را

 

سنگین مکن وسبک بکن بارت را

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

==

مولاعلی (ع ) - 1180

 

یُستَدَلُّ عَلی زوالِ الدّوَل بِاَربَع ؛  تَضییعُ الاُصولِ

 

وَالتَمَسّکُ بِالفُروعِ وَ تَقَدَمُ الاَراذِلِ

 

وَ تَاَخّرُ الاَفاضِل .

 

چهاردلیل ازدست رفتن کشور است : ضایع کردن

 

اصول وپیوستن به فروغ , پیش افتادن فرومایگان

 

وعقب ماندن ارباب فضیلت .

 

 

 

Four things lead to destruction of a

 

 

country ; to cut the  roots  and  stick

 

to the branches ; to promote mean men and

 

demote the virtuous.

 

کشور به چهارعلت افتد به فساد

 

پیوند به فرع وبردن اصل  زیاد

 

پیش آمدن مردم بی مایه وپست

 

پسرفتن مردم گرانمایه و راد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

==

مولاعلی (ع ) - 1179

 

یُستَدَلُّ عَلیَ الاِدبارِبِاربَع ؛ سوءُ التَّدبیرِ

 

وَ قُبحُ التَبذیرِ وَ قِلَّهُ الاِعتبِاروکَثرَهُ الاِغتِرارِ.

 

چهارجیزبدبختی می آورد ؛نادرستی

 

اندیشه ,اسراف , کم پندگرفتن و

 

زیادفریب خوردن .

 

Four things lead to misfortune ; wrong

 

thinking.  extravagance , taking little

 

 

advise, and  being too often  deceived .

 

زین چاررود کاخ سعادت برباد

 

اندیشه ناذرست واسراف زیاد

 

کم پندگرفتن زبدونیک جهان

 

بسیارفریب خوردن ازهرشیاد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م. الف زائر

 

 

==

مولاعلی (ع ) - 1178

 

یَحتاجُ ذُویِ النّائِلِ  اِلیَ السّائِل .

 

مردی که بخشنده است به سائل نیازمند

 

می باشد.

 

A liberal man  requires  a needy man.

 

آن راشرف وجلال حاصل باشد

 

ازجان به سخا وجود مایل باشد

 

آن مردکه بخشنده ودولتمنداست

 

پیوسته نیازمند سائل باشد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

==

مولاعلی (ع) - 1177

 

یَبلَغُ الصّادِقُ بِصِدقِه مایَبلُغُه الکاذِبُ بِاِحتیالِهِ .

 

راستگو باراستگوئی خودهمان رابه دست می اورد

 

که دروغگو باحیله گری خود.

 

 

      A truthful  man can obtain by his

 

truthfulness what a  liar may gain

 

by his deceitfulness.

 

گرمرددروغگو به حیلت برخاست

 

وزراه دروغ یافت هرچیز که خواست

 

آن مرد که راستگو ست باگفتن راست

 

آورد بدست آنهمه رابی کم وکاست

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) - 1176

 

یاعَبیدَالدّنیاوَ العامِلینَ لَها, اِذاکُنتُم فِی النَّهارِتَبیعونَ

 

وَتَشتَرونَ وَفی اللّیلِ عَلی فراشِکُم تَتَقَلّبونَ وَ تنامونَ

 

وَفیما بَینَ ذلِک عَن الاخِرَهِ تَغعَلونَ وَ بِالعَمَلِ

 

تَسَوِّفونَ  . فَمَتی تُفکِرونَ فِی الاِرسادِ وَ

 

تُندِمونَ الزّادَ وَ مَتی تَهتَدونَ بِامرالمَعادِ؟.

 

 

ای بندگان دیناکه گرفتارجهان هستید ,روز مشغول

 

خریدوفروشیدوشب دربستر خفته اید دراین بین از

 

آخرت غافلید واعمال آنرابه تاخیر می اندازیدپس کی

 

به فکر این هستید که راه رابیابید وازکارنیک

 

برای سفرآخرت زادراهی فراهم آورید؟

 

O men , who are involved in worldly affairs , you

 

 

are busy to deal with one another in the

 

daytime and asleep in the night s, neglectful

 

of the  next world and its duties , at what time

 

will you  think to find the right  path

 

 

and provide yourselves with good deeds

  

for the day of judgement.

 

 

ای روزپی دادوستدبرده بسر

 

شب گرم به خواب راحت اندربستر

 

کی در صدی ک بهر دنیای دگر

 

آری به کف ازکارنکو زادسفر؟

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

 

 

==

مولاعلی (ع) -  1175

 

یاعبدَاللهِ لاتَعجَل فی عَیبِ عَبدِِبِذَنبِهِ فَلَعَلّهُ

مَغفورُُلَهُ وَ لاتَامَن عَلی نَفسِکَ صَغیرمَعِصیَهِِ

 

فَلَعَلّکَ مُعَذّبُُ عَلیها .

 

 

ای بنده خدا, هیچ بنده ای رابخاطرگناهی

 

زود عیب مکن زیراشایدخداوند گناه اوراببخشد

 

وازگناه کوچک خود نیزایمن مباش شاید

 

خداوند بخاطرآن تراعذاب کند.

 

O servant of God !do not hurry  to blame any

 

 

may for his sin because  God may forgive

 

 

him; and , do not feel safe from the

 

consequence of you sin, however small , because

 

God may punish you for it.

 

 

 

بهرگنه کسی مکن عیبش زود

 

شایدکه ببخشدش خداوندودود

 

ایمن زگناه کوچک خویش مباش

 

شایدکه خداترانخواهد بخشود

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1174

 

یادُنیاغُرّی غَیری . لاحاجَهَ لی فیکِ قَدطَلّقتُکِ

ثَلثَاََلارَجَعَهُ لی فیها .

 

ای دنیا دیگری غیرازمرابفریب زیرابه

 

تونیازی ندارم . تراسه طلاق گفته ام

 

وبرای من جای رجوع نمانده است .

 

O world ! leave me  alone and deceive

 

 

someone else;  for I have  divorced you

 

 

and I will I have no reunion.

 

ای زال جهان برتومرانیست نیاز

 

ازبهر فریب دیگری دام انداز

 

چون ازتوچنان جداشدم من که دگر

 

برگشت به جانب تونتوانم باز

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) -  1173

 

 

یَاتی عَلَی النّاس زَمانُ لایُقَرّبُ  فیهِ اِلّاالماجِل

 

وَلایُستَظرَفُ فیهِ الاّ الفاجِرُ وَلایُضَعّفُ

 

فیهِ الّاالمُنصِّفِ .

 

 

مردم راروزگاری فرامی رسد که درآن جزمکار

 

مغرب نشود وجزبدکار ستوده نگرددو جز

 

دادگر ناتوان نیفتد.

 

 

 

 

There will come a time when no one

 

will be favored  except the deceitful , when 

 

 

 

no one will be praised except  the libertine

 

and when no one  will be  weakened

 

except the  equitable.

 

آیدپس ازاین به پیش روزی که درآن

محبوب نگردند بجز حیله وران

 

نیکو نکنندجلوه جز بدکاران

 

بیداد نبینند بجز دادگــــــــــران 

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع) -  1172

 

هَیهاتَ  لَولَاالتُّقی لَکَنتُ اَدهَی العَربِ .

 

اگرپرهیزگاری نبود, من ازهمه اعراب زرنگتر

 

وحیله گرتر بودم .

 

If it were not for the sake of chastity , I

 

 

would have been the smartest

 

man of Arabs .

 

دور ازره دادومردمی گربودم

 

امروز به وضع وحال دیگر بودم

 

پرهیزگرازقهر خداوند نبود

 

من ازهمه خلق حیله گرتربودم

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 ==


مولاعلی (ع ) -  1171

 

ولوعُ النّفسِ بِاللّذاتِ یُغوی وَیُردی .

 

شیفتگی به خوشگذرانی وشهوت رانی , آدمی

 

راگمراه می سازد وبه هلاکت می اندازد.

 

Greed for pleasure misleads

 

and destroys you.

 

گرشیفته خوشگذرانی نشوی

 

افتاده ضعف وناتوانی نشوی

 

بسیارمرو درپی شهوت رانی

 

تاپیز به هنگام جوانی نشوی

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

 

 

 

==

مولاعلی (ع) - 1170

 

وَلَدُالسّوءِ یَهدِمُ الشّرَفَ وَیَشینُ السّلَف .

 

فرزند بد آبروی خاندان رابربادمی دهد و

 

دودمان خودراننگین می سازد .

 

A bad  child disgraces the family

 

and defames the successor.

 

فرزند بدافسانه افساد شود

 

وزشدت خودسری چوشدادشود

 

بازشتی نام ,ننگ اجداد شود

 

باپستی خوی خصم اولاد شود

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

 


مولاعلی (ع)- 1140.....1169


 

مولاعلی (ع ) -  1169

 

وُلاهُ الجَورِ شَرارُالاُمّهِ وَاَضدادُ الاَئِمَّهِ .

 

حاکمان جورپیشه ازبدان مردم به شمارمی ایند

 

و دشمن رهبران مردمند .

 

 

Tyrant governors  are deemed as

 

bad people and as enemies


of social leaders

 

حاکم که  پی جور وتحکم باشد

 

وزاوهمه راداد تظلم باشد

 

هم خود زبدان مردم آید به شمار

 

هم دشمن رهبران مردم باشد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 ==



مولا علی (ع) - 1168

 

وَقاحَهُ الرّجُلِ  تَشینُهُ .

 

بی شرمی , مردرازشت می کند .

 

Impudence defaces man.

 

گرسخت شوی زکس نبینی نرمی

 

ورسردشوی , زکس نیابی گرمی

 

ازشرم مپوش چشم تاآن که ترا

 

ازچشم کسان نیفکند بی شرمی

 

=

ترجمه شعری وانگلییسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

=

 

گردآوری : م. الف زائر

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1167

 

وَعدُالکَریمِ نَقدُُ.

 

وعده جوانمرد نقداست .

 

 

A generous man,s promise is like hard cash.

 

 

 

 

هرکس که به راستی علم گشت وسمر

 

پارانگذارد ازره راه  راست بدر

آن وعده که می دهد جوانمردترا

 

نقداست اگر چه نسیه آید به نظر

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) - 1166

 

وزَراءُ السّوءِ  اَعوانُ الظّلَمَه وَاِخوانُ الاَثَمَهِ .

 

وزیران بدکار, یاران ستمگران وبرادران گناهکارانند.

 

 

Bad  ministers are assistants of tyrants

 

 

and brothers of sinners.

 

حاکم که بدور است زانصاف وکرم

 

ازجور کند پشت خلایق راخم

 

وان فتنه گران که دستیاران وی اند

 

یاران ستمگرند وخواهان ستم

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 ==



مولاعلی (ع ) - 1165

 

وَحدَهُ المَرءِ خَیرُلَهُ مِن قَرینِ السّوءِ  .

 

تنهائی مرد, برای اوبهترازهمنشین بداست .

 

 

Loneliness for a man  is better than his

 

  association with  a bad companion.

 

حیوان زمصاحب جفاجو بهتر

 

تیغ دودم اززبان بدگو بهتر

 

بی یاری وگوشه گیری وتنهائی

 

ازصحبت هم نشین بدخو بهتر

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م . الف زائر

 

 

 

 ==


مولاعلی (ع ) -  1164

وجَدتُ المُسالِمَهَ مالَم یَکنُ وَهنُُ فِی الاِسلامِ اَنجَعَ مِن القِتال.

 

صلح راتاآنجاکه اهانتی برای اسلام نباشد

 

سودمندترازجنگ نیافتم .

 

 

 I found  peace  to be more useful than

 

war , as it is not an  insult to the Islam.

 

 

 

آنجای که جنگ بهتراست ازهرچیز

 

عاقل نکندزجنگ  کردن پرهیز

 

لیک ارنبود صلح اهانت آمیز

 

آن صلح بسی خوب تر ازجنگ وستیز

 

=

ترجمه شعری  وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

==


مولاعلی (ع ) - 1163

 

وَاللهِ لَئِن فَرَرتُم مِن سَیفِ العاجِلَه لاتَسلَموا

 

مِن سُیوفِ الاخِرَه .

 

 

به خدااگر امروز ازم شمشیرهای میدان

 

جنگ بگریزی , ازشمشیرهای روز رستاخیر

 

امان نمی یابید.

 

By God if you run away from the  swords

 

 

of battlefields you won,t be saved from the

 

swords of punishment in the

 

day of resurrection.

 

ازاول اگر روننهی درپیکار

 

به زان که کنی زعرصه جنگ فرار

 

درجنگ زتیغ خصم اگر بگریزی

 

درحشر زتیغ حق نیابی زنهار

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) -  1162

 

والِدُالسّوءِ یَعِرّالسّلَفَ وَیُفسِدُالخَلَفَ .

 

پدربدمایه ننگ گذشتگان وتباهی  آیندگان است .

 

A bad father dishonors his predecessors

 

 

and corrupts his succsessor

 

ذات پدری که پست ونافرمان است

 

ملعون ترومنفورترازشیطان

 

هم مایه بدنامی وننگ پدران

 

هم باعث گمراهی فرزندان است

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

 

 

===

مولاعلی (ع) - 1161

 

واضِعُ مَعروفِهِ فی غَیرِمُستَحَقّهِ مُضَیِّعُ لَهُ .

 

هرکه نیکی کند درحق کسی که مستحق

 

آن نیست نیکی خودراضایع می کند.

 

Goodness  done towards  one who does

 

 

not deserve it , is spoiled.

 

بخشش گرهی زکارکس گرنگشاد

 

آن رانتوان لطف وکرم نام نهاد

 

آن زر که به غیرمستحق خواهی داد

 

بیهوده زکیسه تو رفته است بباد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) -  1160

 

نَفسُ المَرءِ خَطاءُ اِلی اَجَلِهِ .

 

هرنفس که مردازسینه برمی آورد, گامی به

 

سوی مرگ برمی دارد.

 

 

A man by each branch takes a step

 

towards death.

 

کاری بکن ای ر فیق اگر هشیاری

 

تاعمر عزیزخود عبث نگذاری

 

کزسینه هرآن نفس که برمی اری

 

گامی است که سوی مرگ برمی داری

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف  زائر

 

 

 

==

 

مولاعلی (ع) - 1159

 

نِعَمُ الجُهّال کَروضَهِِ عَلی مَزبِلَهِِ .

 

نعمتی که نصیب جاهلان شده , مانند

 

باغی است که درمزبله ای روئیده است .

 

The affluence which is given to the

 

ignorants is like a garden planted

 

 

on a dungbill.

 

گنجی که کسی بهترازآن کم دیده ست

 

ای بس که فلک به ابلهی بخشیده ست

 

نعمت که نصیب جاهلان گردیده ست

 

 

باعی است که درمزبله ای روئیده است

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

گردآوری : م.الف ز ائر

 

 

 

 

 

 

 ==

مولاعلی (ع) - 1158

 

نُصحُکَ بَینَ المَلاءِتَقریعَ .

 

پندادادن تو درپیش مردم , سر زنش وملامت

 

شمرده می شود .

 

 

An advise given in public is a blame.

 

درپیش کسان به هرکه عیبی دارد

 

گرپنددهی پندتو رنجش  آرد

 

اندرنظرکسان بکس پندمده

 

تاپندتراملامتی نشمارد

 

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابواالقاسم حالت

 

-

 

گردآوری : م.الف ز ائر

 

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1157

 

نَزِّه نَفسَکَ عَن کُلِّ  دَنیّهِِ وَ اِن ساقَتکَ اِلَی الرّغائِب .

 

خودراازهرگونه پستی پاک دارهرچند

 

ترابدانچه می خواهی برساند.

 

 

Clean  you self from ilnobility , even

 

 

if it leads you to whatever

 

 

you are fond of.

 

آن جامه که ننگ آور داهل خرد

 

گراطلس ودیباست , به هیچش  نخرد

 

گرپست نئی به هیچ  پستی نگرای

 

هرجند تراسوی بلندی ببرد

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1156

 

نُزولُ القَدَرِیُعمیِ البَصَرَ .

 

هنگام حدوث چیزی که مقدراست ,چشم

 

بصیرت بسته می شود.

 

 

When  something which is predestined

 

 

must happen your eyes will be closed.

 

ای بسکه بهره پای کسی بشکسته

 

بااینکه نه تندرفته نه آهسته

 

آنجاکه حوادثی مقدرباشد

 

ناگاه شود چشم بصیرت بسته

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع) -  1155

 

مَوتُ وَحِیُّ خَیرَ مِن عَیشِ شَقیِِّ .

 

مرگ ناگهانی بهتر اززندگی شقاوت آمیزاست .

 

A sudden death is better than

 

a spiteful life.

 

ازصحبت نابکارپرهیز به است

 

زیراکه ازاو به بردمان نیز به است

 

مرگی که سریع وناگهانی باشد

 

اززندگی شقاوت آمیز به است

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

َََ

 

==
 

مولاعلی (ع ) - 1154

 

مَوتُ الوَلَد قاصِمَهُ الظَّهرِ.

 

داغ مرگ فرزند کمرشکن است .

 

 

Death of a child breaks the

 

parent,s back.

 

فرزند ودیعه خداوند بود

 

برپای دل ازمحبتش بند بود

 

رنجی که بسی کمرشکن می باشد

 

 

سنگینی بارداغ فرزند بود

 

==

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) - 1153

 

مَن یُعِط بِالیَدِالقَصیرَهِ یُعطَ بِالیَد الطّویلَه .

 

کسی که بادست کوتاه بخشش کند با

 

دست درازبه او می بخشند.

 

One who  gives by  a short hand will be

 

given by a long one.

 

هرکس که کنذ یخشش واحسان آغاز

 

خودبررخ اوشود دراحسان باز

 

هرکس که ببخشید به دستی کوتاه

 

بخشند بدو دوباره بادست دراز

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآور ی: م.الف زائر

 

 

==

مولا علی(ع ) - 1152

 

مَن یَصبِرُیَظفَرُ.

 

کسی که شیکبائی کند پیروز می شود.

 

 

One who waits , triumphs.

پیوسته به نعمت خدا شاکرباش

 

وندرهمه جاخدای راناظرباش

 

چون باردرخت صبرفتح وظفراست

 

خواهی که به مقصود رسی صابرباش

 

 

 

=

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع)  - 1151

 

مَن وَضَعتُهُ دِنائَهُ اَدّبِهِ لَم یَعلوهُ شَرَفُ حَسبِهِ .

 

کسی که بدی رفتارش کوچکش می کندازنیکی

 

دودمان بزرگ نمی شود .

 

 

One who is debased by his ill treatment

 

 

will not be exalted by his origin.

 

چیزی که عزیزت بکند یاخوارت

 

نیک ارنگری نیست بجرکردارت

 

ازنیکی دودمان نگردی تو بزرگ

 

کوچک کندت اگربدی رفتارت

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری: م.الف زائر

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) - 1150

 

مَن وَجَدَ مَورِداََ عَذباََ یَرتَوی مِنهُ فَلا یَغتَنِمُهُ یوشِکَ

 

اَن یَظمَاََ وَ یَطلُبُهُ فَلایِجِدهُ .

 

هرکس که چشمه شیرینی داردکه ازآن

 

می نوشدوغنیمتش نمی شمارددورنیست

 

که یک روز تشنه شود وان رابجوید ونیابد.

 

A man who drinks  sweet water from a

 

spring and  is  not grateful it, may one day

 

 

seek it thirsty and not find it.

 

هرکس که یکی چشمه شیرین دارد

 

وزان خور د وغنیمتش نشمارد

 

یک روز,  دگر نیابد ان راهرچند

 

باتشنه لبی بسوی ان روی آرد

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1149

 

مَن نَظَرَفِی العَواقِب سَلِمَ مِنَ النَّوائِبِ .

 

کسی که برعاقبت کرنظرداشته باشداز

 

سختی های آن برکنارمی ماند .

 

He who foresees the consequence of  his

 

action , will  be immune

 

from hazards.

 

برصائب وتیزبین صعوبت نرسد

 

برآتش سوزنده عقوبت نرسد

 

برطایفه ای که عاقبت اندیشند

 

درعاقبت کارعقوبت نرسد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

==

مولاعلی (ع) -  1148

 

مِن مَهانَهِ الکَذّابِ جُوُدهُ بِالیَمینِ بِغَیرِمُستَحلَفِِ .

 

نشانه پست دروغگو قسم خوردن است

 

بی آن که ازاو قسم خواسته باشند .

 

A sign of baseness of a liar is

 

 

his swearing without being asked

 

to swear.

 

آن کزپی هم دروغ گوید هردم

 

نه محترم ا ست پیش کس نه محرم

 

پستی دروغگو قسم خوردن اوست

 

بی آنکه ازاوخواسته باشند نظر

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م .الف زائر

 

==

مولاعلی(ع)- 1147

 

مَن مَنَعَ العَطاءَ مُنِعَ الثّناءَ .

 

مردم کسی راکه ازبخشش دریغ می کند

 

ستایش نمی کنند.

 

 

One who is not generous will not

 

be praised.

 

تابخشش مرد آزمایش نکنند

 

مخلوق به سوی او گرایش نکنند

 

آن راکه دریغ دار دازبخشش وبذل

 

تحسین ننمایند وستایش نکنند

 

=

 

ترجمه شعری وانگلییسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآور ی: م.الف زائر

 

 

 

==

مولاعلی (ع) - 1146

 

مَن مَلَکَ نَفسَهُ عَلی اَمرُهُ , مَن مَلَکَتُهُ نَفسُهُ قَلّ قَدرُهُ .

 

هرکس که به نفس خود پیروزی جوید

 

کارش بالامی گیرد وهرکس که نفس

 

اوبراو چیره شود ارزشش

 

کم می گردد.

 

One who overcomes his passions  will get

 

higher position ;  but one whose passions

 

 

overcome him loses his worthiness.

 

هرکس که به نفس خویش پیروزی جست

 

کارش بنهادروبه بالازنخست

 

وان مردکه نفس او بدوشد چیره

 

 

هم  قدرش پست گشت و هم کارش سست

 

 =

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م. الف زائر

 

 

 

==

 

مولاعلی (ع) - 1145

 

مَن مَدَحَ  غَیرَصَنیعَهِِ فَلاتاَمَن ذَمّهُ مِن غَیرِقَطیعَهِِ .

 

کسی که مدح توگوید بی این که ازتوکرمی

 

دیده باشد منتظرباش که ذم تونیزمی بگوید

 

بی اینکه ازاوگسیخته باشی.

 

 

One who  praises you without any reward

 

 

may be  expected to disdain you without

 

say conflict.

 

 

آن کاوسخن گزاف گوید هردم

 

نه مدح به حق کند کسی راونه ذم

 

گرمدح بگوید زتو نادیده کرم

 

ای بس که کند ذم تو نادیده ستم

 

 

=

ترجمه شعری وانگلیسی

ابوالقاسم حالت

=

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 ==



مولا علی (ع) - 1144

 

مَن مَدَحَکَ بِمالیَسَ فیکَ فَهُوَخَلیقُ بِانّ یَذُمُّکَ بِمالَیسَ فیکَ.

 

کسی که ترابه چیزی که نداری مدح کند می تواند

 

به آنچه هم که نداری ذم گوید.

 

He who praises you for a virtue that you

 

do not posses, may also blame you for a

 

 

defect you lack .

 

آن دوست که دراه تملق پوید

 

صدحیله کند که دردلت ره جوید

 

گرمدح به چیزی که نداری کندت

 

هم ذم توازآنچه نداری گوید

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م .الف زائر

 

 

 ==



مولاعلی (ع) - 1143

 

مَن لَم  یَنفَعکَ حَیوتُهُ  فَعُدهُ فِی المَوتی .

 

کسی که زندگانی اش تراسودی ندهداورامرده شمار.

 

 

He whose life is not profitable, is to be

 

considered as dead.

 

آن کس که بری زعقل وعم وهنراست

 

انسان نبود پشت ترازگاو وخراست

 

هرزنده که زنده بودنش بی اثراست

 

گرمرده شماری اش سزاوارتراست

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1142

 

مَن لَم یَعرفِ الخَیرَ مِن الشّرِفَهُوَ مِنَ البَهائِم .

 

کسی که نیک راازبدنشناسدحیوان است .

 

 

 

 

 


One who does not know  the difference

 

 

between good  and

 

 

evil is a beast.

 

 

 

تابهره ور آدمی زهوش وخرداست

 

داند که به زندگی چه نیک وچه بداست

 

وانکاو بدونیک رازهم نشناسد

 

ماناکه نه آدمی است جون دیو ودداست

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری: م.الف زائر

 

 

 

==
 

مولا علی (ع ) -  1141

 

مَن لَم یُصلِح نَفسَهُ لَم یُصلِح غَیرَهُ .

 

کسی که خودرااصلاح نکنددیگری را

 

نیز اصلاح نخواهدکرد.

 

 

He who does not correct himself can not

 

correct the others.

 

تاخودنشوی نمونه صلح وصلاح

 

کس رانشوی راهبر راه نجاح

 

اصلاح کسی دگر ازاو  ساخته نیست

 

آن کس که نکرده خویشتن رااصلاح

 

=

 

ترجمه شعری  وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

==

مولاعلی (ع) - 1140

 

مَن لَم یَصبِرعَلی مَضَضِ الحَمیّهِ طالَ سُقمُهُ .

 

بیماری که به رنج پرهیز تن درندهد , بیماری

 

او طولانی می شود.

 

 

An ill man who does not bear the

 

inconvenience of abstention

 

prolongs his sickness.

 

هرکس که نکرد جهد اویاری او

 

پیوسته فزون گشت گرفتاری او

 

بیمارچوتن به رنج پرهیزنداد

 

گردید درازعمربیماری او

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری: م.الف زائر




 

مولاعلی (ع) - 1111.....1139



مولاعلی (ع ) -  1139

 

مَن لَم یَصبِرعَلی مَضَضِ التّعلیمِ بَقِیَ فی ذُّلُ الجَهلِِ .

 

کسی که به رنج آموزش تن درندهددرذلت

 

 

نادانی باقی می ماند.

 

 

He who does not  bear the difficulties

 

 

of learning in baseness

 

 

of ignorance.

 

هرکس که زعلم برکران خواهدزیست

 

درخانه جهل جاودان خوادهدزیست

 

هرکس ندهد به رنج آموزش تن

 

باخواری جهل همعنان خواهد زیست

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1138

 

مَن لَم یَرحَم لَم یُرحَم .

 

کسی که برکسی رحم نمی کند

 

ازکسی رحم نمی بیند.

 

He who  does not pity, will not be pited.

 

آن قوی  که زشتخوی وبدکردارند

 

اززشتی خوی خویش درآزارند

 

آن کس که به کهتران نمی آرد رحم

 

درواست که مهتران براو رحم آرند.

 

=

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

=

 

گردآوری: م.الف زائر

 

==

مولاعلی (ع ) - 1137

 

مَن لَم یَتَعلّم لَم یَعلَم .

 

هرکه دانش نیاموزددانا نمی شود.

 

One who does not learn will not

 

become learned.

 

تاگنج زروسیم مهیا نشود

 

بیچاره تنگدست دارانشود

 

آن کزپی گنج دانش وعلم نرفت

 

هشیاروهنرپژوه ودانا نشود

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1136

 

مَن لَم یَتَعَلّم فِی الصِّغَرلَم یَتقَدَّ م فِی الکِبَر.

 

هرکه درکودکی دانش نیاموزد دربزرگی به سروری نرسد.

 

The one who does not learn in childhood

 

will not reach a high rank

 

when grown up.

 

آن کس که فتاد درپی کسب کمال

 

یاعرت وجاه یافت یامال ومنال

 

وانکس که نیاموخت زخردی دانش

 

نه مرتبه یافت دربزرگی و نه مال

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م . الف زائر

 

 

 ==


مولا علی (ع) - 1135

 

مَن لَم یَتّعِظ  بِالنّاسِ وَعَظَ اللهُ النّاسَ بِهِ .

 

کسی که ازمردم عبرت نگیردخداوند اورا

 

عبرت مردم می گرداند.

 

 

One who does not take an example

 

of the people God will make him an

 

example for the people.

 

آن مردکه بی بصرچنان کژدم شد

 

دروادی جهل ونامرادی گم شـــــد

 

نگرفتاگر کسی زمردم عبرت

 

خودآخرکارعبــــــــــــرت مردم شد

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآور ی: م.الف زائر

 

 

 =


مولاعلی (ع )  - 1134

 

مَن لَِسَ الکِبرَوَ السّرفَ خُلِعَ الفَضلَ وَ الشّرَف .

 

کسی که خودخواهی  واسراف پیشه کند

 

ازبرتری وبزرگواری می افتد.

 

One who is engaged in extravagance and

 

 

selfishness will lose his privilege

 

and grandeur.

 

خودخواه چوشدمرد, به خواری افتد

 

اسراف چو ورزد به نداری افتد

 

آن کز پی خودخواهی واسراف رود

 

ازبرتری وبزرگواری افتد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف ز ائر

 

 

 

 

 

==

 

مولاعلی (ع) - 1133

 

مَن لادینَ لَهُ لامُرُوّهَ لَهُ .

 

کسی که دین ندارد مردانگی ندارد.

 

One who has no religion

 

lacks manliness.

 

مهروکرم ازدرون پرکین مطلب

 

عیش وخوشی ازخاطرغمگین مطلب

 

 

بی دینی ومردانگی ازهم دورند

 

مردانگی ازمردم بی دین مطلب

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآور ی : م.الف زائر

 ==


مولاعلی (ع) - 1132

 

مَن کَثُرَهَزلُهُ بَطَلَ جِدُّهُ .

 

کسی که شوخی اوزیادشود گفتارجدی

 

اونیزبی تاثیرمی گردد.

 

 

Too much jokes decreases the effort

 

of one,s serious talk.

 

آن مرد که دردروغ مشهور  شود

 

گرراست بگویداو,کسی کی شنود

 

وانکس که کندمزاح افزون ازحد

 

گفتارمتین اوهم ازبین رود

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

 

ابوالقاسم حالت

 

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

==

 

مولاعلی (ع) - 1131

 

مَن کَثُرَنِفاقُهُ لَم یُعرَف وِفاقُهُ .

 

کسی که دوروئی اش بسیارشودیکرنگی اش

 

 

نیزشناخته نمی گردد.

 

 

One who is often doublefaced will not be

 

 

known by his real face.

 

کس درپی هم به دشمنی چون پرداخت

 

بردوستی اش دگرنشاید دل باخت

 

آنکس که نشان دهد دوروئی بسیار

 

یکرنگی اورانتوان بازشناخت

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

 

 ==


مولاعلی (ع)- 1130

 

مَن کَثُرَلَهوهُ قَلّ عَقلُهُ .

 

کسی که عیش ونوشش زیادشود

 

عقل وهوشش کم می گردد.

 

 


He whose revelry is increased , his

 

understanding is decreased.

 

 

شادی چو زحد گذشت غم خواهد شد

 

وین شهد بکام روح سم خواهد شد

 

بسیار به عیش ونوش پابند مباش

 

کزعیش زیاد, عقل کم خواهد شد

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

 

=

 

گردآوری : م.الف  زائر

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1129

 

مَن کَثُرَت نِعَمُ اللهِ عَلَیهِ کَثُرَت حَوائِجُ النّاسِ اِلَیهِ

 

فَان قامَ فیها بِمااَوجبَ اللهُ فَقَد عَرَضَهاللّدوامِ وَ اِن

 

مَنَعَ ما اَوجَبَ اللهُ فیهافَقَدعَرَضَهالِلزّوالِ .

 

کسی راکه خداوند نعمت دهد حوائج مردم نسبت به 

 

اوزیادمی گردد. اگرآنچه راکه خداوند واجب کرده بجای

 

آوردنعمتش دوام یابدوگرنه زوال می پذیرد.

 

When God gives affluence to a person the

 

needy people expect  to help them. If he

 

fulfils his duty to God his  wealth will last

 

 

long; otherwise, it will be lost.

 

آن راکه خداثروت ودارائی داد

 

محتاج وفقیربردرش روی نهاد

 

گراحسان کرد, دولتش یافت دوام

 

ورزانکه نکرد, ازبزرگی افتاد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1128

 

 

مَن کَتَمَ عِلماََ فَکَاَنّهُ جاهِل .

 

کسی که دانش خودرپنهان کند

 

به نادان می ماند.

 

 

He who hides what he knows is he same

 

 

as an ignorant.

 

دانابود آن کسی که تابتواند

 

ازدانش خودچوشمع نورافشاند

 

انکس که کند دانش خودراپنهان

 

دردیده مردمان به نادان ماند

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری: م.الف زائر

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1127

 

مَن کَتَمَ الاَطِبّاءَ مَرَضَهُ فَقَدخانَ بَدَنُهُ .

 

کسی که دردخودراازپزشکان بپوشد

 

بابدن خود خیانت ورزد.

 

He who hides his disease from the

 

doctors, is treacherous

 

to his body.

 

تاچنددچارگمرهی گردیدن؟

 

وزرهبرعلم وعقل سرپیچیدن

 

دردی که نهفته است ازچشم طبیب

 

هرگزرخ عافیت نخواهد دیدن

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1126

 

مَن کانَت لَهُ فکرَهُ فَلهُ فی کُلَّ شَئیءِ عِبرَهُ .

 

کسی که فکر وتدبیر داردازهرچیزپندمی گیرد.

 

 

An intelligent person learns

 

from everything.

 

آن جمع که بیشه خرد راشیرند

 

 

دردشت معانی ازپی نخجیرند

 

وان قوم که اهل فکرت وتدبیرند

 

 

برهرچه که بنگرند پندی گیرند

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م .الف زائر

 

 ==



مولاعلی (ع) - 1125

 

مَن قَوِیَ هَواهُ ضَعُفَ عَزمُهُ .

 

هرکس که هوای نفسش قوی شد

 

اراده اش ضعیف می شود.

 

 

One whose passions become strong his

 

will becomes weak .

 

آن به که اسیرخواهش دل نشوی

 

پیوسته بدنبال هوس ها نروی

 

زیراکه شود اراده وعزم ضعیف

 

چندان که هوای نفس گردید قوی

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری :م.الف زائر

 ==



مولاعلی (ع) -1124

 

 

مَن قَنِعَ غُنِیَ .

 

کسی که قناعت پیشه کند بی نیازمی شود.

 

 

One who is content with a little

 

will have no used for too mush.

 

آن کس که حریص است وطمعکاردنی ست

 

آن راه که می رود ره اهرمنی ست

 

ازحرص بترس وباقناعت خوکن

 

کان مردکه قانع است گوئی که غنی ست

 

=

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

گردآوری: م.الف زائر

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1123

 

مَن قَلّت تَجرِبَتُهُ خُدِعَ.

 

کسی که تجربه اش کم است فریب می خورد.

 

 

One whose experience is little can be

 

 

easily deceived.

 

هرتجربه درسی است چنان درس ادیب

 

وندرره زندگی دلیلی است عجیب

 

پرتجربه , درراه , فتد دیربه چاه

 

کم تجربه , درکار, خوردزود فریب

 

=

 

 ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

 

 

 

=

 

گردآوری : م .الف زائر

 ==



مولاعلی (ع ) - 1122

 

مَن قَلّ اَکلُهُ صَفافِکرُهُ .

 

کسی که کم بخورد فکرش مصفامی شود .

 

 

 

One who eats little purifies his mind.

 

هردم چو رازغذاکنی معد ه خویش

 

جسم توشودعلیل وفکر تو پریش

 

کن خوی به کم خوری که ازکم خوردن

 

مغزتومصفاشود وفکرتوبیش

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری: م .الف زائر

 

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1121

 

مَن قَعَدَ بِهِ حَسبُهُ نَهَضَ بِهِ اَدَبُهُ .

 

کسی که دودمانش پست است بارفتارنکو

 

بلندقدرمی شود.

 

 

 

 

A man can be exalted by his good behavior

 

even if  he is of abase origin.

 

هرکس که به رفتار نکو پردازد

 

اوپرده به عیب خویشم می اندازد

 

هرچندکه دوستان کس باشد پست

 

رفتارنکو بلند قدرش سازد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 ==



مولاعلی (ع) - 1120

 

مَن قَصُرَعَنِ السّیاسَهِ صَغُرَعَنِ الرّیاسَهِ .

 

کسی که درسیاستش قصوری باشد درریاست

 

 

بچیزی شمرده نمی شود.

 

 

He who fails in diplomacy , will fall

 

 

short of leadership.

 

گرمرد عمل زرمز کارآگاه است

 

کاری که کند موافق دلخواه است

 

آنکس که سیاستش بسی بی راه است

 

دوران ریاستش بسی کوتاه است

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م .الف زائر

 

 

 

==

 

مولاعلی (ع) -  1119

 

مَن قَبِلَ عَطائَکَ فَقَداعانَکَ عَلی الکَرَمِ .

 

کسی که عطایت رامی پذیرد, ترادربخشش 

 

یاری می کند .

 

 

The man who acepts your grant

 

helps you in your genrosity.

 

آن کس که نهاد سوی تو روی نیاز

 

باعث شده تاکنی تو بخشش آغاز

 

وانکس که پذیرفته عطائی ازتو

 

ازبهرتوکردهراه بخشش راباز

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م .الف زائر

 ==


مولاعلی (ع) - 1118

 

مَن قام بِشرائِطِ العُبودیَّهِ اهلُ لِلعِتقِ ,مَن قَصَّرَعَن

 

اَحکامِ الحُرّیَهُ اُعیدُاِلیَ الرِّقِ .

 

کسی که بندگی خدارابجاآورد شایسته آزادی است

 

وکسی که شرایط آزادی بجای نیاورد به

 

بندگی برمی گردد.

 

The one who performs servitude to God will

 

 

deserve liberty , and, the one who does

 

 

not com;ly  with requirements of liberty

 

 

will return to servitude.

 

دربندگی خدا کسی گرتن داد

 

آزادشدوگشت زهر بند آزاد

 

آزادی راکسی چو وقعی ننهاد

 

درحلقه بندگی گرفتارافتاد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م  .الف زائر

 

 

 

 

==

مولاعلی (ع ) - 1117

 

مَن قالَ لایَنبَغی سَمِعَ مالایَشتَهی.

 

آنکه نارواگویدناگوارمی شنود.

 

He who says  what is not pertinent , hears

 

what is not pleasant.

 

 

تیغی است زبان که هرکه بیهوده کشید

 

زین تیغ بسی بجان او زخم رسید

 

آنان که به ناروا  سخن می گویند

 

هم پاسخ ناگوارخواهند شنید

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م. الف زائر

 ==


مولاعلی (ع ) -  1116

 

مَن غَلَبَ هَواهُ عَلی عَقلِهِ ظَهَرت عَلیهِ الفَضائِح .

 

کسی که هوای نفس بعقلش چیره شود

 

برایش رسوائی می آورد.

 

 

He whose passions overcome his

  

reason , faces with disgrace.

 

می کوش اگر خردوروبینائی

 

کزقیدهوای نفس بیرون آئی

 

نفس توبه عقل تو اگر چیره شود

 

بهرتونیاورد بجز رسوائی

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م. الف زائر

 

 

 

 

 = =


مولاعلی  (ع) - 1115

 

مَن غالَبَ مَن فَوقَهُ قُهِرَ.

 

کسی که بابرتزازخودبه جنگ برخیزدمغلوب می شود.

 

One who fighters with his superior

 

will be defeated.

 

باهرکه فزونترازتوداردنیرو

 

پیوسته مداراکن وپیکارمجو

 

مغولب شود کسی که خیزد پی جنگ

 

باهرکه به قدرت است بالاتر ازاو

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 ==


مولاعلی (ع)  - 1114

 

مَن عَمِلَ بِالحَقِّ مالَ اِلیهِ الخَلقَ .

 

هرکس که ازروی حق کاربکند مردم به

 

اومایل می شوند.

 

One who acts justly will be liked

 

by people.

 

 

آن مردکه راه باطلی بسپارد

 

بیش ازهمه قدرخویش پائین آرد

 

وانکس که به راه حق قدم بگذارد

 

دائم دل خلق میل بااو دارد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 ==


مولاعلی (ع)  - 1114

 

مَن عَمِلَ بِالحَقِّ مالَ اِلیهِ الخَلقَ .

 

هرکس که ازروی حق کاربکند مردم به

 

اومایل می شوند.

 

One who acts justly will be liked

 

by people.

 

 

آن مردکه راه باطلی بسپارد

 

بیش ازهمه قدرخویش پائین آرد

 

وانکس که به راه حق قدم بگذارد

 

دائم دل خلق میل بااو دارد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

 

 == 

مولا علی (ع) - 1113

 

مِن عَلاماتِ الشَّقاءِ الِاسائَهُ اِلیَ الاَخیارِ.

 

یکی ازنشانه های بدمنشی ,بدرفتاری بانیکان است .

 

 A sign of malevolence is to ill treat

 

the good people.

 

آن کزپی عیب جوئی وپرده دری است

 

بدخواه کسی شودکه ازعیب بری است

 

بانیک نهاد بدسلوکی کردن

 

خودنیک ترین نشانه بدگهری است

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 ==


مولاعلی (ع) - 1112

 

مِن عَلاماتِ الاِدبارمُقارَنَهُ الاراذِل .

 

ازنشانه های سیاه روزی , همنشینی باناکسان است .

 

 

A sign of misfortune is association

 

 

with malevolent persons.

 

بامردم ناپخته نشستن خامی است

 

آلوده هرننگ شدن بدنامی است

 

باناکس ودلسیاه دمساز شدن

 

آغازسیه روزی ونافرجامی است

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1111

 

مَن عَظُمَ صِغاراَلمصائِبِ اِبتَلی بِکبارِِها.

 

کسی که هرسختی کوچکی رابزرگ شماردبه

 

سختی بزرگ هم گرفتار می شود.

 

 

A man who magnifies every small trouble

 

 

will meet real big troubles.

 

ازبهر کسی که ترسد ازسختی کار

 

هرعقده سهل نیز گردد دشوار

 

آن مرد که رنج خردراساخت بزرگ

 

دررنج بزرگ نیز گردید دچار

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

مولاعلی (ع ) - 1081.....1110


 

مولاعلی (ع) - 1110

 

من عصی الدنیا اطاعته ؛ من اعرض الدنیااتته .

 

هرکه ازفرمان جهان سربپیجدجهان فرمانبراو می شود

 

وهرکه ازجهان رویی گرداند جهان بدو روی می آورد.

 

The world obeys anyone who disobeys

 

 

it ; and turns to anyone

 

 

who turns away from it.

 

هرکس که ز فرمان جهان پیچدسر

 

خودزال جهان شود ازوفرمانبر

 

هرکس که ازاین جهان بگرداند روی

 

خوددورجهان شودبدو روی آور

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 ==


مولاعلی (ع ) - 1109

 

مَن عَصیَ الدّنیا اَطاعَتَهُ .

 

کسی که رام گیتی نشود گیتی

 

رام او خواهد شد.

 

The world wil favor a person who

 

turns his back to it.

 

شادآن که اسیر دام گیتی نشود

 

مغرور به جاه وکام گیتی نشود

 

گیتی است چو اسبی که نمی گردد رام

 

جزبهر کسی که رام گیتی نشود

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 ==


مولاعلی (ع ) - 1108

 

مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَدعَرَفَ رَبُّهُ .

 

کسی که خویش رابشناسد خدای


خویش رامی شناسد.

 

He who  knows himself well , knows

 

his Lord.

 

ای شیفته بندگی وشکر وسپاس

 

وی حدعبادت تو بیرون زقیاس

 

خواهی که خدای خویش رابشناسی

 

پیش ازهمه , ذات خویشتن رابشناس

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

==

مولاعلی (ع) - 1107

 

مَن عُرِفَ بِالکِذبِ قَلّتِ الثِقَهُ بِهِ .

 

کسی که بدروغگوئی شناخته شد اعتماد

 

مردم به اوکم می شود.

 

People do not belive in a person who

 

is known as a liar.

آن قوم که جز به راستی سرنکنند

 

همراهی کجرو وفسونگر نکنند

 

آن راکه دروغگو شناسند کسان

 

زوگفته راست نیزباور نکنند

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

==

 

مولاعلی (ع) - 1106

 

مَن عَرَفَ النّاس لَم یَعتَمِدعَلَیهِم .

 

کسی که خلق زمانه رامی شناسد برایشان

 

اعتمادنمی کند.

 

 

He who knows men does not trust them.

 

تاجندبه مردم جهان پیوستن

 

پیمان  ودادبستن وبگسستن

 

هرکس که درست خلق رابشناسد

 

داندکه به خلق دل نشاید بستن

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآور ی: م.الف زائر

 

 ==

 

مولاعلی (ع ) - 1105

 

مَن عَرَفَ النّاسَ تَفَرّدَ.

 

کسی که مردم راشناخته , تنهائی می گزیند.

 

One who knows people well will choose

 

to live a solitary life.

 

آنکاوبه زبان سردلارائی داشت

 

دردل  همه قصد زحمت افزائی داشت

 

آن مرد که جابه کنج تنهائی داشت

 

درحق جهانیان شناسائی داشت

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 ==


مولاعلی (ع ) - 1104

 

مَن عَرَفَ الدّنیا تَزَهَّدَ.

 

کسی که دنیارانیک بشناسد ازکاردنیا

 

کناره گیری می کند.

 

 

One who knows the world lives in solitude.

 

آن قوم که دعوی دلیری کردند

 

دربشه روزگارشیری کردند

 

چوننیک بدونیک جهان رادیدند

 

ازکارجهان کناره گیری کردند

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 ==



 

مولاعلی  (ع) - 1103

 

مَن عَرَفَ الایّامَ لَم یَغفُل عَنِ الاِستعدادِ.

 

کسی که این دنیارامی شناسدازآمادگی

 

 

برای دنیای دیگرغافل نمی شود.

 

One who knows the world well, do not

 

 

neglect preparation for the other.

 

هردم رسدت به گوش  آوای دگر

 

تارخت ازاین جای بری جای دگر

 

آن کس که شناخته ست این دنیارا

 

غافل نشود زفکر دنیای دگر

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م .الف زائر

 

 

 

 

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1102

 

مَن عَذَبَ لِسانُهُ کَثُرَاّخوانُهُ .

 

کسی که زبانش شیرین است برادرانش بسیارند .

 

 

A man whose tongue is quite sweet his

 

brethren are quite many.

 

آن راکه بود محبت ومهربه کار

 

بیش ازهمه خود شودازآن برخوردار

 

هرکسی که ملایم است وشیرین گفتار

 

باشند برادران اوهم یسیار

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 ==


مولاعلی (ع) - 1101

 

مَن عَدَلَ فی سُلطانِهِ استَغنی عَن اِخوانِهِ .

 

کسی که درقدرت بکوشد ازکمک دیگران بی نیازشود.

 

One who acts justly while in power , will

 

 

need no help later on.

 

ای حامی عدل وداد , حق یارتوبس

 

عدل توودادتو نگهدارتوبس

 

درقدرت اگر به عدل کوشی همه وقت

 

درعجز, همان عدل ,مددکارتوبس

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 ==



 

مولاعلی (ع) - 1100

 

مَن عَدَلَ عَن واضِحِ المَحَجّهِ غَرَقَ فیِ اللّجَهِ .

 

هرکه ازراه راست منحرف شود , به تیه

 

گمراهی می افتد.

 

 

One who deviates from a straight

 

path will be misled.

 

آن مرد که درو ازدلالت گردد

 

گمره شود وغرق ملالت گردد

 

هرکس زراه راست کند سرپیچی

 

سرگشته وادی ضلالت گردد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 ==



 

مولاعلی (ع) - 1099

 

مَن عَجَلَ زَلَّ .

 

هرکه شتاب کند میلغزد.

 


He who is hast, slips.

 

اسبی که زانداز فزون تند دوید

 

ازپای درآمد وبسر درغلطید

 

درهرراهی بسی است ناهمواری

 

وانکس که شتاب کرد پایش لغزید

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1098

 

مَن عامَلَ بِالرّفقِ غَنِمَ ؛ مَن عامَلَ بِالعُنفِ نَدِم .

 

هرکه بامداراسوداکند سود می برد وهرکه درشتی

 

ورزد پشیمان می شود.

 

One who  deals with people reservedly

 

will gain profit;  and one who treats them

 

roughly will be disappointed.

 

 

آنکاوراه نرمی ومداراپیمود

 

گردید نصیب او زهر سودا سود

 

وانکس که درشتی وخشونت ورزید

 

زین شیوه نصیب او پشیمانی بود

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

=

 

گردآوری : م. الف زائر

 

 

 

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1097

 

مَن عاشَ ماتَ .

 

کسی که زندگی می کند می میرد.

 

Anyone who lives will die.

 

دوران حیات خلق رانیست ثبات

یک روز تولد است ویک روز وفات

 

امروز هرانکه هست درقیدحیات

 

فرداست که می شود  گرفتارممات

 

 

=

 

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

 

=

 

گردآوری : م .الف زائر

==


 

مولاعلی (ع) - 1096

 

مَن عادیَ النّاسَ اِستَثمَرَالنّدامَهَ .

 

کسی که بامردم دشمنی کند جز پشیمانی

 

بهره ای نمی برد.

One who exerts enmity rowards

 

 

people , will gain nothing

 

but repentance.

 

آن کس که به راه خیرواحسان گردد

 

غم پرور ویاراو فراوان گردد

 

وان کز پی دشمنی است باخلق خدای

 

بس زود زکارخود پشیمان گردد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1095

 

مَن ظَلَمَ طُلِمَ .

 

هرکس که ستم کند ستم می بیند.

 

One who oppresses will be oppressed.

 

آنکاوغم کس فزود غم می بیند

 

وررنج دهد, رنج والم می بیند

 

هرکس که کرم کند کرم می بیند

 

هرکس که ستم کند ستم می بیند

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1094

 

مَن طَلَبَ عَیباََوَجَدَهُ .

 

هرکه عیبی رابجوید آن رامی یابد.

 

 

One who seeks a shortcoming will find it.

 

پیش ازهمه شیطان سوی آن مردشتافت

 

ازرفع عیوب خویشتن روی بتافت

 

ازعیب خودآگه شود واصلاحش کن

 

کان مردکه جست عیب خویش آن رایافت

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

==

 

مولا علی (ع ) - 1093

 

مَن طَلَبَ  صَدیقاََصادِقاََ واقیاََ طَلَبَ مَن لایَجِدُهُ .

 

کسی که دوست با وفا و راستگو می خواهد

 

درجستجوی کسی است که نایاب است .

 

One who wants a loyal and trughful

 

 

friend , seeks  sosmething rare.

 

 

برهرکه نظرکنی پی کذب وریاست

 

آن چیزکه نیست درکسی صدق وصفاست

 

یاری که درست وباوفاباشدوراست

 

آن است که کس نیافت هرچند که خواست

 

=

 

ترجمه شعر ی وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری  : م. الف زائر

 

 

 

 

 

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1092

 

مَن طالَ عُمرُهُ فَجِع بِِاحبابِهِ .

 

کسی که عمر طولانی می کندداغ عزیزان

 

هم بسیارمی بیند .

 

One who lives long will often mourn

 

 

for the death of friends.

 

هرکس که فزون زیست  دراین دارعجیب

 

بیش ازهمه کرد روزگارش تعذیب

 

بسیاردلش داغ عزیزان بیند

 

آن کس که زطول عمر برده است نصیب

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآور ی: م.الف زائر

 

 

 

 

 ==


مولاعی (ع) - 1091

 

مَن ضَعُفَ عَن حَملِ سِرِّهِ کانَ عَن سِرِّغَیرِهِ اَضعَفُ .

 

کسی که درنگهداشتن رازخودناتوان باشددرنگهداشتن

 

رازدیگری ناتوانتراست .

 

He who  is unable to keep his own secrets, will

 

 

never he able to keep the

 

secrets of others.

 

گریارتو عاجزاست ازبستن لب

 

زورازبپوش ورازداری مطلب

 

آنکاونکندرازخودازخلق نهان

 

گررازتونیز فاش سازد چه عجب

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1090

 

مَن ضَعُفَ جَدُّهُ قَوِیَ ضِدّهُ .

 

کسی که بختش برگردد دشمنش قوی می شود.

 

 

When a man  becomes unlucky

 

his enemy becomes strong.

 

کس رامدد بخت چو یاور گردد

 

درجمله کارها مظفرگردد

 

امازکسی بخت اگر برگردد

 

هرلحظه عدوی او قوی تر گردد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 ==

 

مولاعلی (ع) - 1089

 

مَن صِغَرِالهِمَّهِ حَسَدُ الصَّدیقِ عَلی النِعمَهِ .

 

رشک بردن به کامیابی دوست ازکوتاهی همت است .

 

 

To be jealous of prosperous friend

 

 

is a sign of narrow mindedness.

 

آن راکه بود همت وانصاف وخرد

 

برخودپی راحت کسان رنج خرد

 

وانکس که بود حسودوخودخواه وزبون

ازدیدن راحت کسان رنج برد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 ==

مولاعلی (ع) -  1088

 

مَن صَدَقَ مَقالُهُ زادَ اِجلالُهُ .

 

کسی که گفتارش راست باشد بزرگی

 

او افزون می گردد.

 

 

One who is truthful in his words

 

increases his dignity.

 

آنکاوبه صداقت است بی پرواتر

 

درراه حقیقت است پابرجاتر

 

چون سروکسی که راستی پیشه کند

 

هرلحظه رود مقام او بالاتر

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 ==


مولاعلی (ع) - 1087

 

مَن صَدَقَت لهجَتُهُ قَوِیَت حُجّتُهُ .

 

کسی که راستگوست دلیلش قوی است .

 

 

One who tells the truth reasons firm.

آن کس که برای حق کند جنگ وجدال

 

بی باک نهد پای به میدان قتال

 

آن کس که براستی سخن می گوید

 

باقوت بسیارکند استدلال

 

=

 

ترجمه شعری  وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 ==



مولاعلی (ع) - 1086

 

مَن صَبَرَهانَت مُصیبَتُهُ .

 

کسی که صبرکند سختی اش سست

 

 

و مشکلش آسان می گردد.

 

One who has patience lightens

 

his burdens .

 

هرکس که به خوب وزشت دوران سازد

 

آسایش خویش رادوچندان سازد

 

شکراست که رزق رافراوان سازد

 

صبراست که مشکل تو آسان سازد

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

==
 

مولاعلی (ع ) - 1085

 

مَن صاحَبَ العُقَلاءَ وَقَرَ .

 

کسی که همدم خردمندان شود وقاروبزرگی می یابد.

 

One who associates with wise men 

 

will be dignified.

 

ازصحبت جاهلان زیانی زاید

 

وزخدمت اهل علم سودی آید

 

آن مردکه همدم خردمندان است

 

بر عزووقارخویش می افزاید

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآور ی: م.الف زائر

 ==



 

مولاعلی (ع)  - 1084

 

مَن سَعی فی طَلَبِ السّرابِ طالَ تَعَبُهُ وَکَثُرَعَطَشُهُ .

 

هرکه بدنبال سراب برود خستگی وتشنگی اش

 

بیشتر می شود.

 

 

He who runs  to a mirage in search of

 

 

water , adds his weariness and thirst.

 

آن راکه همان به نقش ظاهر نظراست

 

ای بس که درآن چه نفع بیند ضرراست

 

آن کس که پی آب رود سوی  سراب

 

چون بازآید, خسته تر وتشنه تراست

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م.الف زائر

 

 

 

==


مولاعلی (ع) - 1083

 

مَن سَاَلَ فَوقَ قَدرِهِ استَحَقَّ الحِرمانَ .

 

کسی که بیش ازحدخویش طلب کند

 

درخورنومیدی باشد.

 

One who  desires  more than what he

 

 

deserves is liable to disappointment.

 

هرکس زگلیم خود نهد پابیرون

 

ازتیرملامت کسان نیست مصون

 

اندرخورآن است که نومید شود

 

آن کس که زحق خویش جوید افزون

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآور ی: م.الف زائر

 

 ==



 

مولاعلی(ع) - 1082

 

مَن سَالَ عَلِمَ .

 

کسی که می پرسد , می آموزد.

 

 

One who asks questions learns .

 

تاازدرعلم روی می گردانی

 

ازجهل نمیرهی به این آسانی

 

آنکس که هرآنچه رانداند پرسد

 

دانا شود ووارهد ازنادانی

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م. الف زائر

 

 

==
 

مولاعلی (ع) - 1081

 

مَن ساءَ خُلقُهُ ضاقَ رِزقُهُ ,مَن کَرُمَ خُلقُهُ اِتّسَعَ رِزقُهُ .

 

هرکه بدخوی باشد تنگ روزی و هرکه خوشخوی

 

 

باشد فراخ روزی می شود.

 

Who ever is ill tempered will be

 

 

impoverished whoever is good

 

humored will be well off.

 

باخلق خدای, ازغنی تادرویش

 

باخلق نکوی ,به رود کارزپیش

 

آنکس که بداست خلق او , رزقش کم

 

وانکس که خوش است خوی او سودش بیش

 

 

=

 

ترجمه شعری وانگلیسی

 

ابوالقاسم حالت

 

=

 

گردآوری : م .الف زائر