24 «اَلعارِفُ مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَاَعتَقَها وَ نزّهَها
عَن کُلِّ ما یُبعِدُها وَ یوبِقُها»
عارف کسى است که نفسش را بشناسد و آزاد کند
واز آنچه او را از خدا دور مىسازد یا بهلاکت
مىرساند، پاک گرداند
بود عارف آن کس که خود را شناخت
ز بند هوى نفسش آزاد ساخت
ز غیر خدا لوح دل را زدود
رها خود ز بند هلاکت نمود
=
کتاب هزارگوهر
سیدعطاء الله مجدی
=
گردآوری : م.الف زائر
23 «اَلمَنزِلُ البَهىُّ اَحَدُ الجَنَّتَینِ»
خانه نیکو و روشن یکى از دو بهشت است.
بود خانه روشن، اى خوش سرشت،
بنزدیک اهل خرد، چون بهشت
بپرهیز از خانه تار و تنگ
مکن تا توانى در آنجا درنگ
=
کتاب هزارگوهر
سیدعطاء الله مجدی
=
گردآور ی: م.الف ز ائر
22 «اَلشّریرُ لا یُظُنُّ بِأحدِِ خَیراََ لَأِنَّهُ لا یَراهُ بِطَبعِ نَفسَهُ
» شریر کسى را خوب نمى پندارد زیرا
در وجود خود خوبى نمى بیند
نبیند بجز زشتى و بد، شریر
چو نیکى نباشد ورا در ضمیر
نیندیشد او خوبى از بهر کس
چه زاید جز آلودگى از مگس
=
کتاب هزارگوهر
سیدعطاء الله مجدی
=
گردآوری : م.الف زائر
20 «اَلحِقدُ مِن طَبایِعِ الأشرارِ. اَلحِقدُ نارُُ کامَنةُُ لا نُطفى اِلّا بِالظّفَرِ»
کینه توزى از سرشتهاى بدان و آتشى است پنهان
که جز با پیروزى کینه توز خاموش نگردد
بود کینه توزى ز خوى بدان
چو آتش به خاکستر اندر نهان
به پیروزى کین کش بى تمیز،
شود آتش کینه خاموش نیز
=
کتاب هزارگوهر
سیدعطاء الله مجدی
=
گردآوری : م. الف زائر