کتاب هزارگوهر کلمات گهربار مولاعلی ع - حدیث شماره490 تا 500


مولا علی ع

490 تا 500

490 «شَیئانِ لا یوزَنُ ثَوابُهُما اَلعَفو وَ العَدلُ»


 دو چیز است که اجر آنها را نمى‏ توان سنجید، یکى 

گذشت از گناه و دیگرى دادگسترى


    دو چیز است افزونتر اندر ثواب،

    یکى عفو و بخشش بجاى عقاب

 دگر در گه قدرت است عدل و داد
‏ که مظلوم گردد ز دست تو شاد
=

491 «شَیئانِ لا یُوازِنهُما عَمَلُُ حُسنُ الوَرَعِ

 وَ َالإِحسانِ اِلى المؤمِنینَ»



 دو چیز است که هیچ کارى با آنها برابرى نمى‏ کند، پارسائى 

بنحو شایسته و نیکى با مؤمنان


    نباشد پسندیده ‏تر از دو کار

    سزد گر تو را هر دو باشد شعار،

 یکى پارسائى بوجه نکو

 دو، احسان بمخلوق اى نیکخو
==

492 «شَیئانِ لا یَعرِفِ قَدرُهُما اِلّا مَن 

سَلبِهُما اَلغِنى وَ القُدرَةُ»



 هیچ کس قدر دو چیز را نمى‏داند مگر کسى 

که آنها را از دست بدهد، توانگرى و توانائى.


    نداند کسى قدر و ارج دو چیز،

    بود قدرت و بى‏ نیازى است نیز

 جز آن کس که روزى شود ناتوان‏
 کند او ز فقر و ندارى فغان‏
==

493 «شَرُّ المُحسِنینَ المُمتَنُّ بِاحسانِهِ» 


کسى که با نیکى کردنش بر مردم منّت گذارد 

بدترین نیکوکاران است


    باحسان چو منّت گذارى کنى،

    بدین شیوه، با خلق یارى کنى

 به نیکى نباشد بتر از تو کس‏
، تو را فکر آسایش خویش بس‏

=

494 «شَرُّ النّاسِ مَن کانَ مُتَتبِّعاََ لِعیوبِ 

النّاسِ عَمیَاََ عَن مَعایِبِه»


 بدترین اشخاص کسى است که معایب خود را نبیند 

و دنبال عیوب مردم باشد


    چو باشد کسى غافل از عیب خویش

    بهر کس تواند، زند طعن و نیش‏

 پى عیبجوئى مردم بود
 از او نیست بدتر، چو کژدم بود

=

495 «شَرُّ العَمَلِ ما أَفسَدتِ بِهِ مَعادَکَ»

 بدترین عمل آن ست که با آن آخرتت را خراب کنى.

    چو کارى معاد تو سازد تباه

    فزاید تو را بار جرم و گناه

، بتر نیست از آن، بترکش بکوش‏

، نه جز سود نبیند نصیحت نیوش‏

==

496 «شَرُّ الولاةِ مَن یَخافُهُ البَرىُ‏ء» 

بدترین فرمانروایان کسى است

 که بیگناه از وى بترسد.


    بترسد چو از حاکمى بیگناه

    نباشد به بیچارگان او پناه،

، بود بدترین حاکم آن زشتخو
 گریزند بسیار مردم از او

==

497 «شَرّ الأَخلاقِ اَلکذبُ وَ النِّفاقُ»

 دروغگوئى و دو روئى بدترین خویها است

    دو روئى بود بدترین خلق و خوى

    بزشتى، دروغ است همسنگ اوى‏

 نفاق از دروغ است و نا راستى‏
 چو ناراستى، قدر خود کاستى‏

==

498 «شَرُّ النّاسِ مَن لا یُقبَلُ العُذرَ

 وَ لا یُقیَلُ الذَّنبَ»


 بدترین مردم کسى است که پوزش را

 نپذیرد و از گناه نگذرد


    مبادا نباشى تو پوزش پذیر،

    که پوزش پذیر است ربّ قدیر

 بپوزش چو کس از گنه نگذرد،
 هم او بدترین خلایق بود

=


499 «شَرّ النّاسِ مَن لا یَثِقُ بِأحَدِِ لِسوءُ فِعلِهُ» 

کسى که به علّت بدکارى خودش به هیچ کس 

اعتماد نکند بدترین مردم است 


چو کس را نباشد به کس اعتماد، 

روا نیست نیکوئى اندر نهاد 

به شرّ و بدى نیست چون او بیاد 
بسستى گراید و را اعتقاد 
=

500 «شَرُّ الأَخَوانِ المُواصِلُ عِندَ الرَّخاءَ 

وَ المُفاصِلُ عِندَ البَلاءِ» 




بدترین دوستان آنستکه به هنگام آسایش پیوند 

کند و وقت گرفتارى جدائى جوید 



کند با تو پیوند اگر دوستى، 
بشادى بود چون رگ و پوستى 

چو وقت بلا ترک گوید تو را، 
، از او نیست بدتر بشرّ و جفا 
=
کتاب هزارگوهر
سیدعطاء الله مجدی
=
گردآوری : م.الف زائر


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد