فال حافظ

 

Hafiz

 

حافظ

 
Ghazal 335

© Shahriar Shahriari
Los Angeles, Ca
April 10, 1999

 

در خرابات مـغان گر گذر افـتد بازم
حاصـل خرقـه و سـجاده روان دربازم
حـلـقـه توبـه گر امروز چو زهاد زنم
خازن میکده فردا نـکـند در بازم
ور چو پروانـه دهد دسـت فراغ بالی
جز بدان عارض شـمـعی نـبود پروازم
صحـبـت حور نخواهم که بود عین قصور
با خیال تو اگر با دگری پردازم
سر سودای تو در سینه بماندی پـنـهان
چـشـم تردامـن اگر فاش نگردی رازم
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشـتـم
بـه هوایی کـه مگر صید کند شهـبازم
همـچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
از لـب خویش چو نی یک نفسی بـنوازم
ماجرای دل خون گشته نـگویم با کـس
زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم
گر بـه هر موی سری بر تن حافـظ باشد
همـچو زلفـت همـه را در قدمت اندازم