خسرو پرویز کیست ؟ منبع گوگل


خسرو پرویز ساسانی

 

 پس از انوشیروان، فرزند او هرمزد چهارم به پادشاهی رسید .

اما به‌دلیل بی‌سیاستی و سخت‌گیری، موجب

نارضایتی مردم را فراهم آورد و هم‌چنین با تحقیر سردار بزرگ ایران،

بهرام چوبین، موجب خشم لشکریان شد. بنابراین او را

گرفتند و به قتل رساندند. سپس نوه انوشیروان، خسروپرویز بر تخت تکیه زد. اما بهرام چوبین پادشاهی را نپذیرفت و در جنگی که روی داد خسروپرویز شکست خورد و به روم پناهنده شد. و موریس، امپراتور روم او را فرزند خود خواند و چندی بعد خسروپرویز به‌همراه سپاهی از روم عازم تیسفون گشت و در راه سپاه آذربایجان نیز به او پیوست و بهرام چوبین در نبردی مغلوب و کشته شد. و خسروپرویز بر تخت نشست و سپاه روم را با پاداش فراوان به کشورشان برگرداند .

خسروپرویز که بر اورنگ کشوری بزرگ با ارتشی نیرومند که میراث کاردانی و سیاست‌های خردمندانه انوشیروان دادگر بود، تکیه زده و می‌رفت تا این میراث گرانبها را در راه اجرای سیاست‌های خودخواهانه و بی‌خردانه خویش بر باد دهد.

 

آغاز جنگ با روم

تا زمانی که موریس امپراتور روم بود، روابط ایران و روم در کمال صلح و صفا بود. اما در سال  602  میلادی موریس به‌دست فوکاس نامی گشته‌شد و خسروپرویز به خونخواهی دوست و مددکار خود، به روم لشکر کشید؛ و به‌سرعت در میان دو رود (بین‌النهرین) دست به پیشروی زد. خوشبختانه نارسیس فرمانده سپاه روم که خسروپرویز تاج و تخت خود را مدیون او می‌دانست از شناسایی امپراتور جدید فوکاس سرباز زد و راه را برای حمله سپاه ایران بازگذاشت، در نتیجه خسروپرویز به‌طور برق‌آسا انطاکیه، دمشق و بیت‌المقدس را فتح کرد و صلیب عیسی مسیح را به تیسفون فرستاد، و یکی از سرداران خود به‌نام شهربراز را مأمور فتح مصر کرد، و دروازه‌های شهر بازرگانی اسکندریه، بدون هیچ مقاومتی بر روی سپاهیان ایران گشوده شد. از سوی دیگر خسروپرویز؛ شاهین، سردار نامی دیگر ایران را مأمور تسخیر آسیای صغیر نمود و به‌زودی سپاه ایران خود را به پشت دروازه قسطنطنیه رسانید. پیروزی‌های درخشان و پی‌درپی ایران، جهان آنروز را شگفت‌زده کرده بود و هراکلیوس که در سال  610  میلادی امپراتور روم شده بود، از فتوحات سریع و بزرگ خسروپرویز به ستوه آمد و پیشنهاد صلح و پرداخت غرامت و واگذاری بسیاری از شهرها را به ایران داد.

اما خسروپرویز که بر توسن سرکش غرور و سرمستی سوار بود، پیشنهاد صلح را نپذیرفت و این فرصت گرانبها را از دست داد. و متکبرانه پیامی به هراکلیوس فرستاد که با این جمله آغاز می‌شد:

((از سوی خسرو، خدای روی زمین، به هراکلیوس بنده حقیر خویش))

در پی این پیام، خسرو هم‌چنان سرداران خود را مأمور فتح شهرهای تازه کرد. در این زمان که کارد به استخوان امپراتور روم رسیده بود، و چون درهای صلح را بسته دید، به جان کوشید و توانست در نبردهای پیاپی، سرداران خسرو را متوقف کند و آنان را با شکست مواجه سازد. آتش جنگ‌های بیهوده و لجوجانه خسروپرویز که  24  سال طول کشید؛ منابع مالی کشور را به باد داد و ارتش ایران را به‌شدت فرسوده ساخت. در نهایت هراکلیوس به تیسفون لشکر کشید و خسروپرویز که پادشاهی خودپسند، مغرور، و درعین‌حال ترسو و ضعیف‌النفس بود، از تیسفون فرار کرد. اما سپاه ایران، لشکریان روم را شکست سختی دادند و سپس خسروپرویز را گرفتار ساختند و او را به سبب بی‌لیاقتی، و به دستور شیرویه فرزند مهترش به هلاکت رساندند و به  37  سال سلطنت او پایان بخشیدند.

خسروپرویز با جنگ‌های بیخردانه خود که از سال  603  تا  627  میلادی به‌طول انجامید، زمینه انحطاط ساسانیان را فراهم کرد
نظرات 3 + ارسال نظر
مهتاب چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 21:21 http://parande-man.blogsky.com/

سلام

ممنون از اطلاعات تاریخی و نظامی که در وبلاگ خود می گذارید.
واقعا که همیشه غرور باعث شکست و تباهی میگردد.

در پناه حق.... شاد و سلامت باشید

مهتاب جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 23:10 http://parande-man.blogsky.com/

سلام

تذکر شما در مطلب جدیدم ..... رعایت شد

مهـــــــــــــــربان شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:50

سلام
ممنون پست خوبی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد