روحانی روشنفکر . م - ا-زائر

 

 

روحانی روشنفکر

به یاد جمی

م – ا – زائر
 

   بر  تو   خوانم  ز  دفتر   اخـــلاق  

 آیتی در  وفا  و   در بخشش

       هر  که  بخراشدت جگر   به جفا    

      همچو کان کریم  زر بخشش

کم مباش از درخت، سایه فکن  

       هر که سنگت زند ثمر بخشش

از  صدف  یاددار نکته  حلم       

         هر که برد سرت گهر بخشش

8دی سالگردوفات حاج اقاجمی است وامروز هم اعلام دوستان برای برگزاری مراسم درابادان یاداوری کردندواین موضوع  بیشترمرا بیاد حاج آقا انداخت وخاطراتی را درذهن من مجسم می کرد .حاج آقا باهرکس به زبان خودش حرف می زد . وقتی من خدمت اومی رسیدم بحثشعر وشاعری ومقالات و خلاصه بحث مطالعه بود. از پروین اعتصامی و ملک الشعرا بهارو حافظ و ...حاج آقا یک دیوان حافظ هم درکنار قران داشت و کتابهای دیگر که دوستان هم می آمدند واستفاده می کردند و من هم کتابهائی ازکتابخانه برمی داشتم می خواندم ودوباره کتاب دیگری ...حاج آقا بااین که بیشتر قران می خواند لکن ازخواندن کتابهای دیگر ازجمله کتب باستانی پاریزی هم غفلت نداشت .

یک روز شعر بالا را خواند وگفت  :  به بین این شعر ازکیست ؟  و خودش این شعر راخواند .

من سئوال کردم 

گقتند: این شعر ازحافظ است و باید در اواخر دیوان حافظ باشد.

تعجب کرده بودم از این شعر که ازحافظ باشد .  البته ازنظر این که ما حافظ رابه عنوان "غزل سرا"می شناسیم . واین شعربا اشعار او ازنظر شعری ونه مطلب تطبیق نداشت . وبهر حال حاجی آقا این شعر رادوست داشت .

حاج آقا مراهم  دوست داشت و من هم اورا و به روحیات واخلاق من بیشتر  ازخودم آشنائی داشت .

 حاج آقا باهمه رفیق بود . همه می آمدند ازهردسته وگروه و هرگونه طرز فکر .

 محرم وصفر در حسینیه ثارالله برنامه بود . شبها حدود ساعت  10
برنامه ها شروع می شد .

تلاوت قران بود وبعد هم من اشعاری را می خواندم تا دوستان آماده سخنرانی شوند .

مرحوم آیت الله  سید کاظم دهدشتی و حاج آقاجمی و دیگر دوستان روحانی وفرهنگی و دیگران می آمدند .

خانمها هم درطبقه  بالا می نشستند

یک روز به حاج آقا گفتم : حاج آقا این مسعود بهنود خیلی قشنگ می نویسه  .

مطالبش را می خوانی

گفت بله بله  می خوانم .

حاج  آقا ازخواندن غفلت نمی کرد . همه مطالب رامی خواند .  شعر حافظ و پروین وبهار . باستانی پاریزی ومطالب نویسندگان مختلف ازجمله . مسعود بهنود.

 آن درختی که ثمر بخش بود و به سنگ زنندگانش لطف ومرحمت داشت  حاج آقا بود.
که رفتاری پیامبر گونه داشت .

   حاج آقا یک " روحانی روشنفکر " بود .

نظرات 8 + ارسال نظر
amir یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 23:44


ان شلیک واین شلیک .
نواب صفوی کسروی راکشت .. زیرا بقول خودش ضداسلام بود و نواب گفت که ازاوخواسته است که مناظره کند و حاضرنشده است ..
ودرددادگاه هم اوراکشت.
اما حاصل این قتل چه بود؟
جزاین که کسروی مظلوم شناخته شد. و گفتند مسلمانها منطق ندارند و ادم کشند.
این یک شلیک ..
شلیک فیزیکی که جان انسانهارا هدف قرارمی دهد.
واما..
حالا به شلیک نوع دوم دقت کنید .
شلیک فرهنگی ..
شلیکی که شریعتی به کسروی کرده است .
این مطلب راازکتاب حکایت هائی اززندگی دکتر شریعتی می اورم.

تحت عنوان جغرافیای حرف .

یکی ازمن پرسید .
نظرتونسبت به اقای کسروی چیست ؟
گفتم من تزی دارم که آن رابعنوان محک درهرمورد بکارمی برم .
به فرض که مسائلی که ایشان به عنوان مسائل علمی وبه عنوان
انتقاد اجتماعی یاتاریخی طرح کرده اند. درست باشد.
سوال می کنم که ایادر آن زمان خاصی که آقای کسروی کارش رادراین جامعه اغازکرد. (سالهای 1320تا 1328)
وآن همه تاثیرعمیق روی جوانان وروشنفکران گذاشت ودآن شرایط خاصی که بسرمی بردیم .سخنی که درآنفرصت روشنفکر جامعه بخاطر سرنوشت این مردم باید می گفت . همان هائی بود که اقای کسروی گفتند؟
دراین دوره خاص پس ازشهریور20. چرا درتمام نوشته هاومجله ها
به مفاتیح الجنان ومعشوقه سابق حافظ .به عنوان بزرگترین فاجعه جامعه این همه حمله شد ولی اسمی ازشرکت سابق نفت برده نشد؟
هفته ای یک مرتبه جمع می شدند و باتشریفات وسخنرانی وهیجان کتاب هایی نظیر دیوان حافظومثنوی مولوی ویامثلا مفاتیح الجنان را می سوزاندند . ایاحیاتی ترین شعار.همین "کتاب سوزی "بودولج کردن مردم بامعشوقه حافظ بود که یقه اورابگیرند که "توایران رابه این روز انداخته ایی؟"
یامسائل عینی اقتصاد ی وسیاسی واستعماری درسطح جهانی ؟کدام یک راباید گفت ؟
درمسائل اجتماعی غیراز عامل "حق"بودن یک حرف ازنظرعلمی
عامل دیگری راهمب اید درنظربگیرد وآن "جفرافیای حرف" ویاآن "تز" است .
چگونه؟
به این ترتیب که ببینی آیادراین زمان ومکان . طرح ان تر درست است یانه ؟

امیر . ذخیره مطلب دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 23:37


«ارض بما قسم تکن مؤمنا. ارض للنّاس ما ترضاه لنفسک تکن مسلما»
بقسمت خود راضى باش مؤمنى. آنچه را بخود مى‏پسندى بدیگران هم بپسند مسلمانى

بقسمت چو راضى بود بنده‏اى،

پسندد بخود چیز ارزنده‏اى
'گران چیز بردیگری نیز خواست
، چنو مؤمن و مسلمى برنخاست‏
«اکثر سرورک على ما قدّمت من الخیر و حزنک على ما فاتک منه»
بر آنچه از خوبیها پیش فرستاده‏اى شادى بیش کن و بر آنچه از دستت رفته اندوهگین‏تر باش

چو خیرى توانى فرستى به پیش،

ترا شادمانى بر آن باد بیش‏
گرت خیری ازدست رفت ای پسر
بچشم تأسّف تو بر خود نگر
«افعل المعروف ما امکن و ازجر المسیئ بفعل الحسن»

تا مى‏توانى خوبى کن و بد کار را با کردار نیک از بدى باز دار

اگر نیک خواهى بهر دو سراى،

بیا تا توانى به نیکى گراى‏
به کردارخوب وبه حسن شعار
تو بدکار را از بدى باز دار

امیرثابت قدم دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:11 http://www.sabetq2.blogsky.com


غلامرضا تختی “ژیلت” را تبلیغ نکرد تا نشان و اعتبار خود را حفظ کند؛ گرچه در همان مقطع رقبای جهانی اش و حتی برخی رقبای ایرانی اش با کمترین مبالغ جلوی دوربین ها قرار گرفتند و اعتبارشان را خرج شرکت ها و کمپانی های اروپایی و آمریکایی نمودند.

و اما تختی ماند و آن ها رفتند. تختی مرد و زنده ماند و آن ها زنده ماندند و مردند!


گویا همین دیروز بود، وقتی چهل و یک سال پیش روز هفده دی ماه، خبر مرگ مشکوک جهان پهلوان غلامرضا تختی را، مردم دهان به دهان، بدون روزنامه و رادیو و تلویزیون در تهران و شهرستان ها به گوش یکدیگر می رساندند. و در غم پهلوان عزیزشان می گریستند. در زمان کوتاهی، هزاران نفر از مردم کوچه و بازار دسته دسته بسوی پزشکی قانونی بحرکت در آمدند.
دختران و پسران مدارس و دانشجویان کلاسها را تعطیل کردند و همگی گریه کنان بطرف دادگستری حرکت کردند. دانشجویان در خیابانها شعار میدادند و حتی خواستار مجازات مسببین مرگ او یا قاتلان احتمالی تختی بودند. مردم می خواستند برای آخرین بار چهره معصوم پهلوانی را که بارها نام ایران را در جهان بلند آوازه ساخته بود و یک دم از فکر مردم فارغ نبود ببینند ولی ماموران استبداد مانع می شدند.

به راستی تختی که بود که تاریخ را درنوردید و چه کرد که چنین جاودانه شد؟ تختی چگونه زیست که به قهرمان ملی یک کشور مبدل شد. تختی به قول خودش فرزند درد و رنج بود. آنکه می خواست با کشتی گیری سری بین سرها داشته باشد، آنقدر زجر کشید، آنقدر تمرین کرد، آنقدر زمین خورد که تنش بوی تشک کشتی می داد!

وقتی در المپیک رم طلای مسابقات را به خاطر پیروزی حریف ترک عصمت آقلی با شکست عوض کرد قصد خداحافظی همیشگی را داشت ولی در فرودگاه مهرآباد استقبال از یک شکست خورده چنان او را غافلگیر کرد که به تصورش هم خطور نمی کرد.

تختی می گوید: “به نظر من تاریخ تولد و مرگ یک انسان، همه ی زندگی او را تشکیل نمی دهد، آنچه که زندگی او را از لحظه ی آغاز، از روز تولد تا لحظه ی مرگ می سازد، شخصیت، جوانمردی، صفا، انسانیت و اخلاقیات اوست”

تختی از تلخترین خاطره ی زندگیش چنین می گوید: “نخستین واقعه ای که بیاد دارم و ضربه ای بزرگ بر روح من زد، حادثه ای بود که در کودکی برای من پیش آمد، پدرم برای تامین معاش خانواده پر اولادش، مجبور شد که خانه ی مسکونی خود را به گرو بگذارد، یک روز طلبکاران به خانه ی ما آمدند و اثاثه ی خانه و ساکنینش را به کوچه ریختند، و ما مجبور شدیم دو شب را توی کوچه بخوابیم.”
جهان پهلوان تختی، مادرش را خیلی دوست می‏داشت و به او احترام می‏گذاشت و فرمانش را به گوش جان می‏سپرد و اطاعت می‏کرد. در سال ۱۳۲۸، تختی به مسجد سلیمان رفت و در شرکت نفت آنجا مشغول به کار شد. بعد از چندی، برای دیدار مادرش از شرکت نفت تقاضای مرخـّصی نمود، ولی با درخواست او موافقت نشد. بدین ترتیب، جهان پهلوان که هنوز یک سال از خدمتش نمی‏گذشت، استعفا داد. متن استعفای او خواندنی است:

«بسیار متأسفم از اینکه مقام ریاست کارگزینیِ اداره شرکت نفت مسجد سلیمان، با مرخصی یک ماهه این جانب موافقت نفرموده‏اند. از نظر آنکه من برای مادر خودم ارزش فراوانی قائل هستم و او از من خواسته است که به دیدارش بروم، چاره‏ای جز اطاعت امر او نمی‏بینم و با مرخصی من نیز موافقت نشده است. خواهشمند است استعفای این جانب را بپذیرید. با نهایت احترام، غلامرضا تختی»

در شهریور ۱۳۴۱در فاجعه زلزله بوئین زهرا جهان پهلوان تختی با همکاری کمیته جبهه ملی دانشگاه تهران به جمع آوری پول و وسائل برای زلزله زدگان پرداخت و با محبوبیت فوق العاده ای که بین مردم داشت، توانست کاروانی از کامیون محتوی وسائل اولیه لازم و مبلغ قابل توجهی پول برای زلزله زدگان جمع آوری کند. دراین روزها تهران بزرگ شاهد مناظر هیجان انگیزی بود. تختی همراه با سایر ورزشکاران ملی و دانشجویان دانشگاه تهران در خیابانهای پایتخت به جمع آوری پول و هدایا پرداخت و پلاکارد کوچکی با مضمون “تختی برای زلزله زدگان بوئین زهرا آماده پذیرش همه نوع هدیه است” در دستش بود. مردم از این کار استقبال گسترده ای کردند. در یکی از خیابانهای تهران بلیط فروشی که پس از چند ساعت تلاش موفق شده بود بیست ریال بدست آورد، آن را تقدیم قهرمان محبوب خود کرد و گفت: “آقا تختی، این هم کمک من”

در جائی دیگر پیرزنی در مقابل تختی ایستاد و گفت: “شصت سال تمام است که چادر بر سر دارم ولی من چیزی ندارم برای کمک به زلزله زدگان بشما بدهم. پس از سالها با حجاب بودن چادر خود را بشما میدهم…” وچادر خود را به تختی داد. جهان پهلوان در حالی که می گریست، چادر را برداشت و از پیرزن خواهش کرد که آن را پس بگیرد. پیرزن چادر را که تختی به او داده بود دوباره روی هدایا انداخت و با لحن مادری که از حرف گوش نکردن فرزندش بی حوصله شده، گفت: “مرحمت خشک وخالی که فایده ندارد، پسرم” پیرزن وقتی با تردید دوباره پهلوان مواجه شد، خشمگینانه گفت: “یعنی ما فقیر بیچاره ها حق نداریم.”

در اینجا بود که صورت پهلوان یک دفعه رنگ به رنگ شد و گفت: ” شما را به خدا این حرف را نزنید، شما از هر ثروتمندی ثروتمند ترید، حق دار ترید، چون که بلند نظر تر و با گذشت ترید.”

جهان پهلوان تختی در میادین ورزشی و رقابت های جهانی نیز جوانمردی، فتوت و صفات انسانی و منش والای خود را به نمایش می گذاشت. الکساندر مدوید، کشتی گیر بزرگ روسی و رقیب تختی پس از مرگ وی گفته است: «من نمی دانم به چه شکلی عظمت او را بیان کنم، چرا که او چیزهای بسیاری به ما آموخت و من هنوز هم به ورزشکاران مملکتم می گویم که وقتی روی تشک کشتی می روید، اول اخلاق را رعایت کنید و اگر توانستید از این ورزش در راستای اخلاق و صداقت و درستی بهره ببرید. چنین ورزشی است که به درد انسان می خورد، نه چیز دیگر.»


الکساندر مدوید، بر مزار تختی در حال گریه گفته است: “در طول مدتی که کشتی گرفته‏ام، شجاع‏تر، خوش خُلق‏تر و مهربان‏تر از تختی ندیده‏ام.” مدوید خاطره جالبی از تختی دارد : «در سال ۱۹۶۲ در تولیدوی آمریکا من و تختی دیدار نهائی را برگذار کردیم. در جریان مسابقه ها، پای راست من به شدت ضرب دیده بود و روحیه ام را خراب کرده بود. من فکرم متوجه تختی بود که باید با این پای ناجور با او مبارزه می کردم، به راستی من تا آن موقع از خصوصیات اخلاقی، رفتار و کردار انسانی و والای تختی خبرنداشتم. اما در آنجا به عظمت، انسانیت و جوانمردی تختی پی بردم و تحت تاثیرآن قرار گرفتم. او که شنیده بود پای راست من ضرب دیده با این پا به خوبی رفتار کرد و هر گز نخواست با گرفتن این پا مرا زجر دهد. او تا پایان بازی، مرد و مردانه تمیز کشتی گرفت و از پای آسیب دیده من استفاده نکرد و مرا غرق اعجاب و تحسین کرد. تختی با این کار فوق العاده اش نشان داد که یک پهلوان واقعی است. بعد از این واقعه، ما به صورت دو دوست درآمدیم. او همیشه مرا دوست می داشت. او ملت خودش را هم دوست می داشت و فکر می کنم تختی اصلا برای ملتش زندگی می کرد.»

جهان پهلوان تختی که با تیم کشتی از مسابقات جهانی یوکوهاما در سال ۱۳۴۰وگرنه ظلم ادامه پیدا می کند و در نتیجه حقوق جامعه ضایع می شود.

تختی در سال ۱۳۳۵به سازمان ورزشکاران جبهه ملی پیوست که مسئولیت آن با دکتر سعید فاطمی بود.او با تاجیک، حسین عرب، رئیسی، جوادی زاده و عده دیگری از ورزشکاران نامدار در آنجا فعالیت می کرد.

در انتخاباتی که برای گزینش نماینگان سازمانها برای شرکت در کنگره جبهه ملی برگذار شد، تختی و تاجیک از طرف سازمان ورزشکاران نماینده شدند و در اولین کنگره جبهه ملی ایران در سال 1341در تهران شرکت کردند.

هنگام برگذاری انتخابات شورای مرکزی جبهه ملی ایران خواسته شد داوطلبان عضویت شورا، خود را معرفی کنند، مرحوم حاج نایب حسینی اعلام کرد که من به نمایندگی از طرف تمام مردم «یقه چرکین» تختی را برای عضویت شورای مرکزی جبهه ملی پیشنهاد می کنم و تختی با رای بالایی به عضویت شورا انتخاب شد.

جهان پهلوان تختی از هنگامیکه بعضویت شورای مرکزی جبهه ملیدر یکی از مراسم سازمان تربیت بدنی که قهرمانان را به دربار می بردند تا از دست شاه مدال و نشان دریافت کنند، وقتی شاه مدال جهان پهاوان تختی را به گردنش می انداخته است، با استهزاء به تختی میگوید: «شنیدم ملی شده اید.» جهان پـهلوان بی درنگ پاسخ میدهد: «مگر اعـلـیحضرت ملی نیستند.»

وقتی تیم کشتی عازم ژاپن بود و از جلوی شاه رد می شد، شاه به تختی نگاه کرده و گفته بود: «شما تا کی میخواهید کشتی بگیرید؟!»تختی جواب داده بود « تا موقعی که مردم بخواهند کشتی میگیرم.»

[ بدون نام ] دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:15


غلامرضا تختی “ژیلت” را تبلیغ نکرد تا نشان و اعتبار خود را حفظ کند؛ گرچه در همان مقطع رقبای جهانی اش و حتی برخی رقبای ایرانی اش با کمترین مبالغ جلوی دوربین ها قرار گرفتند و اعتبارشان را خرج شرکت ها و کمپانی های اروپایی و آمریکایی نمودند.

و اما تختی ماند و آن ها رفتند. تختی مرد و زنده ماند و آن ها زنده ماندند و مردند!


گویا همین دیروز بود، وقتی چهل و یک سال پیش روز هفده دی ماه، خبر مرگ مشکوک جهان پهلوان غلامرضا تختی را، مردم دهان به دهان، بدون روزنامه و رادیو و تلویزیون در تهران و شهرستان ها به گوش یکدیگر می رساندند. و در غم پهلوان عزیزشان می گریستند. در زمان کوتاهی، هزاران نفر از مردم کوچه و بازار دسته دسته بسوی پزشکی قانونی بحرکت در آمدند.
دختران و پسران مدارس و دانشجویان کلاسها را تعطیل کردند و همگی گریه کنان بطرف دادگستری حرکت کردند. دانشجویان در خیابانها شعار میدادند و حتی خواستار مجازات مسببین مرگ او یا قاتلان احتمالی تختی بودند. مردم می خواستند برای آخرین بار چهره معصوم پهلوانی را که بارها نام ایران را در جهان بلند آوازه ساخته بود و یک دم از فکر مردم فارغ نبود ببینند ولی ماموران استبداد مانع می شدند.

به راستی تختی که بود که تاریخ را درنوردید و چه کرد که چنین جاودانه شد؟ تختی چگونه زیست که به قهرمان ملی یک کشور مبدل شد. تختی به قول خودش فرزند درد و رنج بود. آنکه می خواست با کشتی گیری سری بین سرها داشته باشد، آنقدر زجر کشید، آنقدر تمرین کرد، آنقدر زمین خورد که تنش بوی تشک کشتی می داد!

وقتی در المپیک رم طلای مسابقات را به خاطر پیروزی حریف ترک عصمت آقلی با شکست عوض کرد قصد خداحافظی همیشگی را داشت ولی در فرودگاه مهرآباد استقبال از یک شکست خورده چنان او را غافلگیر کرد که به تصورش هم خطور نمی کرد.

تختی می گوید: “به نظر من تاریخ تولد و مرگ یک انسان، همه ی زندگی او را تشکیل نمی دهد، آنچه که زندگی او را از لحظه ی آغاز، از روز تولد تا لحظه ی مرگ می سازد، شخصیت، جوانمردی، صفا، انسانیت و اخلاقیات اوست”

تختی از تلخترین خاطره ی زندگیش چنین می گوید: “نخستین واقعه ای که بیاد دارم و ضربه ای بزرگ بر روح من زد، حادثه ای بود که در کودکی برای من پیش آمد، پدرم برای تامین معاش خانواده پر اولادش، مجبور شد که خانه ی مسکونی خود را به گرو بگذارد، یک روز طلبکاران به خانه ی ما آمدند و اثاثه ی خانه و ساکنینش را به کوچه ریختند، و ما مجبور شدیم دو شب را توی کوچه بخوابیم.”
جهان پهلوان تختی، مادرش را خیلی دوست می‏داشت و به او احترام می‏گذاشت و فرمانش را به گوش جان می‏سپرد و اطاعت می‏کرد. در سال ۱۳۲۸، تختی به مسجد سلیمان رفت و در شرکت نفت آنجا مشغول به کار شد. بعد از چندی، برای دیدار مادرش از شرکت نفت تقاضای مرخـّصی نمود، ولی با درخواست او موافقت نشد. بدین ترتیب، جهان پهلوان که هنوز یک سال از خدمتش نمی‏گذشت، استعفا داد.



در شهریور ۱۳۴۱در فاجعه زلزله بوئین زهرا جهان پهلوان تختی با همکاری کمیته جبهه ملی دانشگاه تهران به جمع آوری پول و وسائل برای زلزله زدگان پرداخت و با محبوبیت فوق العاده ای که بین مردم داشت، توانست کاروانی از کامیون محتوی وسائل اولیه لازم و مبلغ قابل توجهی پول برای زلزله زدگان جمع آوری کند. دراین روزها تهران بزرگ شاهد مناظر هیجان انگیزی بود. تختی همراه با سایر ورزشکاران ملی و دانشجویان دانشگاه تهران در خیابانهای پایتخت به جمع آوری پول و هدایا پرداخت و پلاکارد کوچکی با مضمون “تختی برای زلزله زدگان بوئین زهرا آماده پذیرش همه نوع هدیه است” در دستش بود. مردم از این کار استقبال گسترده ای کردند. در یکی از خیابانهای تهران بلیط فروشی که پس از چند ساعت تلاش موفق شده بود بیست ریال بدست آورد، آن را تقدیم قهرمان محبوب خود کرد و گفت: “آقا تختی، این هم کمک من”

در جائی دیگر پیرزنی در مقابل تختی ایستاد و گفت: “شصت سال تمام است که چادر بر سر دارم ولی من چیزی ندارم برای کمک به زلزله زدگان بشما بدهم. پس از سالها با حجاب بودن چادر خود را بشما میدهم…” وچادر خود را به تختی داد. جهان پهلوان در حالی که می گریست، چادر را برداشت و از پیرزن خواهش کرد که آن را پس بگیرد. پیرزن چادر را که تختی به او داده بود دوباره روی هدایا انداخت و با لحن مادری که از حرف گوش نکردن فرزندش بی حوصله شده، گفت: “مرحمت خشک وخالی که فایده ندارد، پسرم” پیرزن وقتی با تردید دوباره پهلوان مواجه شد، خشمگینانه گفت: “یعنی ما فقیر بیچاره ها حق نداریم.”

در اینجا بود که صورت پهلوان یک دفعه رنگ به رنگ شد و گفت: ” شما را به خدا این حرف را نزنید، شما از هر ثروتمندی ثروتمند ترید، حق دار ترید، چون که بلند نظر تر و با گذشت ترید.”

جهان پهلوان تختی در میادین ورزشی و رقابت های جهانی نیز جوانمردی، فتوت و صفات انسانی و منش والای خود را به نمایش می گذاشت. الکساندر مدوید، کشتی گیر بزرگ روسی و رقیب تختی پس از مرگ وی گفته است: «من نمی دانم به چه شکلی عظمت او را بیان کنم، چرا که او چیزهای بسیاری به ما آموخت و من هنوز هم به ورزشکاران مملکتم می گویم که وقتی روی تشک کشتی می روید، اول اخلاق را رعایت کنید و اگر توانستید از این ورزش در راستای اخلاق و صداقت و درستی بهره ببرید. چنین ورزشی است که به درد انسان می خورد، نه چیز دیگر.»


الکساندر مدوید، بر مزار تختی در حال گریه گفته است: “در طول مدتی که کشتی گرفته‏ام، شجاع‏تر، خوش خُلق‏تر و مهربان‏تر از تختی ندیده‏ام.” مدوید خاطره جالبی از تختی دارد : «در سال ۱۹۶۲ در تولیدوی آمریکا من و تختی دیدار نهائی را برگذار کردیم. در جریان مسابقه ها، پای راست من به شدت ضرب دیده بود و روحیه ام را خراب کرده بود. من فکرم متوجه تختی بود که باید با این پای ناجور با او مبارزه می کردم، به راستی من تا آن موقع از خصوصیات اخلاقی، رفتار و کردار انسانی و والای تختی خبرنداشتم. اما در آنجا به عظمت، انسانیت و جوانمردی تختی پی بردم و تحت تاثیرآن قرار گرفتم. او که شنیده بود پای راست من ضرب دیده با این پا به خوبی رفتار کرد و هر گز نخواست با گرفتن این پا مرا زجر دهد. او تا پایان بازی، مرد و مردانه تمیز کشتی گرفت و از پای آسیب دیده من استفاده نکرد و مرا غرق اعجاب و تحسین کرد. تختی با این کار فوق العاده اش نشان داد که یک پهلوان واقعی است. بعد از این واقعه، ما به صورت دو دوست درآمدیم. او همیشه مرا دوست می داشت. او ملت خودش را هم دوست می داشت و فکر می کنم تختی اصلا برای ملتش زندگی می کرد.»

جهان پهلوان تختی که با تیم کشتی از مسابقات جهانی یوکوهاما در سال ۱۳۴۰وگرنه ظلم ادامه پیدا می کند و در نتیجه حقوق جامعه ضایع می شود.

تختی در سال ۱۳۳۵به سازمان ورزشکاران جبهه ملی پیوست که مسئولیت آن با دکتر سعید فاطمی بود.او با تاجیک، حسین عرب، رئیسی، جوادی زاده و عده دیگری از ورزشکاران نامدار در آنجا فعالیت می کرد.

در انتخاباتی که برای گزینش نماینگان سازمانها برای شرکت در کنگره جبهه ملی برگذار شد، تختی و تاجیک از طرف سازمان ورزشکاران نماینده شدند و در اولین کنگره جبهه ملی ایران در سال 1341در تهران شرکت کردند.

هنگام برگذاری انتخابات شورای مرکزی جبهه ملی ایران خواسته شد داوطلبان عضویت شورا، خود را معرفی کنند، مرحوم حاج نایب حسینی اعلام کرد که من به نمایندگی از طرف تمام مردم «یقه چرکین» تختی را برای عضویت شورای مرکزی جبهه ملی پیشنهاد می کنم و تختی با رای بالایی به عضویت شورا انتخاب شد.

جهان پهلوان تختی از هنگامیکه بعضویت شورای مرکزی جبهه ملیدر یکی از مراسم سازمان تربیت بدنی که قهرمانان را به دربار می بردند تا از دست شاه مدال و نشان دریافت کنند، وقتی شاه مدال جهان پهاوان تختی را به گردنش می انداخته است، با استهزاء به تختی میگوید: «شنیدم ملی شده اید.» جهان پـهلوان بی درنگ پاسخ میدهد: «مگر اعـلـیحضرت ملی نیستند.»

وقتی تیم کشتی عازم ژاپن بود و از جلوی شاه رد می شد، شاه به تختی نگاه کرده و گفته بود: «شما تا کی میخواهید کشتی بگیرید؟!»تختی جواب داده بود « تا موقعی که مردم بخواهند کشتی میگیرم.»

amir پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:16


کابوس
----
امروز صبح قبل ازنمازبیدارشدم .البته طبق معمول . کمی باکامپیوترمشغول شدم . نمازخواندم و صدقه دادم ویکی دوتادعای وارده وخوابیدم .
البته تاهمین چندسال پیش بعد ازنمازنمی خوابیدم . حتی اگر درخانه بودم و برای این که نخوابم هم برنامه ای داشتم که می رفتم زیارت ..
حالا هرزیارتی وهرجائی که بیشتر حضرت عبداغلعظیم (س) بود.
حالا بگذریم . وارد اصل مطلب بشیم .
خوابیدم و گویا یک فیلم در3 یا4 اکران رادیدم .
اول این که وارد جائی شدم که گویا یک کوی ومحله بود و تعدادی ازافرادهم بودند که همسایگان همدیگربودند .
کمی باانها صحبت کردم و گفتم : بااین وضعی که شما همسایگان دارید می بینم که دراینده نز دیک همدیگررا لت وپارمی کنید.
البته این محل منطقه ای بود نظیرمناطق شرکت نفت ابادان .
وبعد خودم رادریک مسجددیدم .
یک اقائی که بسیجی بود نشسته بود و هی شلوغ می کردکه اقا چرا اینجور شده وچرا اینقدر خانمها بدحجابند و ..
و بعد هم ازبرنامه هاش گفت که بله ما می خواهیم این کاررابکنیم که البته این کارها هم منظوربکاربردن چماق وزور بود . ونه کارفرهنگی یا حداقل کار چماق وزور بیشتر می چربید.
اما چشمتان روز بدنبیند اکران سوم .
ای وای .. که اینجا کابوس است .
یک اقائی امد وبجای عمامه هم سراو یک کلاس ارتشی بود و چندتا ازان گردن کلفت هاهم بالباس ارتشی همراه او بودند .
نشست و انها هم مثل وزیران چپ وراست درکناراو روی صندلی نشستند وبندگان خداهم که من کمترین هم جزو انها بودم روی زمین بودم کناریک کودک که این کودک هم بامن رفیق شده بود وشیرین زبانی می کرد و خلاصه من ضمن این که به حرفهای اون اقا گوش می دادم توجهی هم به این کودک داشتم .
خلاصه اقاشروع کرد به نطق وخطابه و بجای بکاربردن بسم الله و سخن ازخدا وتقوی شروع کرد به میرحسین عزیز ما توهین کردن که البته انچه اوگفت درست بیاد ندارم و لی قطعابیاد دارم که توهین امیزبود وغیبت بود ازیک فردمومن انهم درخانه خدا که اینجا البته مسجد نو ابادان بود ..
یعنی جائی که بزرگان ومراجعی حضور داشتند که بسیاری ازمومنان خصوصاازابادانی هاو اصفهانی ها انها راخوب می شناسند..
خوب حالامن چه کنم ؟
بلند شدم که جلسه راترک کنم ..
ان کودک د ست مرا گرفت وبه زور نگه داشت که نروم وپیش اوبمانم ..
ماندم و صحنه چهارم این که دیگر کسی نبود و من هم دربدر بدنبال کفشهای خودم که گم کرده بودم می گشتم .
بعد هم ازخواب بیدارشدم .
دوباره صدقه .
دوباره دعا.
برای رفع شر جنیان وشیاطین .
اما گویا این جن هاو شیطان ها واکسینه شده اند واین دعا ها و صدقه ها هم فعلا بی تاثیراست وداروهای قوی تری برای ضربه فنی کردن انها لازم است .

خوب دوستان .
دیگه عرضی ندارم.
برای خوابها هم تعبیرهائی درنظرم امد البته باتوجه به این که مطمئن به تعبیر صحیح نیستم از یاداوری انها خودداری می کنم .
خدانگهدارهمه شما عزیزان باد.


amir پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 23:05




اتصال به غیب از طریق خواب صادقه


بسم الله الله الرحمان الرحیم

در کتاب منتخب الانوار المضیئه ص311وکمال الدین ص654امده از امام صادق سوال می شود درباره ظهور قائم ع چگونه انرا درک کنیم وامام جواب می دهد در ان وقت شخصی از شما بیدار می شود ودر زیر سرش نوشته ای می بابد که روی ان نوشته شده اطاعت کنید زیرا طاعتش معروف است , واین روئیت(خواب صادقه) ارتباط مستقیم با یکی از دلایل اثبات قائم ع دارد ودر حدیث بعد کاملا مشخص و واضح است

الحدیث الوارد عن الحضرمی قال دخلت أنا وأبان على أبی عبد الله (ع) وذلک حین ظهرت الرایات السود بخراسان وقلنا ما ترى فقال اجلسوا فی بیوتکم فإذا رأیتمونا اجتمعنا على رجل فانهدوا إلینا بالسلاح ) غیبة النعمانی197. از امام صادق ع درباره درفشهای سیاه که ان زمان از خراسان خارج شد اند سوال شد وامام فرمود هرگاه دیدید که ما بر سر یک نفر جمع شدیم بسوی او بشتابید انهم با سلاح
همانگونه که در قبل توضیح داده شدجمع شدن اهل در بیت در زمان ظهور الا از دو طریق می باشد وان خوابهای صادقه یا از طریق روایات است در مورد روایات واحادیث جداگانه بحث شد ودر این بحث توضیح مختصر از روایات اهل بیت واحادیث انها وارتباط ان با صیحه اسمانی در خواب (خواب صادقه) را توضیح خواهیم داد

درکتاب کافی کلینی جلد8ص90از امام علی (ع) نقل شده که خوابها در زمان اول وجود نداشت تا اینکه در زمانی یکی از انبیا اتفاق افتاد برسیدیم علت ان چیست فرمود خداوند برای انها رسولی فرستاد و انها را به دین خدا دعوت کرد ومردم به او گفتند اگر این دعوت را قبول کنیم چه چیز نسیب ما می شود وتو از ما چیز بیشتری ندار ی نه مال ونه مقامی نزد عشیره خود به انها گفت اگر اطاعتم کنید وارد بهشت می شوید و اگر اطاعتم نکنید خداوند شما را وارد جهنم می کند برسیدند این بهشت وجهنم چیست انها را توصیف کن .وکی به اانجا می رویم . فرمود اگر بمیرید

گفتند خیلی ها را دیدیم که تبدیل به استخوان وخاکستر شدند وبه تکذیب ان بیامبر بافشاری کردند وخداوند خواب دیدن را در بین انها قرار دادو انها امدند وبه او خبر دادن انچه را دیدن وانکار یعضی از انها ورسولشان به انها گفت که خداوند با ان می خواست حجت اش را ثابت کند ارواح شما اینگونه خواهد بود بعد از مردن و بوسیدن استخوانهایتان تا روز بعثت مجدد. همانگونه که در خواب ارواحتان خارج می شود وبر جسد شما ثری نمی گذارد

اینگونه خوابها در انسان شروع شد همانگونه که اهل بیت بیان کرده اند وعلت رئیت صادقه اتصال انسان به عالم غیب می باشد وخروج از عالم ماده که این عالم وهم است نه حقیقت و هرچه انسان به دنیا وابستگی بیشتری داشته با شد بیشتر از اخرت دور می شود وازان وحشتش بیشتر می شود واین را در روایت فوق مشاهده کردیم که چگونه خواب صادقه بنجره ای است که ما را به اخرت هدایت می کند وایمان به روئیت انعکاس ایمان انسان به عالم اخرت را نشان می دهد ودر اخر ایمان به خدا وانکس روئیت صادقه را تکذیب کند کافربه خداوند وتمام مقایس اعتقادی او می باشد وکفرش به اندازه انکار اوست وهرکس به حسب تکذیب چه خواسته یا نا خاسته

ومنظور از روئیت . روئیت صادقه می باشد و با مصادیق ان ثابت شده باشد واین روئیت فیض نازل می باشد که هم صادق وهم کاذب را شامل می شود که اگر ثابت شود حجت است وبرخی ا ز مردم به ان بی تفاوت شده اند وان را با حکمی از خود تکذیب کرده اند و گفته اند که روئیت حجت نیست وبرخی ان را ملزم بر صاحبش می دانند واین خلاف سنت رسول اکرم واهل بیت اوست واین بحثی است که نشاءالله به ان خواهیم برداخت

اقسام رؤیاهای صادقه

از امام صادق نقل شده(دارالسلام) رؤیا صادقه ازخداوند است وحلم از شیطان. دار السلام ج4 ص155 . رؤیاصادقه خود برسه نوع است یک مبشرات که امام موسی ابن جعفر ع درباره ان میفرمایند بشارت از خداوند است و تحزین (اندوه )از شیطان ویا سخن نفس که در خواب می بیند همان مصدرفوق (مبشرات برای مومنین برای استقامت در مسیرحق است) لَهُمُ الْبُشْرَى فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) (یونس:64) ودر قران خداوند میفرمایند وبرای انها بشارتی است در دنیا واخرت وکلام خدا تبدیل نخواهد شد واین همان بیروزی عظیم است دوم منذرات وبرای مؤمن وکافر است چون خداوند رحمتش برای همه است وهر که سوال کند وسوال نکند رحمت خدا شامل حالش می شود ونقل است رسول اکرم هرروز صبح وقتی وارد مسجد می شد از مردم سوال میکرد ایا کسی از مبشرات یا منذرات چیزی ندارد و مردم سوال میکردن ان چیست می فرمود روئیت صادقانه . وخوابهای تحذیری که امام صادق در مورد ان میفرمایند هرگاه بنده در معصیت باشد وخداوند برای او خیر بخواهد خوابی به او نشان میدهد تا اورا بترساند واو ازکار خود باز دارد دار السلام ج4 ص15 واین بنده حتما مومن یا کافر نیست ممکن است مشرک ویا کافر باشد مانند خواب دیدن فرعون وقتل عام بنی اسرایئل در زمان حضرت موسی ع وی خواب دید که اتشی از بیت المقدس خانه های بنی اسراییل را دست نخورده وخانه قبطیان مصر را می خورد وتفسیرش را از مفسرین دربار خواست که گفتند فرزندی دنیا می اید از بنی اسراییل که حکومت وسلطنت شما را منقلب می کند وفرعون دستور قتل وعام فرزندان بسر متولد شده را داد دار السلام ج1 ص119 ویا خوابهای مثل عزیز مصر ویا زندانیان که با یوسف نبی ع بودنند ... خوابهای تکفیری که امام صادق در مورد ان می فرمایند همان بس است که موالی ما خداوند به او خوابی وحشتناک نشان میدهد وصبح با حالت حزین بیدار میشود تا کفاره گناهانش باشد دار السلام ج4 ص155 اما حدیث نفس همان مشکلات ومشغله فکری است که در طول روز با ان سرکار داریم

ولی روئیت اهل بیت وبیامبر از خوابهای صحیح میباشد (صادقه)و شیطان نمیتواند به صورت بیامبر یا اهل بیت درایدو به شیعیان یاد دادن که چگونه با خواندن بعضی ادعیه وارد شده درکتب شیعه وایات قران انها را در خواب ببینیم وحتما از یاد دادن این ها دلیل خواصی داشتن واگر به روایات وارده در کتاب دار السلام مانند قصه نرگس ع وایمان اوردن یهود در زمان بیامبر وایمان وهب نصرانی درخواب دیدن مسیح وحرکت یکشبه به سمت حسین ع وایمان واقفیه ها (مذهیب هشت امامیه )در زمان امام رضا ع همه وهمه دال بر سیر حرکت وتکمیل یک اراده است وان یکی از مهمترین چیزی که مارا به غیب متصل میکند وان هم امام زمانمان است همین خوابهای صادقه میباشد میگویند شخصی نزد یکی از ائمه ع امد واز او سوال کرد دوست دارم شما یا یکی از اهل شما را در خواب ببینم و امام به دستور داد اب نخورد وتا شب بدون اب خوابید وروز بعد به نزد امام امد و گفت ای فرزند رسول ص دیشب تا صبح خواب اب ودریا میدیدم امام فرمودند اگرشوق تشنگی شما به اهل بیت این اندازه بود به جای اب انها را میدیدی حال اگر به کلام اهل بیت نگاه کنیم مبینیم که( خوابها مبشرات ومنذرات) ویا( حدیث نفس وحلم ) هستند که یا از شیطان برای ترساندن مومن برای سد راه او قال تعالى (إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا) (المجادلة: 10 وایجاد وسوسه است که نتیجه ترس انسان یا رغبت به امور دنیوی است حدیث نفس برای هر مومنی اتفاق می افتد وحتی امام صادق فرمود که هر چهل روز یک بار یرای مومن اتفاق می افتد واگر چنین شد دو رکعت نماز وذکر استغفار کند. ود جای امده که ادم ع از این موضوع به خداوند شکایت کرد وجبرائیل ع به او فرمود که بگوید لا حول ولا قوة إلا بالله وبعد از اینکه ادم ع این را گفت از او این امر زایل شد یا از خداوند برای استقامت در طریق وتقوابیشه کردن است ولی برای تکمله به این کلام رسول دقت کنید که میفرمایند مغرور روئیت صادقه خود ویا کسی که شما رامیبیند نباشید ولی عمل ونفس خود رابر کتاب خدا عرضه دارید اگر عامل بودید خوشحال شوید واگر عامل نبودید بدانید از شیطان است دارالسلام ج4ص156

روئیت اهل بیت حجت است واکر نبود اینهم در مورد ان اهل بیت بیامبر تاکید نمیکردن وبرای تاید کذب وصدق روئیت اهل بیت دستورات دادند تا مبادا وارد اشتباه شویم و اما صادق به یکی از یارانش بنام مفضل اینگونه میفرمایند درامر خوابها تدبیر وتفکر کن وصدقشان را با دروغ مشخص کن (اعمال خود وعرضه ان بر قران )واگر همه ان را باور کنید که شما همه نبی بودید واگر تکذیب کنید فایدهای در ان نبود که اتفاق بیفتد یا فضلی بود که معنا نداشت بس تصدیق شد تا از ان مردم منتفع گردند وهدایت شوند یا مضرتی است که مردم ازان بر حذر باشند وتکذیب شد تا مردم کامل بر ان اعتماد نکند واز این کلام واضح است که نفی کامل خوابها را اهل بیت نفی میکنند . تفسیر الأحلام محمد رضا الأنصاری ص14 / دار السلام ج4 ص270 حالا به چند حدیث در مورد کلام اهل بیت در مورد روئیت صادقه توجه کنید در کتر الفوائد فی دار السلام ج4 ص236 از رسول اکرم امده روئیت مؤمن جریان کلام خدا با بنده است در دار السلام تفسیر ایه لهم البشرا فی حیات الدنیا را از رسول برسیدند فرمود روئیت صالحه میباشد که مومن ان را برای خود یا یکی از مومنان میبیند وان کلام خداوند است وفرمود روئیت از خداوند است واگر به شما چیز عزیزی دادن از ان سخن نگوید ودر کافی و دار السلام امده روئیت مومن در اخر زمان جزی از 70 جزء نبوت است دار السلام ج4 ص232 ، من عدة الداعی لابن فهد

ودر جای دیگر به عنوانهای دیگر وبسیار مهم یاد شده ونیز در همان مصادر امده نقل از امام علی ع که میفرمایند کلام خداوند به یک گونه نیست مانند کلام او با انبیا وبعضی را در قلبشان القا میکرد بعضی را در خواب با فرستادن رسل(ملائکه)رسول کسی است که در خواب میبیند جبرائیل وکلام او را میشنود ووحی بر او نازل میشود ونیز بیامبر در کتاب الغایات فرمودن که خیار شما کسانی هستند که صاحب نهی باشند برسیدند صاحب نهی کیست فرمود صاحب خوابهای صادقه ونیز اهل بیت در مورد خواب ها خود که رسول اکرم در مورد ان میفرمایند هرکس مرا در خواب ببیند یا اهل بیتم را به درستی مارا دیده چون شیطان نمیتواند بصورت ما دراید دقت لازم را دارند واز کسانی که در این زمینه بخواهند تکذیب یا استهزا کنند مورد نکوهش قرار دادند ومیفرمایند بدترین دروغ به دروغ ادعای روئیت صادقه داشتن است وهرکس به دروغ روئیت را تکذیب کند مانند برداشتن دانه جو در قیامت است ودر جای مفرمایند بدترین شما کسی است که کسی را که قاتل نباشد به قتل برساند یا به دروغ ادعای روئیت کند دار السلام ج1 ص391 وبرای توضیح این مطلب در کتاب دار السلام امده چون به خدا ورسول واهل بیت دروغ گفته برای همین اهل بیت برای خواب دیدن رسول اکرم واهل بیتش در مفاتیح الجنان و کتاب دار السلام ادعیه خود را نقل کرده اند و برای تمیز روئیت خود اولین شخصی که میتواند حکم کند صاحب روئیت است چون خدا در قران میفرماید(بَلِ الْأِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ) ، (کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ هرکس بر نفس خویش بصیرت دارد وهر نفس مرهون عمل خود است ودلیل واضح ان روئیت عزیز مصر همه علما وکهنه وبزرگان ان را تکذیب کرده قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِیلِ الْأَحْلامِ بِعَالِمِینَ) (یوسف:44) و گفتند اضغاث احلام یعنی بیهود است ولی او بافشاری میکرد تا تاویلش را از یوسف ع شنید وبه ان عمل کرد الا در نفس خود ان را احساس کرده بود ولی در روئیت صادقه حکمتی عالی است ورموزی دارد که هرکس نمی تواند ان را درک کندو مانند خوابهای شیطانی بیهود واز روی سفه نیست زیرا کلام خداست وبه وسیله ملائکه بر انسان نازل میشود وبر کسی که ان را تاویل میکند بس از شنیدن بگوید خیر دیدی وخیر ببینی وخیر بر ما وشر بر دشمنان باد ودر کلامش صادق باشد ودر دین مشهور باشد وعارف به روئیا باشد از طریق روایات وقران زیرا که این خواب را خدا وند بر بنده به وسیله فطرت باکش که همان فطرت خداوندی است (ولی انسان با دوری از این فطرت وچنگ زدن به ظلمات دنیا وتسافل از این فطرت دور شد )...ملائکه را با یک رسالت معین به سمت این انسان ارسال میکند وانسان در برابر این ملک بصورت کتابی باز قرار میگیرد وان ملک از اسباب واشیا ورموز موجود در حیات انسان استفاده میکند تا رسالتش را که از غیب اورده به وسیله روئیت به انسان تبلیق میکندوشاید این ملک از صفحه وجود انسان یا گذشته او استفاده نمی کند وفقط از رموزوحکمت که انها میشناسند استفاده می کنند وممکن است این روئیت از ملائکه نباشد شاید از ارواح مقدس باشد که رموز انها با ملائکه فرق میکند ویا از انبیا وائمه باشد که با غیر فرق دارد ویا از طرف خداوند بصورت مستقیم باشد واو با قدرتش میتواند در صفحه وجود انسان هر انچه بخواهد مینویسد (انما امره اذا اراد شی یقول له کن فیکون )واین روئیت که از طرف بروردگار است بدون رمز وصریح است وهمه اینها چه از ملائکه وارواح مقدس باشد یکی است وبا هم اختلافی ندارند چون همه از بروردگار متعال است وهمه قابل تحقیق است الا اگر تحذیری باشد که با دعا خدا ان را عوض میکند واحاطه به جمیع رموزخوابها حتی برای بعضی از بیامبران میسر نشده است توجه

, ودقت در این کلام اهل بیت و توجه انها به خوابهای صادقه وتصدیق ان ونهی از تکذیب در ان ایادلیلی خاص غیر ازین داشتن که بشارت اخروی را در بر میگیرد ومنظورکلام خدادرقران از این که بشارت در دنیا واخرت است در دنیا چه میباشد و خداوند باداش مومنین را در اخرت میدهد بس در دنیا چه باداشی را ذکر کرده که بصورت رمز مانده است به کلام اهل بیت در این مورد توجه کنید
ارتباط خواب وصیحه

وقتی بیزنطی از امام در موردمسئله خوابهای صادقه سوال کرد امام ساکت شد وبعد از مدتی گفت اگر هر انچه میخواهید به شما بگویم برایتان شر میشد وسر صاحب امرع را خواهند برد سوال

درمورد روئیت بود وامام ان را به سر بردن صاحب امر ارتباط داد باید بادقت توجه کرد بین این دو قضیه مسئله مهمی است که امام میخواهد به ما بگوید وان ارتباط نزدیک روئیت صادقه که علامتی است حتمی از ظهور که مرتبط به قضیه قائم ع میباشد که در عالم ملکوت خداوندبه یاران امام بشارات میدهد تا اماده ظهورش باشند واین را تمام ملائکه باارسال رسالت به یارانش خبر میدهند (خبر امد خبری در راه است ) عن أبی عبد الله (ع) وهو یفسر قول الله تعالى (إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ) (الشعراء:4) فلا یبقى فی الأرض یوم أذن أحد إلا وخضع وذلت رقبته لها فیؤمن أهل الأرض إذا سمعوا الصوت من السماء ألا إن الحق فی علی ابن أبی طالب وشیعته ، قال فإذا کان من الغد صعد إبلیس فی الهواء حتى یتوارى عن أهل الأرض ثم ینادی ألا إن الحق فی عثمان وشیعته فانه قتل مظلوماً فاطلبوا بدمه ، قال فیثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت على الحق وهو النداء الأول ویرتاب یومئذ الذین فی قلوبهم مرض والمرض والله عداوتنا ، عند ذلک یتبرءون منا ویتناولونا فیقولون إن المنادی الأول سحر من سحر أهل هذا البیت ثم تلى أبو عبد الله(ع) قول الله عزوجل (إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ) (الشعراء:4) . غیبة النعمانی ص(262)امام صاىق ع در باره تفسیره ایه اگر بخواهیم نشانه ای ازاسمان برایشان بفرستیم که گردنهای انها برای ان خاضع وذلیل گردد بس در ان هنگام هیچکس در زمین به جای نماندمگر انکه در برابر ان خضوع کند و گردن خود فرو اورند و چون مردم روی زمین ان صدا را بشنوند که از اسمان ندا می دهد اگاه باشید که حق در جانب علی بن ابیطالب ع وبیروانش است و همه ایمان می اورند و چون فردا شود ابلیس در فضا بالا رود تا از دیده زمینیان بو شیده گردد سبس اواز سر دهد بدانید که حق در عثمان بن عفان و بیروان اوست که او مظلومانه کشته شد بس خونخواهی کنید . سبس خداوند انهای را که ایمان دارند به گفتار حق ثابت می دارد ولی انهای را که در دلهایشان مرضی باشد با ندای دوم دچار تردید می شوند وان مرض وبیماری دشمنی با ماست که در ان زمان از ما بیزاری جویند و می گویند ندای اول سحری است ازسحرهای ان خاندان است و این ایه را تلاوت نمود واگر نشانه ای ببینند روی گردانده وگویند سحر سابقه داری است برای ادامه این بحث اول خوب به این روایت توجه کنید که نقطه های مهمی دارد و با دقت به توضیحی که ار سید یمانی در باره ندا داده توجه کنید

ا رای وروئیت مومن در اخر زمان جزئ از هفتاد جزءنبوت است و ان را نباید تکذیب کرد وان صیحه از جبرائیل است وجبرائیل ملک است واین ملک ندایش در عالم خود که عالم ملکوت است ندا می دهد وصیحه جبرایئل ع با ملائکه وتابعین اوست که تابعین امرش هستند و در ملکوت اتفاق میافتد و به وسیله خوابهای صادقه به ما میرسدواین به حقیقت نزدیک تر است واگر این صیحه در عالم مادی اتفاق بیفتد دیگر فرقی با دیگر ندا ها نبود مانند صیحه جبرائیل به هنگام ضربت امام علی کسی ان را نشنید واگر همه مردم ان را می شنیدند همه ان را نقل می کردند اگردر این عالم مادی بود همه ان را می شنیدند واین ندا مانند ندای زمان ظهور است...)

صیحه ابلیس و ایا صیحه ابلیس صداست وایا کسی ان را شنیده تا بتواند بین ان وصیحه جبرایئل ع فرق بگذارد ولی ندای جبرایئل در ملکوت اسمانها ست واین را فقط مومنان میشنوند وتشخیص میدهند زیرا در قران سوره یس ایه 40امده باک ومنزه است کسی که ملکوت همه چیز بدست اوو بازگشت همه بسوی اوست بس این روئیت ها جز زمینه ومقدمه ساز صیحه بزرگ هستند چیزی دیگر نمی باشد

1- باید توجه داشت که صیحه اول از جبریئل است وندای او در عالم ملکوت است وندای دوم در عالم ابلیس است وان عالم دنیا واگر هردو ندا در زمین است یا در عالم مادیات بس هر دواز زمین ولی در اسمان میشنیدیم دوم جبرایئل در ملکوت است وعالم او را الا ازطریق روئیت نمی توان دید ونیز صیحه او در اسمان ملکوت وفقط ارواح مومنین به ان دسترسی دارند مانند صیحه جبرایئل به هنگام ضربت امام علی ع همه انسانها ان را نشنیدند واگر همه ان را شنیدند همه ان را نقل میکردند (شیعه وسنی ) اگرشنیده بودند همه فرزندانش امام حسن حسین ع را تنها نمی گذاشتند همانگونه که بدرشان را تنها گذاشتن و اینکونه جبرایئل به او شهادت میداد ویقین حاصل میکردند که حق با علی واولادش است واین نشان میدهد که مومنینی که این ندا را شنیدند افراد خاص بودند ولی خداوند ان را برای وقتش و ظهور قائم ع قرار داد ودر روایاتی دیکر امده که در ماه رمضان ندای اسمانی خواب را بیدار وبیدار رابه بریدن از جای خود ودختر را از حجابش خارج میکند غیبة النعمانی ص259.

همان روئیت است در خواب یا بیداری (مکاشفه )که انسان بعد از دیدن خواب بیدار میشود ویا بعد از مکاشفه از جایش تکان میخورد ودختر را با لباس خوابش از حجله خواب خارچ مکند واین را اهل هر زبان با زبان خود میفهمند چون روئیت زبان خاصی ندارد ورموز وصور خود را دارد در کتاب نعمانی امده که از امام صادق ع برسیدن که عامه مردم مارا با سوال در مورد صیحه که صبح بنام علی ع ودر بعد ازظهر بنام عثمان است چگونه میشود حق را ار باطل نشناسیم امام جواب داد به انها چه جواب میدهید گفتم ساکت میمانیم امام فرمود بگوید هرکس ان را قبل ازانکه بشنود شنیده است قبول میکند وایه هرکس به حق هدایت میکند بهتراست ان را دنبال
کنید ....شمارا چه شده به جه چیز حکم میکنید (یونس35) را خواند در این ایه امام نشان میدهد که صیحه حق وباطل خیلی به هم نزدیک است وهرکسی نمی تواند انرا تشخیص دهد وکسی میتواند ان را تشخیص دهد که قبل ازانکه اتفاق بیفتد ان را شنیده باشد دال بر این است که قبل از این صیحه(23رمضان) ندای دیگری بود مانند ندای ضربت خوردن امام علی ع واین کلام نزدیکی به قرب ساعت وکثرت خوابهای صادقه دلیل بر ظهور چیزی عظیم میکند واین را بجزافرادی که فطرت باکی دارند قبل از اینکه اتفاق بیفتد در خواب می بینند ودر احادیث اهل بیت به این صیحه با عناوین مختلف یاد شده مانند

• أبی جعفر (ع) ( ینادی منادی باسم القائم واسم أبیه).
• عن أبی عبد الله (ع) (ألا إن الحق فی علی بن أبی طالب ).
• عن أبی جعفر (ع) (ألا إن المهدی من آل محمد فلان بن فلان) .
• عن أبی عبد الله (ع) (إن فلان هو الأمیر ) .
• عن أبی عبد الله (ع) ( وینادی منادی أن علیاً وشیعته هم الفائزون) .
• عن أبی عبد الله (ع) ( ألا أن فلان صاحب الأمر فعلامَ القتال) .

عن أبی عبد الله (ع) (فیم القتل والقتال ، …صاحبکم فلان) .وعلت کثرت این روایات دال بر یک چیز است وان اینکه این صیحه از طریق روئیت است وبرای هر قوم وبه زبان انهاست وهر قوم امتحان خود را دارد واین روئیت متناسب با مضامین افراددرهر مکان میاید ودرادامه مطلب امام صادق با زراره که از او این سوال را کرد که چگونه این ندا را تشخیص دهیم امام میفرمایند انهای که راوی حدیث ما ومیگویند بوده قبل از انکه باشد ومیدانند که حق با انهاست ان را میشناسند که در مورد اول بعضی از علما ما روایات اهل بیت را بشت سر گذاشته وروئیت صادقه را انکار میکنند وانهای که میگویند بوده قبلا ان را در نفس خودش با علاماتش یعنی روئیت ومکاشفه با داشتن نفسی باک وفطرتی سلیم ان را دیده اند (سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ) (فصلت:53) .ودر نفس انها وافاق ایات مارا خواهند دید تا مشخص شود واشکار حق برای انهاست ...واو بر همه چیز شاهد است یکی دیگر از روایات که دال بر روئیت میکند روایت در غیبه نعمانی ص263 وان اینکه انها صبح میکنند وانگار برسرشان برندهای باشد الکریم (وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ * یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ) (ق :41-42) وگوش دهید بمنادی که شما را از جای نزدیک ندا میکند وصیحه را میشنوند با حق وان روز خروج است به غیر از معنی منادی اینجا که توسط عزرایئل یا جبرایئل ع است ولی چیزی که مسام است ندا یا صیحه که از جای نزدیک ندا دهد. غیر از اینکه نزدیکترین چیز به انسان نفس اوست و چیز دیگری نیست واین ندا بین عالم ملکوت وعالم مشاهداست که رابط انها نفس انسان است در عالم ملکوت همانگونه که هر بیامبری با معجزه خاص زمان خود میاید مانند عصای موس در زمان سحر شفای بیماران وزنده کردن انها توسط عیسی ع در زمان انتشار طبابت ویوسف ع با تفسیر روئیا در زمانش امام مهدی متناسب زمانش وان تاویل و تعلیم علوم قرانی است می اید در زمان ما هرکس قران را با میل خود تفسیر میکند ومام ع با تفسیر اصل قران مایىو نیز با تفسیر روئیت می اید همانگونه که ایرانیان به امام مهدی ع یوسف اهل بیت میگویند وان بخاطر اینکه معجزه امام خوابهای یارانش میباشد وتفسیرانها از یوسف اهل بیت است وانها بوسیله ایات و کلام خدا جمع میشوند والبته که در اینها امتحاناتی وجود دارد برای ا تمام بحث به ا ین دو روایت ا هل بیت که صیحه را با نام دیگری یاد میکنند توجه کنید

قال رسول الله (ص) :إذا کان رأس الخمسین والثلاث مائة وذکر کلمة نادى منادی من السماء ألا أیها الناس إن الله قد قطع مدة الجبارین والمنافقین واتباعهم وولیکم الجابر خیر أمة محمد (ص) الحقوا بمکة فانه المهدی واسمه (احمد بن عبد الله) قال عمران بن الحصین : صف لنا یا رسول الله هذا الرجل وما حاله ؟

فقال النبی (ص) انه رجل من ولدی کأنه من رجال بنی إسرائیل یخرج عن جهد من أمتی وبلاء ، عربی اللون ابن أربعین سنة کأنه وجه کوکب دری یملأ الأرض عدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً یملک عشرین سنة وهو صاحب مدائن الکفر کلها قسطنطینیة ورومیة یخرج إلیه الأبدال من الشام وأشتاتهم کان قلوبهم زبر الحدید رهبان باللیل لیوث بالنهار وأهل الیمن حتى یأتونه فیبایعونه بین الرکن والمقام فیخرج من مکة متوجهاً إلى الشام یفرح به أهل السماء وأهل الأرض والطیر فی الهواء والحیتان فی البحر .

ألا أیها الناس إن الله اقطع عنکم مدة الجبارین والمنافقین وأشیاعهم وولیکم خیر أمة محمد (ص) فالحقوا بمکة فانه المهدی واسمه أحمد بن عبد الله ملاحم والفتن ص141به این دونام دقت کنید وان را با نام کسی که در وصیت حضرت محمد در شب وفاتش امده ودر اخر کتاب غیبه الطوس ا زان ذکر شده توجه کنید

fatemehsheikholeslami شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 05:00

سلام، چه کسی‌ مسول عدم امضای توافق نها‌یی خواهد بود؟ رهبر؟ روحانی؟ دلواپسان؟ همه ما؟

fatemehsheikholeslami شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 05:01

سلام، چه کسی‌ مسول عدم امضای توافق نها‌یی خواهد بود؟ رهبر؟ روحانی؟ دلواپسان؟ همه ما؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد