دکترسیدحسن حسینی .

   

سیّد حسن حسینی

hoseini@behesht.com

www.malakoot.com

زندگینامه: 
دکتر سید حسن حسینی، در اول فروردین ماه 1335 در تهران متولد شد. پس از پایان تحصیلات متوسطه به دانشگاه مشهد رفت و در رشته کارشناسی تغذیه در سال 1358 فارغ‌التحصیل شد.
وی در سال 1359، به خدمت سربازی رفت و در طی این دوران، کار نویسندگی برنامه‌های رادیویی ارتش را بر عهده گرفت. دکتر حسینی، یک سال پیش از این، به همراه تعدادی از شاعران و هنرمندان، جلسه‌های نقد و بررسی شعر را در حوزه هنری آغاز کرده بود که این فعالیتها تا سال 66 ادامه داشت.
سال 1369 سالی بود که زنده‌یاد حسن حسینی برای ادامه تحصیل به دانشگاه رفت و رشته زبان و ادبیات فارسی را تا مقطع دکترا گذراند. وی دو سال پیش از این، تدریس در دانشگاههای الزهرا و آزاد را آغاز کرده بود.
حوزه فعالیتهای دکتر حسینی شامل شعر، تحقیق، ترجمه و تألیف می‌باشد و از وی، در این زمینه‌ها، آثاری منتشر شده است که از آن جمله‌اند.
مجموعه شعر همصدا با حلق اسماعیل (1363)، مجموعه اشعار عاشورایی گنجشک و جبرئیل (1370)، ترجمه گزیده‌ای از آثار جبران خلیل جبران با نام حمام روح (1364)، ترجمه کتاب نگاهی به خویش که به‌طور مشترک با آقای موسی بیدج انجام گرفته و در آن، مجموعه‌ای از مصاحبه‌های ادیبان معاصر عرب، به فارسی برگردانده شده است، بیدل، سپهری و سبک هندی (1367)، مشت در نمای درشت (معانی بیان در ادبیات و سینما) (1371) و کتاب براده‌ها (1365).
دکتر سیدحسن حسینی در نهم فروردین ماه 1383، بر اثر سکته قلبی، روی در نقاب خاک کشید.
گفتنی است در چهارمین همایش چهره‌های ماندگار در سال 1383، از دکتر حسینی تقدیر شد.

---

اتوبان سلوک 


دراتوبان سلوک 

شاعری هروله ای کرد و گذشت
زاهدی چپ شد و مرد 
عارفی پنچری روح گرفت.
 
شاعری شعر جهانی می گفت
 هم بدان گونه که می افتد و دانی می گفت 
 
شاعری شوریده 
از خودش بر می گشت 
کاغذی در کف داشت 
پی یک شاعر دیگر می گشت
 
پیش چشم شاعر 
جدولی حل می شد 
عشق مختل می شد!
 
شاعری شایعه بود 
نقد تکذیبش کرد!
 
تاجری سر می رفت
شاعری حل می شد
ناقدی نیزه به دست 
در المپیک غم اول می شد.
 
شاعری خم می شد
منشی قبله ی عالم می شد!
 
شاعری خون می گفت 
زاهدی ایدر و ایدون می گفت
قصه ی لیلی و مجنون می گفت!
 
سالکی خسته به دنبال حقیقت می رفت
در مجاری اداری گم شد!
 
شاعری مادر شد 
پدر بچه ی خود را سوزاند!
 
شاعری نی می زد 
عارفی می نالید 
زاهدی بست پیاپی می زد!
 
تاجری مجلس تفسیر گذاشت 
ابتدا فاتحه بر قرآن خواند!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد