دیدگاه اسلام نسبت به زن .



دیدگاه اسلام نسبت به زن در 12 حدیث کوتاه

کجایند کسانی که میگن اسلام دین ضد زن هستش ؟‌

میشه بگید اسلام به چه زبانی باید از زن ها و دختران تعریف و حمایت کند ؟

حتی حضرت محمد (ص) جایگاه دختر را رفیع تر از پسر خوانده اند (حدیث ۷ ،۸ ، ۹)

اگر بعد از خواندن این احادیث بازم بگید اسلام ضد زن هست باید بدانید که خیلی بی انصاف هستید ، همین .

کاش ما بچه شیعه ها بجای پیامک های جک و عشقی و اینجور حرف ها ، این احادیث رو برای هم میفرستادیم)

۱.رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

بهترین شما کسى است که براى خانواده اش بهتر باشد، و من از همه شما براى خانواده ام بهترم، زنان را گرامى نمى دارد، مگر انسان بزرگوار و به آنان اهانت نمى کند مگر شخص پَست و بى مقدار.

نهج الفصاحه، ح 1520

۲.امام صادق علیه السلام :

بیشترین خیر و برکت در زنان است.

من لایحضره الفقیه، ج3، ص385، ح4352

۳.رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

خداى بزرگ، به زنان مهربان تر از مردان است و هیچ مردى، زنى از محارم خود را خوشحال نمى کند، مگر آن که خداوند متعال او را در قیامت شاد مى کند.

کافى، ج6، ص6، ح7

۴.امام على علیه السلام :

کارى که در توان زن نیست به او مسپار زیرا او چون گُلى است (ظریف و آسیب پذیر) نه قهرمان و کار فرما.

نهج البلاغه، نامه 31

۵. رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

یکدیگر را به رفتار نیک با زنان سفارش کنید.

بحارالأنوار، ج33، ص628، ح744

۶.رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

اخلاق خود را نیکو کنید و با همسایگان خود مهربان باشید و زنان خود را گرامى بدارید تا بى حساب وارد بهشت شوید.

التوحید، ص 127

۷.پیامبر صلى الله علیه و آله :

رحمت خدا بر پدرى که داراى دخترانى است! دختران، با برکت و دوست داشتنىاند و پسران، مژده آورند. دختران باقیات الصالحات (بازماندگان شایسته)اند.

مستدرک الوسائل، ج 15، ص 115، ح 17700

۸.امام صادق علیهالسلام :

پسران، نعمتاند و دختران خوبى. خداوند ، از نعمتها سؤال مىکند و به خوبىها پاداش مىدهد .

کافى ، ج 6، ص 7، ح 12

۹.پیامبر صلى الله علیه و آله :

دختران ، دلسوز ، مددکار و بابرکتاند . هر کس یک دختر داشته باشد ، خداوند ، او را پوششى از دوزخ قرار مىدهد و هر کس دو دختر داشته باشد ، به خاطر آن وارد بهشت مىشود و هر کس سه دختر یا مانند آن خواهر داشته باشد ، جهاد و صدقه از او برداشته مىشود .

کنز العمّال ، ح 45399

۱۰.امام باقر علیه السلام :

گرامى ترین شما نزد خدا، کسى است که بیشتر به همسر خود احترام بگذارد.

تهذیب الاحکام، ج8، ص141، ح87

۱۱.رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

مؤمن به میل و رغبت خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق میل و رغبت خود را به خانواده اش تحمیل مى کند.

کافى، ج4، ص12، ح6

رسول اکرم صلى الله علیه و آله می فرماید:

خداى بزرگ، به زنان مهربان تر از مردان است و هیچ مردى، زنى از محارم خود را خوشحال نمى کند، مگر آن که خداوند متعال او را در قیامت شاد مى کند.

کافى، ج6، ص6، ح7


Image

یــــــــــــــــــــــا زهـــــــــــــــــــــــــــرا (س)



نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:59



یاابوالفضل العباس (ع)

من علمدارسپاه جان نثارانحسینم
خادم وسربازجانبازی زیاران حسینم
پاسدارخیمه گاه عترت ختم النبیین
زادهام البنین . سقای طفلاان حسینم
تارسانم قطره آبی به حلق خشک اصغر
تاکنم دفع عطش ازنونهالان حسینم
دشمنازپیشم گزریران گشت وشد تسخیر آبم
دید چون تاپای جان در بند پیمان حسینم
زیرلب بردم که نوشم قطره ای زان آب اما
یادآمد ازلب خشک عزیران حسینم
مشک راپرکرده وبردوش افکندم که شاید
ترشود ازآب کام گلعذاران حسینم
تارسانم آب را برکام عطشان برادر
تاشود سیراب لعل خشک وعطشان حسینم
مشک بردناانودست قطع وچشم تیرخورده
عازم بزم وصال غمگشاران حسینم
دادمازکف چشم وازدیدارمحرومم دریغا
شرمسار ازروی طفلان پریشان حسینم
تاعمود آهنین برفرق من زد خصم گفتم
سرفرازی بین که جانم گشت قربان حسینم
دردم اخربه فرزندی خطابم کرد زهرا
وقت آن شد تاگذارم سر به داامان حسینم
زینمصیبت سوخت (مردانی) بسان شمع و می گفت
چوننسوزم من که درخیل غلامان حسینم


a شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 19:25

کودتای 1299 در کتابی تازه
بسم الله الرحمن الرحیم

مجموعه‌ گفت و گوهای دکتر صدرالدین الهی با سید ضیاء الدین طباطبائی، مرد اول یا دوم کودتای اسفند ۱۲۹۹ به تازگی منتشر شده‌ است، که بنا به گزارش ها، الهی به سید ضیاء قول داده بود که این مصاحبه‌ها را در زمان حیات او منتشر نکند.


به گزارش خبرگزاری آلمان، دکتر صدرالدین الهی، از سید ضیا رک و راست پرسیده و پاسخ‌های بدون پیچ و خم هم گرفته بود. از جمله
- آقا راسته که میگن شما انگلیسی هستید؟
- بله این طور می گویند.


سید ضیا یا «سید عنعناتی» اما در توضیح بیشتر خود می گوید: "تاریخ سیصد ساله اخیر نشان داده و ثابت کرده که انسان در دوستی با انگلستان ضرر می کند. اما دشمنی با انگلستان موجب محو آدمی می شود. من به عنوان یک آدم عاقل در تمام مدت زندگیم، ضرر این دوستی را کشیده ام، اما حاضر نشده ام محو شوم."


دو روزنامه نگار در برابر هم قرار گرفته اند. یک سو سید ضیا، کار کشته، با تجربه و مدیر سه روزنامه رعد و برق و شرق و دیگر سو صدرالدین الهی، جوان و جویای نام. این دومی کیهان ورزشی را پشت سر دارد و "پرند و کارون و سپیده"، امضاهای او در زیر پاورقی هایی است که چون برگ زر خریده می شود.


انتشار «خاطرات فرخ» در مجله سپید و سیاه٬ تهران مصور را نیز به فکر رقابت می اندازد. چه کسی بهتر از سید ضیاءالدین طباطبائی. مردی که او را مسبب کودتای سوم اسفند می‌دانند. کسی که رضا شاه را بر مصدر قدرت نشاند. و هنوز هم نکات ناگفته درباره‌ی زندگی او بسیار است. «برای یک روزنامه‌نگار چه موفقیتی بزرگ‌تر از به حرف درآوردن یک سوژه‌ی خاموش»٬ نکاتی که برخی از آن ها را دکتر الهی از سال ۱۳۴۳ تا کنون به دلیل اخلاق روزنامه نگاری و قولی که به سید ضیا داده بوده از انتشار آن خودداری می کرده است.


دکتر الهی خود نام این کتاب پانصد صفحه ای را «کتابروزنامه» گذاشته است. کتابروزنامه ای که به صورت گزارش/ گفت و گو، نگاشته شده است. گزارش هائی که چه بسا اگر در درون پرسش ها تنیده نمی شد، می توانست کتاب را ملال آور کند. خواننده اما این کتاب قطور را به همان سرعتی می خواند که روزنامه را. کتاب ورق می خورد و پانصد صفحه همچون اوراق روزنامه با سرعت خوانده می شود.


دیکتاتوری همانند موسولینی
سید ضیا فرزند یک مجتهد خوشنام تبریزی است.ولیعهد (مظفرالدین میرزا) به دیدن مجتهد می رود و پسر متعجب است که چرا پدر به دیدن ولیعهد نمی رود. اما پاسخ پدر جهان‌دیده چنین است: "فرزند! او به دیدن من می آید تا مگر از صفای خانه من بهره ای بر گیرد. من چرا به دیدن او بروم که در بازگشت دامن قبایم آلوده به رنگ ستم باشد؟"


مرد اول کودتا از همان خانه پدری در آب انقلاب مشروطه غوطه می خورد. گو این که کارهایش پس از کودتا با هدف های انقلاب جور در نمی آید. تمام روزنامه ها را در صبح روز کودتا توقیف می‌کند. اما در مصاحبه با صدرالدین الهی به نون والقلم سوگند می خورد که هیچ وقت برای قدرت از طریق روزنامه پول خرج نکرده است: "من همیشه این حربه کهنه قدیمی را دوست دارم. من عاشق روزنامه هستم."


- آقا به نظرتان نمی آید که در اقدامات اولیه حکومت، شبیه فاشیست ها عمل کرده اید، نه شبیه سوسیالیست ها؟
"فاشیسم زائیده تحقیر ملی ایتالیائی ها بود. روزی که من کودتا کردم، ایران در تحقیر آمیزترین لحظات تاریخی خود به سر می برد. رجال ما برای خوابیدن بغل زن هایشان از خارجی اجازه می گرفتند. اگر قیام علیه تحقیر خارجی فاشیزم است، بله من فاشیست بودم."


سید ضیا به دنبال دو هدف بود که تنها یک راه داشت: "من در سرم بود که یک حکومت ملی مقتدر متکی به قدرت نظامی ملی به وجود بیاورم و خودم بشوم رئیس الوزراء. بشوم دیکتاتور."


- مثل موسولینی؟
"ها٬ بارک اللهٓ٬ احسنت!"


رضا شاه را برای نخستین بار «کلنل کاظم خان سیاح» به سید ضیا معرفی می کند. کلنل می گوید یک افسر قزاق پیدا کرده‌ام که به درد کار ما می خورد. هم قد بلند است٬ هم بد اخم٬ هم پر هیبت، هم افسرهایش دوستش دارند٬ فقط باید رویش فکر کرد.


سید ضیا چاره‌ای جز انتخاب همین افسر که به او هشدار داده بودند سوادی هم ندارد نمی‌بیند: "افسرهای با سواد آن روز ما از او ترسوتر بودند و افسرهای شجاع ما از او بی سوادتر. رضا خان معدل افسر معمولی و مقبول آن روز بود."


سید بازگشتی دارد به دوره‌ی قاجار و وضعیت اسف بار آن روزگار: "احمد شاه آخرین شاخه‌ی محکوم به شکستنِ خانواده ای بود که یک خواجه بی سر و پا صد و پنجاه سال پیش آن را به عنوان سلسله سلطنتی مستقر کرده بود و در این صد و پنجاه سال جز نکبت و افلاس و بدبختی چیزی نصیب ایران نشد و میراث این خانواده روزی که ما کودتا کردیم، مقداری شاهزاده جقه چوبی بود و مقداری شاهزاده خانم تنبان فنری."


پذیرائی با آب یونجه!
گفت‌و‌گوی صدرالدین الهی با سید ضیا در خانه روستائی‌وار الهی انجام می‌شود. خانم گودرزی همسر تازه فارغ شده الهی هم در این مصاحبه‌ها حضور دارد و میان او و سیدضیاء رابطه صمیمانه‌ای برقرار می‌شود. در این خانه علاوه بر مرغ و خروس، گاو و گوسفند هم نگاهداری می شود. زمین، یونجه زاری است برای تغذیه همین حیوانات. دختر تازه به دنیا آمده دکتر الهی به خاطر کمبود شیر مادر بناچار شیر پاستوریزه مصرف می‌کند و به همین سبب دائما بیمار است. روزی مستخدم سید ضیا شیشه ای را که از مایعی سبز رنگ پر شده به در خانه ی آن‌ها می‌آورد و می گوید که سید فرستاده و گفته که مادر نوزاد باید همین الان آن را بنوشد. در ملاقات بعدی بازهم از این معجون که جز آب یونجه نیست به او می دهد و می گوید مگر شما از گاو کم ترید؟


فرزند نجات پیدا می کند و توصیه سید در ذهن خانم گودرزی باقی می ماند. این خاطره همراه با چند خاطره دیگر در کتاب آورده شده است.


بخشی از کتاب هم که نزدیک به سی صفحه می شود به همین دامداری و چگونگی مرغداری و روش های اقتصادی مقرون به صرفه برای همین کار و توصیه های سید اختصاص داده شده است. بخشی که شاید با یکی دو صفحه می شد به عنوان گوشه ای از زندگی نامه ی سید به آن اشاره کرد.اما نه به این مفصلی که نبودش از ارزش کتاب به هیچ عنوان نمی کاست.


دستکاری در قانون اساسی
در بخش گفته ها و ناگفته های سید ضیاء که پس از مجموعه گفت و گوها با او آورده شده، به یکی از این ناگفته ها برمی خوریم که دکتر الهی از یادداشت های محرمانه ی سال های دیرین خود بیرون کشیده است.


سید ضیاء میان سویس و تهران در رفت و آمد بوده است. روزی "نصرالله انتظام" که شارژدافر(کاردار) سفارت در برن بوده به سراغ سید می رود و پیامی را از سوی اعلیحضرت به او می رساند.


"اعلیحضرت نظر شما را در مورد ازدواج ولیعهد با والاحضرت فوزیه خواهر ملک فاروق پادشاه مصر جویا شده‌اند."

سید ضیا جا می خورد. زیرا که این کار بر خلاف قانون اساسی ایران بوده است. از انتظام می پرسد علت این انتخاب و ازدواج چیست؟ مگر دختر در ایران قحط است که باید برویم از مصر ملکه وارد کنیم. مساله ایرانی نبودن مادر ولیعهد را چطور می خواهند توجیه کنند؟


انتظام در پاسخ می گوید که قرار است وزیر عدلیه لایحه ای را در مجلس به تصویب برساند که در آن "اعطای صفت ایرانی الاصل به والاحضرت فوزیه" عنوان شود.


سید ضیاء برآشفته می شود و پیغام می دهد که به شاه بگو سید ضیاءالدین گفت: "رفیق یک دفعه در قانون اساسی دست بردی و سلطنت را به دست آوردی. کافی نیست؟ با قانون اساسی این قدر بازی نکن عاقبت ندارد."
ازدواج اما سر می گیرد و سید ضیاء دو گلدان چینی عتیقه را به ولیعهد و همسرش هدیه می کند.


نسل بی بو و خاصیت
دکتر الهی در کنار گفت و گو با سید ضیا، چند مصاحبه و خاطره دیگر را نیز نقل کرده است. از جمله گفت و گوئی که او با «محمد ساعد مراغه ای» سیاستمدار و نخست وزیر داشته و ساعد اشاره ای هم به شخصیت سید ضیا در این مصاحبه کرده است.


در همین گفت و گو با مراغه ای، نویسنده کتاب که در انتظار دیدار این سیاستمدار پیر و مریض است، تصویری گویا و زیبا دارد از فضای پیرامونی خود: "اتاق بوی کهنگی و تخم گشنیز کوبیده می دهد و بوی چارقد ململ سفید عمه خانم های مهربان را که دیرگاهی است به خاک سپرده ایم. وسط اتاق که می ایستیم پنداری در میان دخمه ای ایستاده ای که صاحب به خاک سپرده ی آن، ذخایر رنگارنگش را برای کلنگ باستان شناسی بر جای نهاده است. مبل های مخمل فرسوده، بی حوصلگی خانم و انتظار پایان را آواز می دهد. نسل آدم های آب خورده از سرچشمه شک، و وضو گرفته از برکه یقین؛ و نسلی به قول بسیاری از منتقدین امروز، بی بو و خاصیت."


کتاب سید ضیا، مرد اول یا مرد دوم کودتا که گفته و ناگفته های تاریخ معاصر ایران را در خود دارد از سوی انتشارات شرکت کتاب در شهر لس آنجلس آمریکا منتشر شده است.

a یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 19:19

پیش فرض نحوه استخاره امام علی علیه السلام به قرآن

الاستخاره فی القران الکریم للامام علی علیه السلام

عن امیر المومنین (ع) من ارادان یتفائل بالقران یقرافاتحه الکتاب ثلاثا و التوحید ثلاثا ثم یقول :

" اللهم انی توکلت علیک و تفاءلت بکتابک الکریم فارنی ما هو مکتوب فی سرک المخزون وفی غیبک المکنون یا ذاالجلال ولاکرام "

ثم یفتح القران و یحسب سبع ورقات و یحسب من الورقه السابعه سبعه اسطر و ینظر الی الحرف الاولمن السطر السابع
از امام علی علیه السلام که فرمودند هر که بخواهد به قرآن تفأل کند سه مرتبه سوره فاتحه و سه مرتبه سوره توحید را بخواند وسپس این دعا را بگوید:
" اللهم انی توکلت علیک و تفاءلت بکتابک الکریم فارنی ما هو مکتوب فی سرک المخزون وفی غیبک المکنون یا ذاالجلال ولاکرام "
سپس قرآن را باز نماید و هفت ورق را بشمارد وسطر هفتم از ورق هفتم را بنگرد ببیند که اولین حرف از سطر هفتم چیست

الف
خیر و امان و سرور و توفیق

ب

یری منافع کثیرا و یامن جمیع ما یحذر منه

ت

انه کان فی معصیه و یتوب عنها

ث

یرزق خیرا الدنیا و الاخره

ج

یجد فی الامر الذی عزم علیه منافع کثیره

ح

یرزقه الله حلالا طیبا من حیث لا یحتصب

خ

یدل علی الامر غیر صالح فلا یحضی فیه

د

یحصل علی مراده و ینال السعاده

ذ

یقهر الاعداء

ر

ینصر علی قومه

ز

یقع فی خصومه و خطر و خوف

ش

یخاف علیه من الاعداء

س

یرزقه الله السعاده والخیر

ص

یقع فی امر عظیم فلیتصدق و لا تستعجل

ض

یکون ذامال و خیر

ط

یرزق التوفیق فی الدنیا والاخره

ظ

یظهر فی الامر ما کان خفیا

ع

یعان علی امره و یوفق

غ

یقع فی امر یخاف منه علیه فلیتصدق

ف

یجمع الله امره و شمله بعد الفراق

ق

یکون سعیدا و مقبولا بین العباد

ک

یقع فی خصومه فلیتصدق

ل

یتیسر امره و یقهر اعدائه

م

یحذر لئلا یقع فی الندامه

ن

یکون ذاجاه و قبول

و

یرزق مالا و لا یحتاج لاحد

هـ

یتوقف امره قلیلا وتکون عاقبته خیرا

ی

یجد بشاره فیها خیر

محدثه شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:04 http://shamsolshomoos.blogfa.com

سلام،دوره شمرو یزید خود امام حسین (ع)تشریف داشتند نشد حرف حالیشون کنند چه رسد حالا آقا عج در غیبت هستند دیدارایشون چشم بصیرت میخواد بیخیال حرص نخورید به ماهم سری بزنید احتمالا خوشحال میشید در پناه دوست

[ بدون نام ] یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 16:15

جرئت داشتی چند جمله قبل و بعد از اون جمله ای که زا نامه ی 31 نهج البلاغه اوردی ام مینوشتی!

سلام .
مشکل چه بود؟
لطفا بفرمائید.

بهنام شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:07

اینا حدیثه، ببین خود قرآن چی میگه....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد