مشاعره 100



مشاعره 100


یعقوب اگر چاه زنخدان تو بیند

بیخود فکند یوسف خودرابه چه تو

فروغی بسطامی

=

وحشت نشسته بازبه هربرگ این کتاب

تاریخ راببین که چه تکرارمی شود

محمدعلی بهمنی

=

درمشرب پیاله کشان نیست سرکشی

برهرطرف که می کشیش تاک می رود

صائب

=

درمش سکه توفیق نبیند هرگز

هرکه رودرگرو سیلی استاد نکرد

ملازمانی یز دی

=

درمصرجان زقصه کنعانیان هنوز

یوسف جداست غرقه به خون پیرهن جدا

بابافغانی

=

آشنایانی که ازحق نمک دم می زنند

همچودندان برسریک لقمه برهم می زنند

واعظ قزوینی

=

درمصردلم یوسفی آسوده که هرگز

یعقوب ندیده ست و زلیخا نشنیده ست

جذبه کشائی

=

توبادل باش وبادین باش ,ناصح

که مارابی دل وبی دین پسندند

نشاط اصفهانی

=

درمعرض پرسش چو برآرند به حشرم

جز عشق توام حرف دگر یاد نباشـــد

سحاب اصفهانی

=

درمغز دهد نشئه صهبا سخن ما

مستند حریفان زشراب کهن مـــــا

کریم تمکین

=

گردآوری : م.الف زائر




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد