مشاعره 117


مشاعره 117

توزافسون وازداوری برتری

جانداروبرداوران داوری

فردوسی

=

یک دوجامم درسحرگه اتفاق افتاده بود

وزلب ساقی شرابم درمذاق افتاده بود

حافظ

=

دست ازجهان بشو که توان عشق اوگرفت

دامان کعبه رانتوان بی وضو گرفت

مرتضی طائی

=

توزندانبان من بودی و من زندانیت اما

اگر نیکو بنیدیش توهم زندان من بودی

هوشنگ ابتهاج - سایه

=

یک ذره وفارابه دوعالم نفروشیم

هرچند دراین عهد خریدار ندارد

صائب تبریزی

=

دست ازکرم به عذرتُنُک مایگی مدار

برگی درآب کشتی صدمور می شود

ناظم هراتی

=

دست بردم به دل خویش که تیرش بکشم

تیردیگر زدوبردوخت  دل ودست به هم

وصال شیرازی

=

مرابه آتش سوزنده رحم می آیــــــــــد

که زندگانی خودصرف ژاژخایی کرد

صائب

=

درویشم وگدا وبرابر نمی کنـــــــــــــم

پشمین کلاه خویش به صد تاجِ خسروی

حافظ

=

یک روز به بلبل صفت روی تو گفتم

بیچاره بود دربدرکوی تو هرشب

گلبانگ

=

گردآوری : م.الف زائر




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد