مشاعره 121
مرابه کارجهان هرگز التفات نبود
رخ تو درنظرمن چنین خوشش آراست
حافظ
=
توعهدکرده ای که کشانی به خون مرا
من جهد کرده ام که به عهدت وفاکنی
فروغی بسطامی
=
یک سخن نشنیده زان لب , پیش مردم تابه کی
هرزمان نقل دروغی از زبان او کنـــــــــــم
یقینی لا هیجی
=
مرابه گور سپاری مگو وداع وداع
که گور پرده جمعیت جنان باشــــــــــــــد
مولوی
=
دست طمع چوپیش کسان می کنی دراز
پل بسته ای که بگذری ازآبروی خویش
صائب تبریزی
=
شاه رابه بود ازطاعت صدساله وزهد
قدر یک ساعت عمری که درآن دادکند
حافظ
=
دست فلک زکارم وقتی گره گشایـــــــــــد
کزیکدگر گشائی زلف گره گشـــــــــــارا
فروغی بسطامی
=
آفت جان من است این عاطفت فریاد ازآن
هربلا ئی می کشم ازقلب مفتون من است
ذبیح الله راهگذار
=
توعیب خویش نظرکن نه عیب اهل هنـــــــــــر
که سرّ مُشک هویدا شود زبوئیـــــــــــــدن
فوادکرمانی
=
ندانم قامت است آن یاقیامت
که می گوید چنین سرو روان هست
سعدی
=
گردآور ی: م.الف زائر
با سلام و خسته نباشید خدمت مدیر محترم وبلاگ
وبلاگ بسیار آموزنده دارید
گروه تک ترنج دارای یک سایت جامع و کاملی از مطالب سرگرمی، علمی و... راه اندازی شده که اطلاعاتی از دانستنیهای روز جهانی برای شما خواهیم گذاشت و خواهان لینک سایت تک ترنج به اسم (علمی و سرگرمی )لینک کنید به سایت ما سر بزنید اگر در بهتر شدن سایت هم ما را یاری کنید خوشحال میشیم.
مارو به اسم {{علمی و سرگرمی }} لینک کنید و ما را یاری کنید برای مدیریت این سایت.
با تشکر گروه تک ترنج
www.taktoranj.ir