یادی ازشیخ غلامحسین جمی


روزها ی جمعه دوستان ابادانی جمع می شدند وهمه می رفتیم خدمت شیخ غلامحسین جمی امام جمعه مرحوم ابادان .. در صاحبقرانیه .. جمع دوستان جمع بود و جناب جمی هم مثل پدری فرزند ان خودرا موردتکریم واحترام قر ارمی داد و بعد هم بحث ازهمه جا.. دوستان اباد انی باهرفکر و سلیقه دراینجا برای دیدار ان بزرگوارمی امدند وبحث های جالبی هم مطرح می شد .. بعضی دوستان هم روزهای دیگرمی رفتند شاید بخاطرشلوغ نبودن وخلوت بود ن و این که بتوانند از وجود جناب جمی بیشتر ا ستفاده کنند .. یک روز چهارشنبه من هم تصمیم گرفتم به دیدارایشان بروم و شعری هم برای او بخوانم که دوستدار شعر بود ... از منطقه شهر ارا به راه افتادم وپس ازطی مسافتی که طولانی هم بود خودم رابه خانه جناب جمی رساندم و بعدازسلام واحوالپرسی نشستم .. حاج اقاجمی . اقامهدی جمی تشریف داشتند ومن هم اضافه شده بودم .. به ایشان عرض کردم که می خواهم شعری برایتان بخوانم استقبال کردو من این شعر شهریاررا خواندم       

    شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

 

از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست

مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین

 

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین

 

پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست

اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین

 

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

 

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

 

بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب

ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین

 

سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

 

سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق

می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین

 

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

 

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین

 

سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما،یکی صورت نما دارد حسین

 

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

 

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت

داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین

 

بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشکست و خون

دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین

 

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

 

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

 

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

 

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار

کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین

حاج اقا با عشق وعلاقه ای که به حسین داشت خیلی خوششان امد و مراهم تشویق کردند .





نظرات 1 + ارسال نظر
همطاف یلنیز جمعه 24 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 20:39 http://rahi-2bare.blogsky.com/

سلام سلام
.
پرسیدم: از هلال ماه، چرا قامتت خم است؟
آهی کشید و گفت: که ماه محرم است.
گفتم: که چیست محرم؟
با ناله گفت: ماه عزای اشرف اولادآدم است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد