مشاعره 171


مشاعره 


وصل او خواب خوشی بود که می دیدم دوش

مرغ شب لال شوی ! بانک تو بیدارم کرد

کمال اجتماعی ( گلبانگ )

=

دلم ز کف  سرزلف تو رارها نکند

دل ازکمند تو وارستگی , خدا نکند

عارف قزوینی

=

دلم ز مهر تو صدپار ه بادوهر پاره

هزرذ ره وهر ذره درهوای تو باد

هلالی جغتائی

=

دلم شکستی ورفتی  یاد خلاف شر ط  مودت

به احتیاط  رو اکنون که آبگینه شکستی

سعدی

=

یاد بهشت روی توا ی آرزوی دل

ازهرچه هست ونیست فراموشی آورد

محمدعلی صغیر

=

دلم زپرده برون شدکچائی ای مطرب

بنال هان که ازین پرده کارما به نواست

حافظ

=

تادل نمی برم به کسی دل نمی دهم

صیبادئمن نخست گرفتار من شود

صئب تبریزی

=

دلم  ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب

چه سود دید ندانم  که این تجارت کرد

حافظ

=

دلم صدپاره و نقش تو برهرپاره ای دارد

زچاک سینه برهرپاره ای نظاره ای دارد

فغانی شیرازی

=

دلم جزمهرمهرویان طریقی برنمی گیرد

زهردرمی دهم پندش ولیکن درنمی گیرد

حافظ

=

گردآوری : م .الف ز ائر




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد