مشاعره 102


مشاعره 192

دوبادام سیه هرسو میفکن ارنظربازی

نگه دارش که روزی برسرتابوتم اندازی

امیرخسرو دهلوی

=

یارباغیرزپیش من دلسوخته رفت

شعله ای دردل آتش زده افروخته رفت

گویا

=

تاغنچه خندانت دولت به که خواهد داد

ای شاخ گل رعنا ازهر که می روئی

حافظ

=

یارباما بی وفائی می کند

بی گناه ازمن جدائی می کند

سعدی

=

دوباره دیدنت ای جان قیام موعوداست

قیام قامت قدیسیت قیامت من

حسین منزوی

=

نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت

به سوگواری زلف تواین بنفشه دمید

هوشنگ ابتهاج

=

دوچشم من زسرخی مثل لاله ست

براو براشک من مانند ژاله ست

حسین غزنوی

=

تاغوطه ازعرق نزند چهره کریم

گرد خجالت از رخ سائل نمی رود 

صائب

=

دودوست قدر شناسند حق صحبت را

که مدتی ببریدند و بازپیوستند

سعدی

=

دو.ستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم

سخن اهل دست است این وبه جان بنیوشیم

حافظ

=

گردآوری : م. الف  زائر




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد