مشاعره 195


مشاعره 195

دوستان تاکی به کویش منعم از رفتن کنید

ترک رفتن چون نخواهم کرد , ترک من کنید

صاحب استرابادی

=

دوستان دختررز توبه زمستوری کرد

 شد سوی محتسب وکاربه دستوری کرد

حافظ

=

د وستان عیب کنندم که چرادل به تودادم

بایداول به تو گفتن که چنین خوب چرائی

سعدی

=

یارباید که هرچه یارکند

برمرادخود  اختیارکند

سعدی

=

دوستان ! عیب نظر بازی حافظ مکنید

که من اورازمحبان شما می بینم

حافظ

=

مژه ام اشک فشان خانه زدل ویران تر

حال ویرانه نشین د رشب باران دارم

جسمی همدانی

=

مست ازنگاه دلبرجانانه ام هنوز

مدهوش ازآن شراره  ی مستانه ام هنوز

حسین موسوی ( عطا)

=

زان پیش که بیدارشود فتنه , برانگیز

ازخواب گران نرکس مستانه خودرا

غزالی کرمانشاهی

=

آنچه نه پیوند یاربود  بریدیم

وانچه نه پیمان دوست بودشکستیم

سعدی

=

مستان خداگرچه هزارند یکی اند

مستان هواجمله دو گانه ست وسه گانه ست

مولوی

=

گردآور ی: م.الف زائر



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد