زژیم لاغری . سایت ورزش ایران.




یک رژیم غذایی جهت کاهش وزن
برای وزن کم کردن و سوزاندن وزن اضافی ۲ راه بیشتر وجود ندارد؛ سوزاندن کالری بیشتر یا کمتر خوردن
هیچ‌کس دوست ندارد که به او بگویند کمتر بخور! خوشبختانه کنترل وزن فرمول‌هایی دارد که با کمک آن‌ها کار ساده‌تر می‌شود. حجم غذای موجود در دهان، شکم و دستگاه گوارش پیام‌هایی به مغز ارسال می‌کند. غذاهایی هستند که این پیام‌ها را تحت‌ تاثیر قرار داده و به ما کمک می‌کند تا کمتر غذا بخوریم یا کالری بیشتری بسوزانیم اما چربی سوزی درازمدت نیاز به چیزی فراتر از چند روز رعایت و مراعات دارد.
در این‌جا چند غذا به شما معرفی می‌کنیم که نیمی از مشکلات شما را حل می‌کند. اما برای حل نصفه دیگر باید زحمت بکشید و کمی ورزش کنید:

گوشت برای چربی سوزی
گوشت کباب شده را به رژیم غذایی خود اضافه کنید. محققان دریافته‌اند نوعی از اسید چرب به نام CLA که به‌طور طبیعی در گوشت گاو، گوسفند و لبنیات یافت می‌شود عاملی برای دفع چربی است. نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد، افرادی که به‌مدت ۶ ماه این اسید چرب را در غذای خود دریافت کردند، ۴ درصد کاهش در توده چربی داشته‌اند که این کاهش عمدتا در ناحیه پاها بوده است بنابراین کباب را دریابید!
نخود برای سیری
نخود و نخود فرنگی غنی از فیبرهای قابل جذب هستند که شما را سیر نگه می‌دارند. البته ممکن است مقداری مزاج شما را هم به‌هم بریزند. مطالعه‌ای که توسط دانشمندان اسپانیایی روی ۲۰۰ بیمار که اضافه وزن داشتند انجام گرفته نشان داد وقتی این افراد به‌ مدت ۴ ماه از یک رژیم غذایی با درصد فیبر بالا (متکی بر نخود) پیروی کردند ۵ کیلو وزن از دست دادند. این مقدار وزن فقط به واسطه خوردن نخود واقعا چشمگیر است.

 

فلفل برای رفع گرسنگی
شاید سوزاندن زبان با یک سس تند و آتشین کاری ظالمانه و بی‌رحمانه به‌نظر برسد ولی این کار مبنای علمی کاملا قدرتمندی دارد. نتیجه مطالعه‌ای در ژورنال تغذیه بالینی نشان داده، چند داوطلب شجاع دانمارکی بعد از خوردن مقداری کاپسائیسین(ماده موثر فلفل) تمایل زیادی به خوردن غذا نداشته‌اند.

 

تخم‌ مرغ برای سیری
پیراشکی و نان شیرینی را بی‌خیال شوید و سراغ تخم‌مرغ بروید. نتایج مطالعه‌ای در ژورنال تحقیقات تغذیه این نکته را بر مبنای مقایسه خوردن صبحانه‌های مختلف نشان داده است. نان و کیک‌های شیرین جدا از محتوای چربی خود، باعث بالا رفتن سطح قند خون شده و در نتیجه فرد را وادار می‌کنند تا بیشتر بخورد. در عوض خوردن تخم‌مرغ به‌ دلیل کمیت و کیفیت بالای پروتئین خود دریافت کالری روزانه را کاهش داده و به‌مدت طولانی‌تری شما را سیر نگه می‌دارد.

اسفناج برای لاغری
اسفناج جدا از اینکه منبع غنی آهن به شمار می‌آید حجم بسیار زیادی هم فیبر دارد. فیبر موجود در اسفناج ۲ برابر اغلب سبزی‌ها به بدن کمک می‌کند تا چربی‌ها را به شکل موثرتری متابولیزه کند. تحقیقات نشان داده، افزودن اسفناج به برنامه غذایی روزمره تا ۷‌ درصد کالری دریافتی را کاهش می‌دهد چون عبور غذا از دستگاه گوارش را کندتر می‌کند.

پاستا برای حفظ وزن
یکی از بدترین عوارض وزن کم کردن کاهش حجم عضلات است؛ خوشبختانه مطالعه‌ای که در ژورنال دیابت، چاقی و متابولیسم به چاپ رسیده نشان می دهد، غذاهایی با مقدار نشاسته پایین (آن‌هایی که قند خون را بلافاصله بالا نمی‌برند) با حفظ توده عضلانی به کاهش وزن کمک می‌کنند. بنابراین خوردن پاستا، سیب‌زمینی آب‌پز یا تنوری، نان جو و نان‌های سبوس‌دار عضلات شما را حفظ می‌کند.

پروبیوتیک برای تعادل
دانشمندان آلمانی دریافته‌اند، افراد چاق در دستگاه گوارش خود با مشکل ‌تعادل‌نداشتن میان باکتری‌ها روبه‌رو هستند که باعث دریافت کالری بیشتری در بدن آنها می‌شود اما در افراد لاغر باکتری‌ها کالری بیشتری مصرف کرده و کالری دریافتی فرد را کاهش می‌دهند بنابراین خوردن روزانه محصولات پروبیوتیک به‌ویژه ماست تعادل باکتریایی دستگاه گوارش را برقرار خواهد کرد.

چند توصیه غذایی برای کاهش وزن
* به‌ جای پنیر معمولی از پنیر تهیه شده از شیر بز استفاده کنید چون کالری آن از پنیر شیر گاو ۴ درصد پایین‌ تر است.
* هفته‌ای یک‌ بار لوبیا قرمز تند همراه با گوشت چرخ کرده بخورید. آنزیمی در لوبیا قرمز وجود دارد که به‌جای قند چربی‌های ذخیره شده را برای انرژی مورد استفاده قرار می‌دهد. در عین حال گوشت قرمز چرخ کر ده هم متابولیسم شما را افزایش می‌دهد.
* چربی‌های خوب بخورید تا بیشتر چربی بسوزانید. تخم مرغ، گردو، روغن‌های گیاهی و گوشت تیره رنگ مرغ همه برای دستیابی به این هدف مناسب هستند و در عین حال خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی را هم کاهش می‌دهند.
* بعد از غذا، پنیر فرانسوی بخورید تا چربی بسوزانید. در این پنیر کلسیم و تریپتوفان وجود دارد که جدا از سوزاندن چربی به خواب راحت هم کمک می‌کند.
* سالادی حاوی لوبیای قرمز، فلفل، گوجه فرنگی، پیاز و ذرت شیرین همراه با سس خانگی روغن زیتون و لیموترش به کاهش وزن کمک می‌کند. ترکیبی از فیبر، باعث کم کردن گرسنگی و مواد شیمیایی چرب ی سوز باعث کاهش وزن می‌شوند.
* اگر هر روز همراه ناهار کلم قرمز بخورید چند کیلو وزن کم خواهید کرد. کلم با افزایش تولید برخی میانجی‌ها باعث سوختن چربی و کاهش میل به غذا می‌شود.
* آووکادو بخورید. با این کار اسید اولئیک به بدن می‌رسد که به کاهش وزن و کم کردن میل به غذا کمک می‌کند.
*وقتی آبمیوه می‌گیرید داخلش قطعات میوه بیندازید. با این کار فیبر بیشتری به بدن رسیده و ‌مدت بیشتری احساس سیری می‌کنید.
*هر روز داخل ماست دارچین بریزید تا چربی بسوزانید. دارچین یک ماده بی‌نظیر در افزایش متابولیسم است. خوردن روزانه نصف قاشق چای خوری دارچین کافی است تا در عرض یک ماه یک کیلو وزن کم کنید.



آیت الله کاشانی .

آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی

در سحرگاهی مبارک از سال 1264 ش . در تهران ، سپیده ای نمایان گشت که او را ((ابوالقاسم )) نامیدند.

تولد

انقلاب 1920 عراق

انتقام جوئی استعمار

تبعید به لبنان

ملی شدن صنعت نفت

منزوی کردن آیة الله کاشانی

تا مرز شهادت

 

تولد

آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی

پدرش ، آیة الله حاج سید مصطفی کاشانی ، از علما و مراجع بزرگ شیعه در عصر خویش بود که در سال 1280 ش . از ایران به نجف اشراف هجری کرد و به تحقیق و تدریس پرداخت .

سید ابوالقاسم که در این هنگام ، جوانی شانزده ساله بود - همراه پدر عازم نجف اشرف گردید و در آنجا علاوه بر استفاده از حلقه درس پدر و دیگر اساتید، دوره سطح را به پایان برد و سپس در درس آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی و آیة الله آخوند خراسانی شرکت جست .

او از همان آغاز جوانی به نکته سنجی و دقت نظر مشهور شده و در دانش ‍ سر آمد بود؛ بطوری که در 25 سالگی به درجه اجتهاد دست یافت 

و بزرگانی مانند آیة الله شیخ الشریعه اصفهانی ، آیة الله آقا ضیاء الدین عراقی و

 آیة الله صدر در نوشته های خود، مقام علمی اش را با القابی نظیر ((شکافنده دریای

 علم ))، ((کلید در گنجهای دقیق )) و... ستودند و آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی 

، تقلید از وی را تاءیید می نمود.(384)

او از جوانی دارای افکار آزادیخواهانه و ستم ستیز بود و از این رو در منطقه ای 

به وسعت جهان اسلام با استعمار و استبداد وارد مبارزه شد.

آیة الله کاشانی در نهضت مشروطه ، مشاور شخصیتی چون آیة الله آخوند خراسانی 

(از رهبران اصلی نهضت ) بود و او را در تصمیم گیری ها و تنظیم اعلامیه ها

 یاری می داد.

در جنگ جهانی اول - که نیروهای انگلیسی بعضی از شهرهای عراق از

 جمله ((فاو)) و ((بصیره )) را اشغال کرده بودند، آیة الله کاشانی به دلیل

 جوان بودن و پرشورتر بودن ، در صف اول نبرد علمای شیعه با متجاوزین

 قرار داشت ، آنان با جنگهای چریکی و پی در پی ، نیروی های دشمن را

 در منطقه ((کوت العماره )) زمین گیر کردند و سرانجام پس از هیجده ماه جنگ

 و مقاومت ، به کمک دولت عثمانی ، نیروهای انگلیسی را وادار به تسلیم نمودند.

انقلاب 1920 عراق

او در این انقلاب نقشی یگانه داشت ، آیة الله کاشانی به منظور آماده کردن ، 

مردم و سران عشایر برای مبارزه با سلطه استعمار، از نجف به کاظمین رفت

 و آنجا را برای شروع یک حرکت انقلاب برگزید.

با آغاز فعالیتهای ضد استعماریش ، علمای بزرگی چون آیة الله میرزا

 محمد تقی شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی با نوشتن نامه هایی به یاری 

وی برخاستند و به دنبال آن ، عمده ای از سران عشایر نیز به تاءیید 

حرکت او پرداختند.

پس از آن که راههای مسالمت آمیز برای استقلال عراق به نتیجه نرسید،

 آیة الله کاشانی عده ای را در پانزدهم شعبان 1338 ق . به منزل خود 

در کربلا فرا خواند. و مساءله قیام مسلحانه بر ضد استعمار انگلیس را به 

بحث گذاشت . در آن جلسه مخفیانه تصمیم بر آن شد که پنج نفر از شرکت کنندگان 

، مساءله را با آیة الله شیرازی در میان بگذارند و آنان نیز پس از صحبت با آن

 مرجع بزرگ ، از او اجازه قیام مسلحانه گرفتند.

با شروع نبرد بین انقلابیون و نیروهای انگلیسی ، آقای کاشانی از

 آیة الله شیرازی فتوای جهاد گرفت و به این ترتیب قیام در سرتاسر 

مناطق اشغالی فراگیر شد و بعضی از شهرها و مناطق بدست مسلمانان

 آزاد گردید.(385)

پس از شکست انقلاب عراق ، او به تقاضای عده ای از مردم عراق و

 سران عشایر برای در امان ماندن از کینه استعمار انگلیس ، عازم

 ایران گردید و بعد از چند روز توقف در شهر قم ، در سی ام بهمن 1299

 وارد تهران شد.

انتقام جوئی استعمار

با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین ، 

استعمار انگلیس که از مبارزات آیة الله کاشانی در عراق ضربات سختی 

خورده بود با شایع کردن همکاری او با آلمانیها، تصمیم به دستگیری اش 

گرفت تا بدون مزاحمت وی بتواند در انتخابات دوره چهاردهم مجلس دخالت کند.

 به همین منظور در خرداد 1322 چند افسر انگلیسی برای دستگیری 

آن روحانی مجاهد به منزلش هجوم بردند. اما بر اثر هوشیاری و فداکاری

 یارانش تا کام ماندند آیة الله کاشانی به ناچار مخفی گردد.

کاشانی مدت یک سال ، مخفیانه به مبارزه اش ادامه داد تا این که انگلیسیها در

هنگام انتخابات مجلس از محل اقامتش در تهران (امامزاده قاسم شمیران ) با خبر

 شده و او را دستگیر کردند. با وجود اینکه وی از سوی مردم تهران به عنوان

 نماینده انتخاب گردیده بود، به دستور فرستاد ارتش ‍ متفقین ، از لیست اسامی 

نمایندگان حذف شد و به زندان روسها در رشت فرستاده شد. او پس از 

چندی به زندان انگلیسیها در اراک و سپس به زندانی در کرمانشاه منتقل گردید.

سرانجام پس از تحمل یک سال و چهار ماه زندان در سخت ترین شرایط،

در 24 مرداد 1324 آزاد گشت و روز جمعه ، سی و یکم شهریور،

 میان انبوه استقبال کنندگان وارد تهران شد.(386)

مخالفت با دولت قوام

در انتخابات دوره پانزدهم مجلس ، نخست وزیر (قوام السلطنه ) 

در صدد بود تا آن را بصورت فرمایشی برگزار کند. مجاهد نستوه که چندین

 ماه از آزادی اش نگذشته بود، برای افشا کردن ماهیت قوام بپاخاست و

 پس از سخنرانی در تهران ، عازم مشهد شد و در شهرهای مسیرش ،

 مردم را از وابسته بودن قوام به انگلیس و دخالت او در انتخابات آگاه می کرد. 

قوام از این اقدام به وحشت افتاد و او را در تیرماه 1325 در بین راه

 شاهرود - مشهد دستگیر که و به بهجت آباد قزوین تبعید نمود.

آیة الله کاشانی یک سال در تبعید بسر برد تا این که بر اثر فشارهای سیاسی

 از سوی علما و مردم ، در 21 خرداد 1326 آزاد گردید و دوباره به 

تهران برگشت .

شاه ایران پس از اقوام ، عبدالحسین هژیر، یکی دیگر از نوکران استعمار، 

را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد.

کاشانی که از وابستگی هژیر اطلاع داشت ، به مخالفت برخاست و در

 27 خرداد 1327 یعنی روزی که قرار بود، هژیر برای گرفتن راءی

 اعتماد به مجلس برود، مردم را به راهپیمایی در جلوی مجلس فرا خواند. 

مردم در آن روز تظاهرات پرشوری به راه انداختند به گونه ای عده ای

 در درگیری با مزدوران رژیم به شهادت رسیدند.

تبعید به لبنان

آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی

مخالفتهای آیة الله کاشانی سبب گشت تا در آستانه تشکیل مجلس مؤ سسان برای تغییر قانون اساسی ، او را از ایران دور گردانند. از این رو پس از واقعه ساختگی ترور ناموفق شاه بدست فخرایی در پانزدهم بهمن 1327، به دستور هژیر آیة الله کاشانی را به بهانه دست داشتن در ترور دستگیر و به لبنان تبعید کردند.

او در تبعیدگاه بیروت نیز از آنچه که در ایران می گذشت ، غافل نبود و در اعلامیه هایش خطاب به ملت ایران و نمایندگان مجلس ، آنان را به وظائفشان توجه می داد.(387)

سرانجام اعلامیه ها مؤ ثر افتاد و آیة الله کاشانی و تعدادی دیگر از افراد مبارز در انتخابات دوره شانزدهم راءی لازم را به دست آورند.

 ولی رژیم برای جلوگیری از ورود نمایندگان واقعی ملت به مجلس ، در

 تعداد آراء تقلب کرد.

مردم از این کار رژیم خشمگین گشتند و سید حسین امامی که از

 طرفداران کاشانی و شاهد تعویض آراء بود، به دستور فدائیان اسلام ، هژیر

 (کارگردان تقلب در آراء) را ترور کرد وبه هیات ننگین او خاتمه داد.

از این رو پس از تشکیل مجلس شانزدهم ، منصور الملک ، 

نخست وزیر وقت ایران با فرستادن تلگراف ، از آیة الله کاشانی 

عذر خواهی کرد و خواستار بازگشت وی به ایران شد و او در روز

 بیستم خرداد 1329 به وطنش برگشت .

مبارزه با رزم آرا

سپهبد رزم آرا به منظور تمدید و توسعه امتیاز نفت جنوب 

(قرار داد گس - گلشائیان ) در پنچم تیر 1329 به مقام نخست وزیری رسید.

روحانی مجاهد که هدف روی کار آمدن رزم آرا را دریافته بود، با 

نخست وزیر به مخالفت برخاست و مردم و نمایندگان را از نقشه 

شوم دشمن آگاه کرد.

به دنبال مخالفت وی با رزم آرا، بازار تهران به حال تعطیل در آمد و 

هزاران نفر در میدان بهارستان اجتماع کرده تا از ورود او به 

مجلس جلوگیری کنند.

آیة الله کاشانی برای جلوگیری از تصویب قرار داد نفت در مجلس ،

 اعلامیه ای خطاب به ملت ایران ، درباره ملی کردن صنعت نفت

 صادر کرد.(388)

اما رزم آرا با گستاخی تمام و بی اعتنا به نظر علما و نمایندگان مجلس 

و مردم ، همچنان بر تصویب قرار دادالحاقی نفت جنوب پافشاری می کرد و

 با بی شرمی ، در حضور نمایندگان ملت به لیاقت مردم ایران در اداره صنعت نفت ،

اهانت نمود.

سر انجام رزم آرا در شانزدهم اسفند 1339 با گلوله آتشین خلیل طهماسبی 

(از اعضاء فدائیان اسلام ) از پای در آمد و پرونده خیانتش بسته شد.

او در برداشتن آخرین گامها برای ملی کردن صنعت نفت ، همزمان با

 دفن جنازه رزم آرا، دستور برپایی تظاهرات همگانی را صادر کرد.

وقتی این خبر به گوش نوکران استعمار رسید، آنان سر درگم شدند و

 کفیل نخست وزیری با عجله هیاءت وزیران را به جلسه ای اضطراری 

فرا خواند. در این جلسه تصمیم گرفته شد تا با کاشانی مذاکره کنند و او 

را از این اقدام منصرف نمایند و یا تظاهرات را به تاءخیر بیندازد. 

اما آن رهبر آگاه ، فرصت را از دست نداد و گفت : من آرامش تظاهرات 

را تا آخرین دقیقه تضمین می کنم به شرط این که شما نظم ما را

 بر هم نزنید.

از این رو تظاهرات بزرگ صد هزار نفری در تهران با شعارهایی در 

حمایت از اسلام و مخالفت با دخالت انگلیس در امور ایران به راه افتاد.

ملی شدن صنعت نفت

آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی

پس از ترور رزم آرا هیچکس جراءت مقاومت در برابر طرح ملی شدن صنعت نفت را نداشت . از این رو با تلاش تعداد کمی از نمایندگان مجلس ، در 24 اسفند 1339، طرح ملی شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی به تصویب رسید و در 29 اسفند همان سال از تصویب مجلس سنا نیز گذشت و به این ترتیب در اثر تلاش و فداکاری مردم به رهبری آیة الله کاشانی یکی از آرزوهای ملت ستمدیده ایران ، به ثمره نشست .

حسین علاء که پس از رزم آرا به نخست وزیری رسیده بود، بیش از دو ماه دوام نیاورد. بعد از استعفای علاء، دکتر مصدق در هفتم اردیبهشت 1330 به نخست وزیری رسید و آیة الله کاشانی در حمایت از او اعلام داشت که دست وی را در

 انتخاب وزیران باز خواهد گذاشت و هیچ گونه دخالتی در این باره نخواهد کرد.

او برای پشتیبانی از دولت دکتر مصدق در برابر کار شکنی ها و

 تهدیدهای انگلستان ، مردم را به اجتماع در میدان بهارستان فراخواند 

و طی پیامی که برای اجتماع کنندگان فرستاد، آنان را نسبت به 

کارشکنیهای انگلیس و همدستی آمریکا با وی ، آگاه کرد.(389)

همچنین هنگامی که دولت مصدق برای تامین کمبود بودجه دولت ، ا

قدام به پخش اوراق قرضه کرد، آیة الله کاشانی مردم را به یاری دولت فراخواند

 و خرید اوراق قرضه را بر همه افراد واجب نمود.(390)

پس از تهدید دولت مصدق از سوی استعمار مبنی بر دخالت نظامی 

و گسیل داشتن چهار هزار چترباز و حرکت ناوهای جنگی به طرف 

سواحل ایران ، مجاهد سخن به میان آورد و گفت : اگر انگلیسیها به

 خاک ایران تجاوز کنند، خوزستان را برای آنها به جهنم تبدیل می کند.(391)

در نتیجه انگلیس موقعیت را برای دخالت نظامی مناسب ندید و با همکاری آمریکا به محاصره اقتصادی ایران دست زد.

توجه به جهان اسلام

آیة الله کاشانی هیچگاه از مسائل جهان اسلام غافل نبود؛ از این رو

سال 1326 ش . که تاءسیس دولت غاصب اسرائیل اعلام گردید،

 اعلامیه ای خطاب به مسلمانان جهان صادر کرد و در آن ، ضمن بر

 شمردن اهداف تشکیل سازمان ملل و شعارهای دروغین آن ، به موضع گیری 

ظالمانه سازمان ملل درباره اندونزی ، مصر و فلسطین اشاره کرد و راءی 

این سازمان در تقسیم سرزمین فلسطین بین صهیونیستهای مهاجر و مردم

 عرب و مسلمان آن را زیر سؤ ال برد. او مسلمانان را نسبت به فسادی 

که دولت غاصب اسرائیل در آینده ایجاد خواهد کرد، هشدار داد و از آنان 

خواست تا تمام کوشش خود را برای ریشه کن کردن این غده سرطانی

 بکار گیرند.(392)

او مردم ایران را به تظاهرات بر ضد اسرائیل غاصب دعوت کرد که در 

روز بیستم دیماه 1326، بیش از سی هزار نفر در تهران به این 

دعوت لبیک گفتند.

وی در سی ام اردیبهشت 1327 بار دیگر مردم را به تظاهرات بر ضد 

اسرائیل فراخواند و خود در اجتماع پر شور تظاهر کنندگان سخنرانی نمود 

و وضع نابسامان مسلمانان را نتیجه دخالت استعمارگران در امور آنها و 

از بین رفتن روح اتحاد و دوری از احکام اسلام دانست .(393)

آیة الله کاشانی مسلمانان مصر را نیز در مبارزات استقلال طلبانه آنان ، 

مورد حمایت قرار و در بحران کانال سوئز، پیام تاءییدی خطاب به 

جمال عبدالناصر (رئیس جمهور مصر) فرستاد و در مسجد ارک تهران

 مراسمی برای گرامی داشت یاد شهدای مصر و ارج نهادن به 

فداکاریهایشان برپا کرد.

او در جریان مبارزه مردم مسلمان تونس برای رهایی از سلطه استعمار فرانسه ، 

بیانیه ای صادر کرد و تنفر شدید خود را نسبت به بر قراری جو ترور و وحشت 

توسط فرانسه در خاک تونس ، بیان داشت . وی در این باره از آقای مصدق 

خواست تا به نماینده ایران در سازمان ملل دستور دهد که تلاش ‍ کند قضیه 

تونس در دستور کار شورای امنیت قرار گیرد و هر چه زودتر به تونس

 استقلال کامل داده شود.(394)

آیة الله کاشانی در سال 1331 ش . پس از بازگشت از مراسم حج ، 

نامه ای به تمام کشورهای اسلامی فرستاد و از آنها خواست برای 

شرکت در کنگره اسلامی و تبادل نظر درباره اتحاد جهان اسلام ، 

نمایندگانی به ایران بفرستند.(395)

این فکر با استقبال شایانی در میان کشورهای اسلامی روبرو گشت 

و نظرهای موافق پی در پی به ایران می رسید؛ اما استعمارگران که از 

اندیشه اتحاد جهان اسلام وحشت داشتند، به کمک جیره خواران داخلی 

خود تصمیم گرفتند، شخصیت آیة الله کاشانی را ترور نمایند. از این رو 

زمزمه های مخالفت با تشکیل کنگره ، از حلقومهای مختلف بلند شد و 

از تحقق این فکر جلوگیری کردند.

نخست وزیری چهار روزه

دکتر مصدق در 25/4/1331 نسبت به در اختیار گرفتن وزارت جنگ 

(که به دست شاه بود) با شاه اختلاف پیدا کرد و به دنبال آن بدون این

 که مجلس یا کسی دیگر را در جریان قرار دهد، استعفا داد.

شاه نیز با اشاره انگلیس ، احمد قوام را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد.

 قوام برای کنترل اوضاع ، به فریب و تهدید مردم دست زد تا استعمار 

را در برگرداندن منافع از دست رفته اش یاری دهد.

در فضایی که کسی جراءت اعتراض نداشت و همه مهر خاموشی بر 

لب زده بودند، آیة الله کاشانی خروشی دیگر آغاز کرد و با نادیده گرفتن یاوه های

 قوام ، یک بار دیگر ملت ایران را برای به نمایش گذاردن قدرت خویش به 

قیام دعوت و ضمن اعلامیه ای اظهار داشت :

((... احمد قوام باید بداند که در سرزمینی که مردم رنجدیده آن پس از

 سالهای رنج و تعب ، شانه از زیر بار دیکتاتوری بیرون کشیده اند،

 نباید رسما اختناق افکار عقاید را اعلام و مردم را به اعدام جمعی

 تهدید نماید.

 من صریحا می گویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است در این 

راه جهاد اکبر، کمر همت بر بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست

 استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سیطره 

گذشته محال است ...))(396)

به دنبال انتشار این اعلامیه ، مردم برای مبارزه به صحنه آمدند و 

تلاش شاه و قوام برای به سازش کشاندن کاشانی مؤ ثر نیفتاد، از

 این رو قوام در شب 29 تیره ماه 1331 حکم دستگیری آن مجاهد 

نستوه را صادر کرد.

فردای آن شب که ماءموران امنیتی برای دستگیری او رفتند، بسیار دیر بود. 

زیرا مردم منزل رهبر خویش را تا محدوده صد متری همچون نگینی در

 میان گرفته بودند.

دراین هنگام ، آیة الله کاشانی در مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی 

آخرین ضربه را بر پیکر نیمه جان دولت قوام نواخت و اعلام داشت که : 

روی کار آمدن قوام ، زیر نظر انگلیسیها بود و ما تا آخرین قطره خون

 ایستادگی خواهیم کرد و اگر اقوام تا 48 ساعت دیگر، استعفا ندهد، 

خود کفن می پوشم و پیشاپیش صفوف مردم مسلمان حکومت او

 را سرنگون خواهم کرد.(397)

پس از این مصاحبه ، مردم با هجوم یکپارچه و جانفشانی بسیار،

 در کمتر از بیست ساعت دولت قوام را ساقط کردند و نخست وزیری اش 

چهار روز بیشتر طول نکشید.

به این تربیت دکتر مصدق بعد از پنج روز خانه نشینی و انزوا، 

دوباره به نخست وزیری رسید.

منزوی کردن آیة الله کاشانی

آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی

در این هنگام استعمار انگلیس برای ضربه زدن به جبهه انقلابیون ، نقشه ترور شخصیت کاشانی را اجرا کرد و از رو تبلیغات وسیعی علیه او به راه انداخت و دشمنان آگاه و دوستان نادان دست به دست هم داده تا به آرزوی نامیمون استعمار جامه عمل بپوشانند و ضمن ایجاد شکاف بین مصدق و آن عالم بیدار عده ای به طرفداری از مصدق ، خانه آیة الله کاشانی را با مواد آتش زا، چوب و سنگ مورد حمله قرار دادند.(398)

با این حال ، وقتی این روحانی دلسوز نسبت به دولت مصدق احساس خطر کرد

 در روز 27 مرداد 1332 نامه ای به مصدق نوشت و او را از وقوع 

یک کودتا به دست زاهدی آگاه کرد.(399)

ولی با تاءسف در اثر بی توجهی ، سهل انگاری و همکاری مصدق با

عوامل کودتا(400)، در روز 28 مرداد 1332 سرلشکر زاهدی به کمک آمریکا 

کودتا کرد و مصدق بدون هیچگونه مقاومت شایسته ای کشور را به

 دشمن سپرد و نتایج سالها تلاش و فداکاری ملت بر باد رفت .

خروشی دیگر

زاهدی پس از به قدرت رسیدن ، امینی را به منظور امضای قراردادی

 با کنسرسیوم نفتی متشکل از کمپانیهای نفتی انگلیس ، آمریکا، 

هلند و فرانسه تعیین نمود.

در این هنگام آیة الله کاشانی با فریادی حسینی ، سکوت مرگبار حاکم 

بر جامعه را شکست و با صدور اعلامیه ای ، مردم را از خیانتهای

 زاهدی و هجوم دوباره استعمارگران به کشور، آگاه کرد(401)درباره 

رابطه با انگلستان اعلام کرد: روزی که دولت تجدید رابطه را اعلام بکند، 

روز عزای ملی است و مردم باید نوار سیاه به سینه خو نصب کنند.(402)

او در جریان انتخابات دوره هیجدهم مجلس ، شبنامه ای علیه انتخابات 

نمایشی و فرمایشی زاهدی پخش کرد و با فرستادن نامه ای به دبیر کل 

وقت سازمان ملل وضع اسفبار ایران ، جو ترور و وحشت و نیز برگزاری 

انتخابات در محیطی ناسالم و بسیاری مسائل دیگر را بیان کرد تا همگان 

را از اوضاع ایران آگاه سازد.(403)

تا مرز شهادت

آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی

در سال 1334 ش . شاه برای اینکه در پیوستن به پیمان ((سنتو)) مشکلی از جانب کاشانی نداشته باشد، ترتیبی داد تا در دیماه او را به بهانه شرکت در ترور رزم آرا دستگیر و روانه زندان کنند.

آنگاه وی را پس از شکنجه های بسیار به پای میز محاکمه کشیدند و تا آستانه اعدام پیش بردند. ولی به موجب اعتراض یکپارچه روحانیت ، بویژه آیة الله بروجردی ، به ناچار از اعدامش دست کشیده و پس از مدتی آزادش ‍ کردند.

سرانجام روحانی مجاهد با دلی پرخون از شکست نهضت و برقراری 

دوباره حکومت فساد، در 23 اسفند 1340 چشم از جهان فرو بست 

و پیکرش در میان انبوه مشتاقان تا حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام 

تشییع گردید و بین مزار آن حضرت و امامزاده حمزه به 

خاک سپرده شد.


تام کروز ..


زندگینامه: تام کروز (1962-)

زندگینامه: تام کروز (1962-)
سینما و تلویزیون > چهره‌ها  - محمد ملاحسینی:
تام کروز ماپوتر چهارم، 3 ژوئیه سال 1962 در سیراکیوز از شهرهای مرکزی ایالت نیویورک آمریکا به دنیا آمد.

پدرش مهندس برق و مادرش معلم بود. خانواده آنها در اصل ریشه‌ای آلمانی، انگلیسی و ولزی دارند.

زندگی آنها در مکان ثابتی نبود و خانواده آنها به شهرهای گوناگونی مهاجرت کردند. وی تا پایان دوره دبیرستان، در پانزده مدرسه مختلف درس خواند. تام دوازده ساله بود که والدینش از هم جدا شدند.

وی و خواهرش تحت سرپرستی مادرشان قرار گرفتند و در سال‌های بعد در شهرهای گوناگونی ساکن شدند. تام مدتی آموزش مذهبی دید و قصد داشت کشیش شود اما از این کار رویگردان شد و در نهایت در سال ۱۹۸۰ از دبیرستانی در نیوجرسی فارغ التحصیل شد.

تام کروز در سال‌های دبیرستان در فیلم موزیکالی از طرف مدرسه شرکت کرد و مورد تحسین قرار گرفت. همین مساله باعث شد وی به بازیگری بطور جدی علاقه مند شود.

نخستین بازی جدی وی، تنها یک سال پس از به پایان بردن دوره دبیرستان، در فیلم «عشق بی پایان» به سال ۱۹۸۱ اتفاق افتاد. تا سال ۱۹۸۶ در چندین فیلم بازی کرد که چندان شهرتی برایش نداشت.

در سال ۱۹۸۹ به همراه داستین هافمن در فیلم مرد بارانی شرکت کرد که این فیلم نامزده 8 جایزه اسکار شد. اما وی یک سال بعد توانست نخستین بار نامزد جایزه اسکار بهتری بازیگر نقش اول مرد برای بازی در فیلم «متولد چهارم ژوئیه» شود.

در همین سال با بازی در فیلم «روزهای تندر» با نیکول کیدمن آشنا شد و بعدها با وی ازدواج کرد. در سال ۱۹۹۲ با بازی در فیلم چند مرد خوب نخستین جایزه اسکار را از آن خود کرد.

تام کروز در سال ۱۹۹۶ به عنوان تهیه کننده و بازیگر نقش اول در فیلم ماموریت غیرممکن حاضر شد که با اقبال فراوان مواجه شد. چشمان کاملاً بسته به کارگردانی استنلی کوبریک با حضور تام کروز و نیکول کیدمن در نقش یک زوج ثروتمند نقطه عطف دیگری در آثار هنری تام کروز به حساب می‌آید.

این فیلم در سال ۱۹۹۹ اکران شد. قسمت دوم فیلم ماموریت غیرممکن در سال ۲۰۰۰ اکران شد و سومین فیلم پرفروش سال شد.

تام کروز در سال ۲۰۰۲ در فیلم گزارش اقلیت ساخته استیون اسپیلبرگ بازی کرد. دو سال بعد فیلم جانبی یا کلترال از وی به نمایش درآمد که جوایز متعددی به همراه داشت. یک سال بعد در فیلم پرفروش جنگ دنیاها باز هم به کارگردانی استیون اسپیلبرگ نقش آفرینی کرد.

سومین بخش از فیلم ماموریت غیر ممکن در سال ۲۰۰۶ به روی پرده رفت که همانند دو قسمت قبلی فروش بالایی داشت. وی در سال ۲۰۰۷ در فیلم شیرها برای بره‌ها با رابرت ردفورد همبازی بود.

علاوه بر بازیگری، تام کروز از سال ۱۹۹۶ به عنوان تهیه‌کننده در تعدادی از فیلم‌های سینمایی مشارکت کرده است. وی از سال ۲۰۰۶ همراه با پائولا واگنر صاحب شرکت فیلمسازی یونایتد آرتیستز شد.

تام کروز هنرپیشه و تهیه کننده سرشناس آمریکایی تا سال 2008 سه بار نامزد جایزه اسکار شده و ده‌ها جایزه مهم دیگر از جمله سه جایزه گلدن گلوب را به دست آورده است. وی با بازی در فیلم تاپ گان به شهرت جهانی رسید.

برخی از آثار هنری تام کروز:

  • عشق بی پایان، 1981
  • شیپور خاموشی، 1981
  • از دست دادن آنها، 1983
  • کسب و کار پرمخاطره، 1983
  • تمامی حرکات دست، 1983
  • افسانه، 1985
  • تاپ گان، 1986
  • رنگ پول، 1987
  • کوکتل، 1988
  • مرد بارانی، 1988
  • متولد چهارم ژوئیه، 1989
  • روزهای تندر، 1990
  • دور و دورتر، 1992
  • چند آدم خوب، 1992
  • موسسه حقوقی، 1993
  • مصاحبه با خون آشام، 1994
  • ماموریت غیر ممکن، 1996
  • جری مگوائر، 1996
  • چشمان کاملا بسته، 1988
  • ماگنولیا، 1999
  • ماموریت غیر ممکن دو، 2000
  • آسمان وانیلی، 2001
  • گزارش اقلیت، 2001
  • آخرین سامورایی، 2003
  • ماموریت غیرممکن 3، 2006
  • شیرها برای بره‌ها، 2007
  • والکیری، 2008
  • شوالیه و روز، 2010

فتنه گران جدید ... سایت پرچم اسلام.


توضیح : این مطلب فقط یمنظور تحقیق درمورد سیدیمانی امده

واین وبلاگ هیچ گونه تایید یاتکذیبی بر مطلب ندارد.



فتنه گران جدید

نوشته شده توسط molaa110  

بسم الله الرحمان الرحیم


با عرض سلام خدمت دوستان و کاربران و مهمانان اهل تحقیق


در باب فتنه جدید معروف به احمد حسن یمانی این مطلب بصورت خلاصه و فشرده در انجا قرار داده میشه

انشا الله در ایام آتی به شرح بیشتر در این باب و مباحث مربوطه پرداخته خواهد شد

دوستان هر گونه سوال یا انتقادی بود حتمادر قسمت نظرات وارد کنند تا برسی بشه

و سوالات جواب داده بشه و نقدها هم در جهت بهتر شدن کیفیت سایت و موضوع مربوطه مورد استفاده قرار بگیره


فتنه جدید یا جریان مدّعی یمانی


به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در اهواز، اخیراً اشخاصی به تبلیغ یکی از جریان های مدّعی مهدویّت به نام احمد الحسن یمانی در برخی مناطق کشور مشغول شده اند؛ از این رو  پرسش هایی برای برخی از مؤمنان ایجاد شده که اصل این جریان چیست و مؤمنان در برابر این گونه جریانات چه تکلیفی دارند؟ کتابچه « فتنه جدید یا جریان مدّعی یمانی» به همین موضوع پرداخته است که در زیر متن کامل آن آمده است:



مقدمه
اخیراً اشخاصی به تبلیغ یکی از جریان های مدّعی مهدویّت به نام احمد الحسن یمانی در برخی مناطق مشغول شده اند؛ لذا این سوال‌ها برای برخی از مؤمنان ایجاد شده که این جریان چیست ؟ احمد الحسن کیست؟ چه سابقه‌ای دارد؟ ادّعاها ومطالب او چیست؟ به چه ادلّه‌ای برای اثبات مدّعای خود استناد می‌کند؟ ادلّه مورد ادّعای او به چه میزان اعتبار شرعی دارد؟ این جریان از کجا آب می خورد، و وابسته به چه جایی است؟ چه عملکردی تا به حال داشته است؟ بالاخره تکلیف مؤمنین در برابر این گونه جریان چیست ؟

بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (ع) شعبه خوزستان ، بنا بر رسالت روشنگری پیرامون این ‌گونه مسائل ، این مکتوب را در راستای پاسخ به آن پرسش ها تهیّه و در اختیار برادران و خواهران ایمانی می گذارد.

قبل از پاسخ دادن به پرسش های ذکر شده، لازم است به دو نکته اشاره کرد:
نکته اول ؛ سیاست استعمار در فرقه سازی
یکی از شگردهای استعمار غربی برای ایجاد سلطه سیاسی و نظامی بر کشورهای اسلامی در راستای استحاله فرهنگی وتفرقه دینی ، تأسیس فرقه ها و جریانات مذهبی است . تأسیس مذهب قادیانی در پاکستان ، و بهائیت در ایران نمونه هایی از آن فرقه ها و جریانات دینی است . همراهی ، بلکه سر سپردگی این فرقه ها نسبت به آمریکا ، انگلیس و صهیونیست ها در این زمان بر همگان آفتابی شده است.


بر این اساس ، اخیراً دولت های استعماری که به بهانه مبارزه با تروریسم ، کشورهای مسلمان افغانستان وعراق را اشغال نموده‌اند ، پروژه تأسیس آن گونه فرقه ها وپشتیبانی از آن ها را به ویژه در عراق وایران در رأس برنامه های خود قرار داده اند . در این راستا ده ها فرقه به دنبال سقوط صدام در عراق بروز وظهور نموده است ، از قبیل :

1ـ جند السماء به رهبری ضیاء عبدالزهراء کاظم الگرعاوی
2ـ جریان یمانی
3ـ جریان سید محمود حسنی سرخی
4ـ فرقه الامام الربانی به رهبری سید فاضل عبدالحسین الحسینی الهاشمی
5ـ فرقه فرقد القزوینی
6ـ جریان سلوکی و ... .

اغلب جریانات فوق ، مدّعی مهدویت ویا ارتباط با امام زمان(عج) شده اند، با این که ارتباط اکثر آن ها با جریانات بعثی و دستگاه های جاسوسی استعماری کشف واحراز گردیده است. هدف اصلی این فرقه ها مبارزه با حوزه، مرجعیت و روحانیت شیعه قرار گرفته است؛ زیرا در تاریخ نهضت های اسلامی معاصر ضد استعماری، این واقعیت بارها به اثبات رسیده، که تنها سنگری که در مقابل استعمار ایستاده، ومانع پیروزی آن ها شده است، سنگر روحانیت، مرجعیت وحوزه های علمیه شیعه است؛ جالب این جاست، که فرقه های مذکور فقط بر علیه روحانیت سخن می‌گویند، واقدامات عملی انجام می‌دهند، امّا هیچ گونه اقدامی بر علیه اشغالگران انجام نداده‌اند.
نکته دوم؛ استراتژی حمله ایمانی حزب بعث عراق پس از انتفاضه شعبانیه
حزب بعث عراق توسط یک مسیحی صهیونیست به نام میشل عفلق تأسیس شده است؛ حزب مذکور از یک سو وابسته به جریان استعماری انگلیسی بود، واز سوی دیگر دشمنی ذاتی با اسلام و تشیع داشت . شعار معروف آن ها موقع به دست گرفتن قدرت این بود:

آمنت بالبعث ربّاً لاشریک له وبمیشل نبیّاً ماله ثانی

« به بعث به‌عنوان پروردگار بی‌شریک ، وبه میشل به عنوان پیامبری که همتا ندارد ، ایمان آورده‌ام ! »

کارنامه حزب بعث بویژه در زمان صدام در طول حاکمیت سی ساله، مملوّ از مبارزه با اسلام، قتل میلیون ها انسان بی گناه، نابودی اقتصادی عراق وبه تعطیل کشیدن شعائر مذهبی وبه شهادت رساندن صدها مجتهد وفاضل وهزاران طلبه از حوزه های علمیه بود.

این حزب به تحریک آمریکا، پس از پایان جنگ تحمیلی با ایران، جهت بستر سازی حضور آمریکا و متحدانش در خلیج فارس ، در سال 1990 م ـ 1369 ش ، کویت را اشغال کرد. به دنبال حضور آمریکا ومتحدان غربیش به بهانه اخراج صدام از کویت ، مردم مسلمان عراق در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله خوئی بر علیه حزب بعث در انتفاضه معروف به شعبانیه قیام کردند ، ودر آستانه پیروزی ورهایی عراق از چنگال ظالمان قرار گرفتند، که آمریکا به کمک صدام شتافت وبا سرکوب انتفاضه ، صدام را بار دیگر بر کرسی قدرت نشاند.

حزب بعث عراق که مشاهده نمود ، روح اسلامی در مردم مسلمان عراق نمرده ، وهنوز هم می تواند آن ها را بر علیه ظلم به انقلاب وا دارد، این بار تاکتیک خود را در مبارزه با اسلام عوض کرد . به جای نشان دادن چهره خشن ، جنگ نرمی را علیه اسلام و حوزه ومردم مظلوم شیعه عراق تحت عنوان « الحملة الایمانیّة» به راه انداخت؛ در واقع این کار همان استفاده ابرازی از مذهب علیه مذهب بود. صدّام علاوه بر تظاهر به نماز ورفتن به زیارت ، در این حمله ایمانی چند کار خبیث وخطرناکی را انجام داد از جمله:

1ـ نفوذ دادن جوانان مستعد بعثی در حوزه های علمیّه ، تا به عنوان طلبه علوم دینی به تحصیل بپردازند ، و از آن ها برای مأموریت های ضد دینی استفاده نماید .
2ـ دادن آزادی به برخی از علماء برای فعالیت به عنوان مرجعیت ، وکوبیدن مراجع تقلید دیگر جهت ایجاد تفرقه میان آنان به بهانه های قومی وصنفی .
3ـ اجازه دادن به برخی از روحانیت جهت اقامه نماز جمعه و برگزاری کنترل شده شعائر دینی.
البته صدّام وقتی از فعالیت آن گونه مرجعیت طرفی نبست ، و مشاهده کرد که به دست خود زمینه را برای حضور مردم متدین در صحنه فراهم ساخته است ، آن مرجعیت را به شهادت رساند ، و عملاً آن برنامه ها به تعطیلی کشیده شد.

4ـ نفوذ دادن برخی از جوانان بعثی دوره دیده در عملیات سحر و جادو و مرتاضی و متظاهر به چهره دینی و انقلابی به درون زندان ها جهت فریب زندانیان سیاسی ، مثل ضیاء عبدالزهراء الگرعاوی ، که یک افسر بعثی بود . وی دوره آموزش مرتاضی را در هند دیده ، به درون زندان عراق رفت ، وبا گرفتن اخبار سرّی از وضعیت پرونده های زندانیان سیاسی از مأمورین بعثی زندان ، در مورد آزادی ویا شهادت برخی از زندانیان پیشاپیش خبر می داد . بسیاری از زندانیان هم فریب الگرعاوی را خورده ، واو را ولی الله و مرتبط با جهان غیب دانستند . همین شخص پس از آزادی از زندان ، بر اثر سقوط صدام در سال 1382 ش ، گروهی را به نام جند السماء تشکیل داد ، و ادعا کرد که او قائم آل محمد (ع) است! و مأموریت دارد که روز عاشوراء 1200 نفر از روحانیان نجف را به قتل برساند . اما پلیس عراق در تاسوعای سال 1385 ش ، نیروهای او را در پادگان « الزرگه » در حوالی نجف کشف، وآن ها را از بین برد . خود ضیاء عبدالزهراء به اتفاق صدها نفر از همراهانش ، از جمله 200 نفر از نیروهای به اصطلاح یمانی به هلاکت رسیدند.

جریان یمانی

پس از دقت در دو نکته مذکور ، اینک به شناساندن ماهیت جریان یمانی می پردازیم .

این جریان تحت عنوان احمد الحسن الیمانی ، وصی ، فرزند و فرستاده امام زمان (عج) در اواخر سال های حاکمیت صدام بروز کرد. پس از سقوط او ، با کمک برخی از باقیمانده های رژیم بعث ، تشکیلات وسیعی را در مناطقی همچون نجف ، کربلاء ، ناصریّه و بصره به راه انداخت . مؤسس جریان ، شخصی به نام احمد اسماعیل گاطع از قبیله صیامر در حدود سال 1973 میلادی ، در منطقه ای به نام « هویر » از توابع شهرستان « زبیر » از استان بصره متولد شد. وی در سال 1999 میلادی، از دانشکده مهندسی بصره فارغ التحصیل شد. مدّتی در حوزه شهید سید محمد صدر در نجف تلمّذ نمود . ضمناً بنا بر نقل مؤثق برادر وی از نیروهای بعثی بود.

ادعاهای واهی احمد الحسن یمانی

ایشان با این که سید نیست، و اصل و نسب او از طایفه « صیامر » معلوم ومعروف است ، عمامه سیاه پوشید ، ودر مجامع عمومی ظاهر شد. از جمله ، با توجه به فیلمی که از او گرفته شده است ، بر بالای منبر در یک مسجدی، با لباس روحانی وعمامه سیاه سخنرانی ، وادّعاهای ضد ونقیض خودش را مطرح کرده است.

از لحن کلام او پیداست که سواد پایینی دارد، وسخن گفتن به عربی فصیح برای او مشکل است. در آن سخنرانی در عین این که تصریح می کند که هیچ ادّعایی ندارد، واو یک مرد ساده از یک روستای ساده ای است، در همان زمان ادّعا می کند که ، « من مایه رحمتم برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم ، اهل بیت (ع) هر کجا بروم، همواره با من هستند وصریحاً می گویم که خدواند مرا برگزیده است؛ صاحب نفس مطمئنه به من متصل شده، وخود صاحب نفس مطمئنه شده ام. من می خواهم شیعیان را متحد کنم از عالم و عامی؛ من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم ، وبه صورت سیاه وسفید نشان دهم. خدا نور است وکلام او نور است. در عین حال هیچ ادعایی هم ندارم ! »
مراحل مختلف بروز جریان یمانی

ادّعاهای واهی او در طی پیامی که از طریق سایت اینترنتی خود ، با خطاب به علماء حوزه های دینی در مورخه 27 شوال 1424 هجری قمری فرستاده بود ، از این قرار است:

در مرحله اوّل : ادّعا می‌کند که ، امام زمان (عج) را در عالم خواب به صورت مکرّر در حرم سید محمد فرزند امام هادی (ع) دیده ، او را امر به زیارت عسکریین می کند . پس از آن موفق به دیدار آن حضرت در بیداری شده ، حضرت او را نسبت به انحرافات عملی و مالی حوزه‌ها به خصوص حوزه نجف آگاه می کند، وتحت تربیت ویژه قرار می‌دهد!

در مرحله دوم : مدّعی است که ، او را امر به ورود به حوزه علمیه می کند ، ودر آن جا مأموریت به او داده که انحرافات حوزه را مطرح نماید!

در مرحله سوم : ادّعا می نماید که ، در ماه شعبان سال 1420 ﻫ . ق ( مصادف با 1378 ش)، امام زمان را برای دومین بار در حالت بیداری در کنار حرم امام حسین (ع) ملاقات کرده ، وبه دستور امام به نجف می رود ، ودعوت خود را علنی می سازد ، در این مرحله جمعی او را تکذیب می کنند؛ و او را به سحر و جنون و تسخیر اجنّه متهم می کند در پی آن به شهر خود باز می شود.
اعلان عمومی جریان یمانی پس از سقوط رژیم صدام حسین
بعد از سقوط صدام در ماه جمادی الثانی 1424 قمری ، احمد اسماعیل گاطع دعوت خود را علناً تکرار کرده، و تعدادی فریب حرف های او را می خورند . در ماه مبارک رمضان آن سال ادّعا می‌کند ، که از سوی امام زمان (ع) مأموریت یافته تا همه مردم زمین را مورد خطاب قرار دهد ، و آن ها را به قیام در راه حق بر علیه ظالمان دعوت کند!

وی در آن پیام تصریح می کند ، که من انتظار یاری علمای دین را ندارم . زیرا بسیاری از آنان با امام زمان (عج) با لسان وسنان جنگ خواهند کرد، چون با ظهور امام زمان (عج) بساط مرجعیت آنان درهم پیچیده می شود؛ ومقصود از اوثان واصنام ( بت ها ) همان علما هستند.
مغالطه عجیب در طرح برخی از روایات توسط یمانی
وی برای اثبات مدّعای خود به چند دلیل استناد می کند:
دلیل اول: خواب هایی که اشخاصی درباره او دیده اند ! و این علاوه بر خواب هایی که خود دیده بود!
دلیل دوم: اخبار از حوادث آینده مثل سقوط صدّام!
دلیل سوم: آمادگی برای مناظره با علمای اسلام ، یهود و مسیحت!
دلیل چهارم: آمادگی برای مباهله با علمای شیعه وسنی و یهودی ونصرانی!

بدیهی است که به اصطلاح ادلّه فوق صرف ادّعا است . خواب هم بر فرض صحّت حجّت شرعی نیست.
وی در پایان پیام خطاب به مردم عراق ، این‌چنین می گوید: پدرم امام زمان (عج) را برای اهل زمین فرستاد ومن دعوتم را در بین شما آغاز کردم، در حالی که جبرئیل و میکائیل مرا تأیید و نصرت می دهند، من از شما طلب نصرت می کنم. اگر نصرتم دادید فبها ، والّا سابقه پدران شما روشن است. اگر مرا خذلان کنید، صبر خواهم کرد همان گونه که مسلم بن عقیل صبر نمود . من بزودی از میان شما خواهم رفت، ای باقیمانده های قاتلان حسین! اگر می خواستم، شمر و شبت این زمان را معرفی می کردم.
من اخبار شما را به پدرم محمد بن الحسن خواهم رساند؛ در آینده به همراه او، که جز شمشیر ، چیزی را به شما ارائه نخواهد داد، باز خواهم گشت .

وی در سایت انصار المهدی به آدرس: (
www.almahdyoon.org ) با امضای سید احمد حسن وصی و رسول امام مهدی (عج) ، در مورخه 21 / ربیع الثانی 1426 هجری قمری مصادف با 9 / 3 / 1384 شمسی به صورت سؤال وجواب پیامی را منتشر می کند . در آن پیام با این که مدعی فرزندی امام زمان (عج) و هاشمی بودن شده است ، یمانی بودن خود را این گونه توجیه می کند که : مکه از تهامه است وتهامه از یمن ، پس محمد وآل محمد(ص) همگی یمانی هستند!

از این رهگذر احادیثی را که درباره مدح یمانی ، واین که پرچم او پرچم هدایت است، وارد شده ، بر خود تطبیق می کند . در آن مصاحبه ادّعای عصمت هم می کند.

مدّعی جریان یمانی به احادیثی که علامه مجلسی در باب « خلفاء المهدی صلوات الله علیه واولاده وما یکون بعده » در ج 53 بحار الانوار آورده است ، تمسّک می کند . طبق یکی از آن احادیث ، پیامبر(ص)به دوازده امام معصوم شیعه وصیت می کند ، وبعد از ذکر امام زمان(عج) می فرماید : « ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیّاً فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه اول المهدییّن ... ».

مدّعی ادّعا می کند که او مصداق همان اوّل المهدیین و فرزند امام زمان (عج) است !در حالی که امام زمان هنوز نیامده وفوت نشده ، وصیّ او ظهور کرده است!

در پیام دیگری که طرفداران وی با امضای انصار المهدی ، در مورخه 11 ماه رمضان 1427 ق ، از نجف خطاب به مقام معظم رهبری فرستاده اند ، چنین آمده است: « الی السید علی الخامنه ای! السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته ... » در آن پیام از مقام معظم رهبری تقاضای قرائت این پیام ودادن جواب به آن را کرده . وادلّه حجیّت ادّعایی احمد بن الحسن را مطرح می‌سازند. از جمله همان حدیث وصیّت وخواب ها ومناظره ها و مباهله را مطرح می کنند.
ارزیابی سند ودلالت احادیث مورد ادعای جریان یمانی
اینک، لازم است تک تک احادیث مذکور را از نظر سند و دلالت بررسی نموده ، ودر نهایت ارتباط مدّعای جریان یمانی را با‌ آن احادیث کشف کنیم .

1ـ حدیث اول : شیخ صدوق در کتاب کمال الدین وتمام النعمة می نویسد :

« حدّثنا علیّ بن أحمد بن محمد بن عمران الدّقاق قال : حدّثنا محمد بن أبی عبدالله الکوفیّ قال : حدثنا موسی بن عمران النّخعی ، عن عمّه الحسین بن یزید النوفلیّ ، عن علیّ بن أبی حمزة ، عن أبی بصیر قال : قلت للصّادق جعفر بن محمد یا ابن رسول الله إنّی سمعت من ابیک (ع) انّه قال : یکون بعد القائم اثنا عشر مهدیّاً فقال : انّما قال : اثنا عشر مهدیّاً ولم یقل : اثنا عشر اماماً ، ولکنهم قوم من شیعتنا یدعون النّاس الی موالاتنا ومعرفة حقّنا » .

حدیث فوق از نظر سند ضعیف است . زیرا در طریق آن اوّلاً : علی بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق است، که از نظر علمای رجال مجهول می باشد . وثانیاً علی ابن ابی حمزه است ، که به عنوان کذّاب ( دروغگو ) ومتّهم توصیف شده ، و کسی بود که مذهب انحرافی واقفیّه را تأسیس نمود . طریق شیخ طوسی وشیخ صدوق به او هم ضعیف است .

از نظر دلالت ، خلاصه حدیث مزبور این است ، که بعد از شهادت امام زمان (عج) دوازده نفر از شیعیان که به خاطر هدایتی که دارند مهدی نامیده می شوند، و نه از ائمه هستند ، ونه از اولاد آنان ، مردم را به سوی ولایت و معرفت حقّ اهل بیت دعوت می‌کنند. واین چه ارتباطی با امروز دارد که هنوز امام زمان (عج) ظهور نکرده است ؟!

2ـ شیخ طوسی در کتاب الغیبة می نویسد :

« أخبرنا جماعة ، عن أبی عبدالله الحسین بن علیّ بن سفیان البزوفریّ ، عن علیّ بن سنان الموصلیّ العدل ، عن علیّ بن الحسین ، عن أحمد بن محمّد بن خلیل ، عن جعفر بن أحمد المصریّ ، عن عمّه الحسن بن علیّ ، عن ابیه ، عن أبی عبدالله جعفر بن محمّد ، عن أبیه الحسین الزّکی الشهید ، عن ابیه امیرالمؤمنین (ع) قال : قال رسول الله(ص)فی اللیلة التی کانت فیها وفاته ـ لعلیّ (ع) یا أبا الحسن احضر صحیفةً ودواة ، فأملا رسول الله(ص)وصیته حتّی انتهی إلی هذا الموضع فقال : یا علیّ سیکون بعدی اثنا عشر اماماً ومن بعدهم اثنا عشر مهدیّاً ، فأنت یا علیّ اوّل الاثنی عشر الإمام . سمّاک الله تعالی فی سمائه علیّاً المرتضی وامیرالمؤمنین والصّدیق الاکبر والفاروق الاعظم والمأمون والمهدی ، فلا تصح هذه الأسماء لأحد غیرک ، یا علیّ أنت وصییّ علی اهل بیتی حیّهم ومیّتهم ، وعلی نسائی فمن ثبّتها لقیتنی غداً ، ومن طلّقتها فأنا برئ منها ، لم ترنی ولم أرها فی عرصة القیامة ، وأنت خلیفتی علی أمتّی من بعدی ، فاذا حضرتک الوفاة فسلّمها الی ابنی الحسن البرّ الوصول ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنی الحسین الشهید الزکیّ المقتول ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه سیّد العابدین ذی الثفنات علیّ ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد الباقر ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه جعفر الصّادق فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه موسی الکاظم ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه علیّ الرضا ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد الثقة التقی ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه علیّ النّاصح ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها إلی ابنه الحسن الفاضل ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد المستحفظ من آل محمد ، فذلک اثنا عشر اماماً ، ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیّاً ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه اوّل المقربّین . له ثلاثة اسامی اسم کاسمی واسم أبی وهو عبدالله وأحمد و الأسم الثالث المهدیّ هو اول المؤمنین » .

این حدیث نیز از نظر سند ضعیف ( ) است . زیرا علیّ بن سنان الموصلیّ العدل ( ) در طریق حدیث است ، که او مجهول می باشد . درباره برخی از راویان دیگر این حدیث هم جای اشکال است . از نظر دلالت آشکارا دلالت می کند که بعد از پیامبر اکرم(ص)دوازده امام معصوم می آیند . اولین آن ها امیرالمؤمنین (ع) و آخرین آن ها امام زمان (عج) است . بعد از وفات امام زمان (عج) دوازده نفر آدم هدایت یافته (مهدی) می‌آیند که اولین آن ها ، بنا بر تعبیر روایت ( اوّل مقرّبین ) ، فرزند امام زمان خواهد بود . وی دارای سه نام خواهد بود . یکی احمد ( هم نام پیامبر(ص)، دیگری عبدالله ( نام پدر پیامبر (ص)) و سومی مهدیّ است .

این حدیث با حدیث قبلی از نظر انتساب مهدیین تعارض دارد . زیرا حدیث شیخ صدوق بر این مسأله تأکید دارد که آن ها از شیعیان اند ، که ظاهر آن این است که از خود اهل بیت واولاد آن ها نیستند . در حالی که حدیث کتاب الغیبة بر این معنی صراحت دارد که اولین آن ها فرزند امام زمان است ، ولی در هر حال ، دو حدیث بر این معنی دلالت می کنند ، که این دوازده نفر بعد از شهادت امام زمان خواهند آمد نه قبل از او ! پس هیچ ارتباطی با مدّعیان زمان ما ندارند .

3ـ شیخ طوسی در جای دیگر کتاب الغیبة آورده است :

« محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیریّ عن ابیه ، عن محمد بن عبدالحمید ومحمّد بن عیسی ، عن محمّد بن الفضیل ، عن أبی حمزة ، عن أبی عبدالله (ع) فی حدیث طویل ـ « أنه قال : یا أبا حمزة إنّ منّا بعد القائم أحد عشر مهدیّاً من ولد الحسین » .

حدیث فوق هم نیز از نظر سند ضعیف است . زیرا برخی از راویان آن از نظر علمای رجال از این قرار است : محمد بن عبدالحمید مجهول است . محمد بن عیسی مشترک بین ثقه و مجهول و تشخیص آن دو مشکل است . محمد بن فضیل هم مجهول است.

ابن حمزه مشترک بین ابی حمزه ثمالی که ثقه ، وابی حمزه بطائنی که ضعیف وکذّاب وفتنه گر می باشد.

از نظر دلالت هم بر این معنی دلالت می کند ، که بعد از امام زمان (عج) یازده انسان هدایت یافته ( مهدی ) که همگی از فرزندان امام حسین (ع) می باشند ، می آیند . این حدیث با دو حدیث قبلی از نظر تعداد آن ها تعارض دارد . زیرا آن دو بر دوازده نفر ، اما این یکی بر یازده نفر تأکید دارد . وبه هر صورت ارتباط با زمان کنونی ندارد زیرا به دوران پس از ظهور امام ووفات او ناظر است.


4ـ شیخ حسن بن سلیمان ( متوفای 802 ) در کتاب مختصر بصائر الدّرجات ( سعد بن عبدالله اشعری ) آورده است:

« ممّا رواه السید علیّ بن عبدالحمید باسناده عن الصّادق (ع) أنّ منّا بعد القائم (عج) اثنا عشر مهدیّاً من ولد الحسین (ع) ».

سند این حدیث معلوم نیست . زیرا مؤلف مختصر البصائر آن را از سیّد علی بن عبدالحمید متوفای 760 ﻫ به اسنادی که آن سید نقل کرده ، روایت نموده است . اسناد مذکور که در دسترس ما نیست ، تا بدانیم همه آن ها ثقه هستند یا غیر ثقه . بنابراین سخن قطعی درباره سند حدیث ممکن نیست . از نظر دلالت همانند حدیث قبلی است ، الّا این که این حدیث بر دوازده مهدی تأکید می‌کند در حالی که قبلی بر یازده مهدی ! ودر هر صورت سخن از دوران پس از ظهور امام زمان ووفات آن حضرت به میان آورده وهیچ ربطی به امروز که هنوز امام زمان ظهور نفرموده است، ندارد.
بررسی کلّی همه احادیث مزبور

احادیث مزبور ، صرف نظر از وضعیت سندی آن ها که نوعاً ضعیف وغیر معتبر است ، از جهت دلالت به عنوان احادیثی شاذ و غیر قابل قبول تلقّی می شود . زیرا بنا بر احادیث مشهور ، بعد از شهادت امام زمان (عج) زمانی برای حکومت معمولی ومتعارف صالحان نمی ماند . طبق احادیث مسلّم شیعه ، بعد از شهادت امام زمان (عج) دوره رجعت است . پس از آن قیامت کبری اتفاق می افتد . لذا برخی از علمای شیعه احادیث مزبور را بر فرض صحّت بر دوران رجعت حمل نموده‌اند . پس مقصود از دوازده یا یازده مهدی همان ائمه هدی:می‌باشد ، که بعد از ظهور امام زمان و شهادت آن حضرت ، جهت انتقام گرفتن از قاتلانشان ، آن هم به مدت کوتاه ( چهل روز ) قیام می کنند.

شیخ مفید در آخر کتاب الارشاد ، پیرامون احادیث مذکور می فرماید : « ولیس بعد دولة القائم (عج) لأحد دولة إلّا ما جاءت به الروایة من قیام ولده إن شاء الله ذلک ، ولم یرد به علی القطع والثبات ، واکثر الروایات انّه لن یمضی مهدی الأمة الّا قبل القیامة بأربعین یوماً ، یکون فیها الفرج ( الهرج ) و علامات خروج الاموات وقیام السّاعة للحساب والجزاء »؛ بعد از دولت حضرت قائم (عج) برای کسی دولتی تشکیل نمی شود . مگر آن چه این روایت بر آن دلالت می کند ، که فرزند ( فرزندان ) او اگر خدا بخواهد قیام می کند . البته این روایت به صورت قطعی ثابت نیست.

اکثر روایات بر این معنی دلالت می کند ، که حضرت مهدی (عج) نمی رود ، مگر چهل روز قبل از قیام قیامت که در آن فرج ( و بنا بر روایت بحار هرج ومرج ) صورت می گیرد ، و علائم خروج اموات وقیام قیامت برای حساب وکتاب آشکار می شود.

علّامه مجلسی پس از نقل اخبار مذکور در بحار الانوار ، « باب خلفاء المهدی و اولاده » ، درباره دلالت وتأویل آن احادیث می نویسد: هذه الاخبار مخالفة للمشهور . وطریق التأویل أحد وجهین: الاوّل : ان یکون المراد بالاثنی عشر مهدیّاً النبی(ص)و سائر الائمة سوی القائم (عج) ، بان یکون ملکهم بعد القائم (عج).

و قد سبق ان الحسن بن سلیمان أوّلها بجمیع الأئمة ، وقال برجعة القائم بعد موته . وبه ایضاً یمکن الجمع بین بعض الأخبار المختلفة الّتی وردت فی مدّة ملکه. والثانی : أن یکون هؤلاء المهدیّون من اوصیاء القائم هادین للخلق فی زمن سائر الائمة الذین رجعوا لئلا یخلو الزّمان من حجّة ، وإن کان اوصیاء الانبیاء والائمة ایضاً حججاً والله تعالی أعلم » ؛ یعنی: « این اخبار مخالف مشهور است .

دو راه وجه جمع و تأویل روایات فوق
راه اوّل: این که مراد از دوازده مهدی « هدایت شده » همان پیامبر اکرم(ص)وسایر امامان به استثنای امام زمان(عج) است . به این معنی که ملک آن ها ( در هنگام رجعت ) بعد از امام زمان خواهد بود . قبل از این گذشت ، که جناب حسن بن سلیمان ( مؤلف مختصر البصائر ) آن حدیث را به همه ائمه ( دوازده گانه ) تأویل نموده وقائل به رجعت امام زمان بعد از وفات شده است . با این تأویل می توان بین برخی از اخبار مختلف که درباره مدّت ملک آن حضرت وارد شده است ، جمع کرد.

راه دوم : این است که آن دوازده مهدی از اوصیاء امام زمان (عج) ، هدایت گران خلق در زمان ائمه:در هنگامه رجعتند . زیرا زمان نمی تواند خالی از حجّت باشد ، اگر چه اوصیاء انبیاء :نیز حجج هستند والله اعلم ».

جریان یمانی با احادیث مزبور چه ارتباطی دارد ؟

احادیث مذکور ، چه این که صحیح باشند وچه ضعیف ، چه قابل قبول از نظر دلالت وچه غیر قابل قبول ، چه قابل تأویل به رجعت باشد ، چه غیر قابل تأویل ، هیچ ارتباطی با مدّعای جریان یمانی ندارد.

زیرا همه آن احادیث بر این مطلب اجماع دارند ، که قیام مهدییّن دوازده‌ گانه یا یازده گانه بعد از ظهور ووفات امام زمان (عج) خواهد بود. هیچ یک از احادیث بر این معنی دلالت نمی‌کند ، که آن‌ها یا برخی از آن‌ها قبل از ظهور امام زمان (عج) می‌آیند . در حالی که احمد اسماعیل گاطع الصیمری ، که به دروغ مدّعی فرزندی ووصایت امام زمان (عج) است ، در حال حاضر که هنوز امام زمان ظهور نفرموده ، ادّعای قیام کرده وخود را اوّلین نفر از مهدییّن می نامد!

بنابراین ، مدّعای نامبرده هیچ پایه و مستندی از جهت احادیث ندارد . علاوه بر آن ، نام وصی خود ، فریاد می زند که بعد از مرگ مُوصی قیام به وظیفه می کند ، نه قبل از مرگ او . پس مدّعی جریان یمانی چه وصییّ است که قبل از ظهور ومرگ موصی مشغول به کار شده است !؟
تشکیلات و عملکرد جریان یمانی
در کنار رهبری جریان الیمانی که به عهده احمد اسماعیل گاطع معروف به احمد الحسن الموعود می باشد ، رهبری معنوی ، نظامی ورهبری سازمانی هم وجود داشته است . شیخ کاظم العقیلی مسئول شاخه نظامی ، استاد عبدالرحیم ابومعاذ به عنوان مرشد و رهبری معنوی سازمان می باشد . معاون مؤسس این جریان شخصی به نام شیخ حیدر المنشداوی ( ابن ابو فعل ) از شاگردان شهید سید محمد صدر بود . المنشداوی در زمان صدام به ایران آمد و به ترویج این فکر پرداخت ، لذا توسط حکومت ایران دستگیر گردید ، و به مدت 6 ماه در زندان به سر برد . بعد از سقوط صدّام به عراق بر گردانده شد ، وادّعا نمود که وی وصی امام‌زمان (عبدالله بن الحسن القحطانی ) می‌باشد ، واز همه اموری که مردم از آن ها اطلاعی ندارند ، مطلع است ، حتی از محل قبر فاطمه3مطلع می باشد . وی دفتری را در منطقه قدیم نجف در شارع الرسول (ص)افتتاح نمود ، وبه نشر افکار خود همّت گماشت . بعد از این اتفاقات ، مؤسس جریان با صدور بیانیه ای المنشداوی را تفسیق کرد.

لذا قاسم عبد حسن از عناصر سابق حزب بعث ، عباس خلف الچبیناوی از عناصر سازمان بدر ، عباس زوری عگله و هامل محیی حمود نیز به همراه المنشداوی از این جریان خارج شدند؛ شیخ حیدر المنشداوی پس از آن ، در بغداد توسط یک گروه مسلح کشته شد.

از طرفداران یمانی ، شخصی از بیت حمامی ، به نام سید حسن الحمامی ـ فرزند مرحوم سید محمد علی حمامی متوفای 1998 م از علمای معروف نجف ـ بود . این شخص که مرتبط با دستگاه بعثی ، عقده ای وضدّ علمای دین بود ، به عنوان روحانی ارشد آن گروه فعالیت داشت . ومصداق آیه شریفه : ( انّه لیس من اهلک انّه عمل غیر صالح ) شد.
ستاره داود، آرم جریان یمانی !

شعار جریان الیمانی یک ستاره اسرائیلی به نام داود است . این ستاره 6 ضلعی به عنوان آرم ودر کنار امضای احمد الحسن الیمانی قرار می گیرد ، وامضای او در برخی اعلامیه ها از این قرار است:

بقیّة آل محمد:، الرکن الشدید ، احمد الحسن وصی و رسول الامام المهدی (عج) الی الناس اجمعین ، المؤیّد بجبرئیل، المسدّد بمیکائیل ، المنصور باسرافیل ، ذریّة بعضها من بعض والله سمیع علیم » .

این ستاره شش‌ ضلعی در زبان لاتین«پنتاگرام»نامیده می‌شود . صهیونیست ها از آن در پرچم خود به عنوان سمبل تسلّط بر جهان استفاده می کنند . فرقه یمانی در ابتدای کار از این ستاره به عنوان آرم ونماد جریان خود استفاده می کرده ، ولی بعدها برای جلوگیری از آبروریزی واثبات وابستگی آن ها به صهیونیسم ، این نماد را از تبلیغات خود حذف نمودند.
فعالیت تبلیغی :

این سازمان به فعالیت تبلیغی بهای زیادی می دهد ، لذا به نشر وچاپ کتاب هایی برای تبلیغ تفکر خود اقدام کرده است؛ بر اثر این تبلیغات ، بعضی ازافراد کم مایه وبی اطلاع از مبانی دینی را گول زده است . وبه آن ها تلقین کرده که وی یمانی نائب امام زمان می باشد . وی کتاب هایی با نام های جذاب وفریبنده هم چون الجواب المنیر عبر الاثیر ، نصیحت به طلاب حوزه علمیه ، حاکمیت خداوند نه حاکمیت مردم ، و کرامات وغیب گویی ها ، نشریاتی با نام روزنامه القائم(عج)، و نشریه قمر بنی هاشم، و منشوراتی با نام انصار المهدی، منتشر ساخته است.

در شماره 3 نشریه هفتگی قمر بنی هاشم مورخه جمعه 14 محرم 1425 ﻫ ، مطالبی از این دست وجود دارد:

معرکة الامام المهدی تشتعل فی مصر ، حرب آمریکا علی العراق ، بدایة الحرب ضد المهدی المنتظر(عج)، علماء السوء فی روایات اهل البیت:، العجل العلمی عند فقهاء الشیعة . در ضمن مقاله اخیر کاریکاتور یک گاو نر که بر شکم آن، کلمه « علم اصول » نوشته شده ، کشیده شده است . در این مقاله علم اصول فقه حوزه های علمیه به گوساله سامری تشبیه گردیده است ، که توسط امام زمان (عج) به دور ریخته خواهد شد . در آن نشریه تحت عنوان « نُبُوءَة » یعنی پیش گویی ، خبر از خروج قریب الوقوع نفس زکیّه در نجف داده است ! که هرگز تا به حال خارج نشده است!

طرفداران این جریان با توزیع اعلامیه ها وبروشورهایی همه علمای ایران وعراق را به مناظره دعوت نمودند . از جمله در سال 1382ش بعد از سقوط صدّام ، هم زمان گروه های معدودی از جوانان فریب خورده عراقی که به صورت غیر قانونی وارد ایران شده بودند ، در نماز جمعه شهرهای اهواز، قم، کرج، مشهد، وجاهای دیگر بین صفوف نماز جمعه ایستاده و خبر از ظهور یمانی دادند. در آن شهرها، آن افراد دستگیر شده، وبه کشورشان بازگردانده شدند؛ در برخی شهرها مثل قم واهواز مبلّغین آن ها دست به تبلیغ مرام خود زدند، که در برخی موارد توسط مسئولین قضایی کشورمان بازداشت ، ومحکوم شدند.
فعالیت نظامی جریان یمانی

این جریان آموزش نظامی را برای اعضای خود لازم دانسته ، عناصر خود را در باغ های العماره ومناطق الفاس والتیره به انواع سلاح های اهدائی اربابانشان آموزش می داده است . یکی از مراکز آموزش آن ها در منطقه صفوان در مزرعه « صابر زایر شمال آلبورحمة » ونیز منطقه « الهویر قرنه » بود . یکی از آموزش های آن ها آموزش سر بریدن افراد بوده است . اولین اقدام نظامی آن ها بعد از ایزوله برخی از عناصر منشعب مثل حیدر المنشداوی ، هماهنگی با جماعت جند السماء به رهبری الگرعاوی در تاسوعای سال 1428 قمری ، در منطقه الزرگه کوفه بود . در آن عملیات حدود 200 نفر از جماعت یمانی کشته شدند . جالب این جاست ، با این که ادّعاهای عقیدتی الگرعاوی با گروه یمانی تضاد دارد ، اوّلی وجود امام زمان(عج) را منکر می شده وخود را قائم آل محمد می‌دانسته، ودومی خود را فرزند ووصیّ امام زمان (عج) می‌داند ! ، از نظر فعالیت نظامی بر علیه دولت شیعی عراق وحوزه های علمیه به صورت مشترک در یک عملیات وارد شدند ، و سرکوب گردیدند ! این امر حاکی از این است ، که هر دو جریان از پشت پرده توسط رهبری واحدی اداره می شدند ، وادّعاهای عقیدتی آن ها غیر واقعی بوده است !

بعد از حادثه فوق جریان یمانی به صورت سرّی فعالیتش را ادامه داد؛ با سرکوب قیام الگرعاوی در منطقه الزرگه نجف ، یمانی تصمیم گرفت در عاشورای سال 1429 قیام کند ، اما یک ماه پیش از وقت مقرّر با دستگیری 40 نفر از پیروانش در نجف ، تواناییش کاهش یافته ، ونتوانست اقدامی را در نجف وکربلاء طی مراسم عاشورا انجام دهد . این گروه برنامه داشت تا روز تاسوعا قیام کند وزایرین حرمین امام حسین (ع) وحضرت عباس (ع) را قتل عام کرده ، ودو حرم مقدس رابه اشغال درآورد.

سپس با رهبری شخصی دارای سابقه بعثی بودن ، به نام « سید حسن الحمامی » به سوی نجف حرکت کند ، و مراجع دینی را ترور نمایند . سپس با شخصی به نام « ابن بثینه » به عنوان امام مهدی بیعت کنند ، وفعالیت آن ها به سوی بصره وناصریه کشیده شود . این گروه در ساعت 30/9 صبح تاسوعا فعالیت خود را با حمله به هیأت های عزاداری در بصره آغاز کردند وتوانستند وارد مقر شرکت نفت جنوب شوند . هم چنین در ناصریه فعالیت خود را با حمله به تیپ واکنش سریع آغاز کردند ، در پی آن سرتیپ ابولقاء الجابری فرمانده این تیپ ، وسرهنگ ابومحمد الرمیض مسئول اطلاعات تیپ کشته شدند.

پلیس نجف اشرف 45 نفر از عناصر مسلح گروه الیمانی تحت عنوان " انصار المهدی " از جمله 15 نفر از رهبران و فرماندهان این گروه را دستگیر کرده که حسن الحمامی رهبر مذهبی این گروه در ضمن دستگیرشدگان بود . حسن الحمامی بعد از دستگیری اعتراف کرد ، که اعضای گروهش قصد داشتند ، در روز عاشورا مراجع دینی وهیأت های حسینی را مورد هدف قرار دهند . وی در کنفرانس خبری وطی اعترافاتش گفت : این گروه دارای طرفدارانی است . وهدف آن حمله به مرجعیت ، ودیگر علمای دینی ، واز هم پاشیدن اوضاع امنیتی عراق است . الحمامی در ادامه اعترافاتش گفت : تعدادی از عناصر این گروه مسئولیت هایی هم چون مسئول امور مالی ، تبلیغاتی ونظامی برعهده داشتند. وی افزود: هزینه های ما از کشورهای خارجی بویژه امارات تأمین می شود ، وشعار ما ستاره داود می باشد.


چند روز بعد از حادثه یمانی ، پایگاه خبری « ملف پرس » از خبرگزاری های معتبر در عراق در خبری فاش کرد که احمد الحسن یمانی ، بعد از حادثه بصره وناصریه ، به کشور امارات متحده عربی گریخته ، ودر دبی اقامت گزیده است.
اشکالات وتناقضات جریان یمانی

اگر کسی از گذشته وحال جریان یمانی خبر داشته باشد ، با سیلی از اشکالات شرعی ، عرفی وعقلی ونیز تناقضات آشکار و ابهامات زیاد مواجه می شود . از جمله:

1ـ بنا بر شهادت افراد مطّلع وآگاه ، مدّعی جریان یمانی شخصی به نام احمد اسماعیل گاطع صیمری از طایفه صیامر منطقه زبیر است . این طایفه از بنی هاشم نیستند . امّا با این حال نامبرده با پوشیدن عمامه سیاه ویدک کشیدن عنوان سید احمد ، خود را سیّد واز بنی هاشم معرفی کرده است . قطعاً این کار از باب دروغگویی و فریب دیگران شرعاً حرام است.

2ـ در فیلمی که از او در ابتدای کار پخش شده است، می‌گوید: من یک روستایی ساده هستم وهیچ گونه ادّعایی ندارم . امّا در عین حال می گوید : خدا مرا برگزیده وائمه همراه من هستند . ومن صاحب نفس مطمئنه ام . ونور سراسر وجود مرا فرا گرفته و ...... قطعاً این ادّعاهای بزرگ با بی ادّعا بودنش در تناقض است.

3ـ در همان فیلم ، وقتی به عربی فصیح تکلم می کند ، در لحن کلام او اشتباهات زیاد ( نحوی و صرفی ) وجود دارد، که نشان می‌دهد سواد کافی ندارد . این واقعیت با ادّعاهای بزرگی که دارد سازگار نیست.

4ـ احمد اسماعیل گاطع از یک سو ادّعای فرزندی امام زمان (عج) می کند ، واز سوی دیگر ادّعا می کند که برای اولین بار امام زمان (عج) را در عالم خواب ، وسپس در ماه شعبان 1420 ق ( مصادف 1378 ش ) امام زمان را در برای دومین بار در بیداری دیده است ! یعنی آن زمان که از عمر او بیش از 25 سال گذشته است . چطور امکان دارد فرزند امام زمان تا آن موقع بابای خود را ندیده باشد ؟!

5ـ وی با وجود ادّعای فرزندی امام زمان (عج) ، امّا خود را احمد بن الحسن می نامد . در حالی که می بایست خود را « احمد بن محمد » می نامید . چون نام امام زمان حسن نیست. بلکه حسن نام پدر امام زمان است . گویا « قاعده دروغگو فراموشکار است » در این جا جریان دارد.

6ـ وی خود را یمانی می داند وروایاتی را که درباره خروج یمانی صادر شده ، بر خود منطبق می داند . در حالی که در روایات آمده است:

یمانی ، خراسانی وسفیانی در یک سال ویک ماه ویک روز خروج می کنند . ( ) وپس از چند ماه در همان سال امام زمان (عج) هم قیام می کند . مدّعی یمانی نزدیک ده سال است که خروج کرده، در حالی که نه خراسانی ونه سفیانی ، نه درآن زمان ، ونه حالا خروج نکرده ، وهنوز هم امام زمان قیام نفرموده است !

7ـ وی در عین این که خود را فرزند امام زمان وسید هاشمی می داند ، خود را یمانی نامیده است . در حالی که این دو عنوان یمانی وهاشمی ، آن هم برای کسی که اهل عراق است ، قابل جمع نیست؛ زیرا یمانی ظهور در این دارد که اهل یمن است . در حالی که وی به اعتبار محل تولد ونشو و نما عراقی است. البته گویا خود متوجه این تناقض شده ، لذا با این مغالطه ، این لقب را توجیه نموده است، که چون مکّه از تهامه است . وتهامه از یمن است ، پس محمد وآل محمد(ص) همگی یمانی هستند.

وجه مغالطه بودن توجیه فوق این است ، که تهامه یک منطقه جغرافیایی است که از شمال جزیرة العرب یعنی بالاتر از مکه و مدینه آغاز می شود ، وجنوب آن به یمن می رسد . بنابراین مکه و مدینه جزء تهامه است . ویمن هم از تهامه است ، ولی تهامه از یمن نیست . بلکه یمن در جنوب جزیرة العرب قرار دارد وشامل شمال و میانه جزیرة العرب نیست . بنابراین محمد وآل محمد(ص) حجازی وتهامی هستند ، امّا یمانی نیستند.

اصولاً مردم عرب به دو دسته عدنانی و قحطانی تقسیم شده اند . مقصود از عرب عدنانی خصوص قریش ، واز جمله بنی هاشم است . در حالی که عرب قحطانی فقط اعرابی را شامل می شود که ریشه آن ها از یمن است . وبه هیچ وجه به عرب عدنانی ، یمانی گفته نمی شود.


8ـ وی در پیامی که به مردم عراق فرستاده ، از یک سو ادّعا می کند ، که من از طرف امام زمان (عج) وبا تأیید جبرئیل و میکائیل آمده ام ، بنابراین پیروزی او با امدادهای غیبی باید حتمی باشد ، در حالی که از مردم عراق طلب نصرت می کند ، و می گوید که اگر نصرتم ندهید ، شما سابقه بی وفایی نسبت به مسلم بن عقیل را داشتید . وبدین صورت خود را به مسلم بن عقیل تشبیه می کند. همان مسلمی که پیروزی ظاهر او و یاری جبرئیل ومیکائیل در حق او منتفی بود . واین تناقض دیگری است.

9ـ وی به خواب های خودش وخواب های دیگران استناد می کند ، در حالی که خواب در مسائل شرعی وعقیدتی برای دیگران هیچ گونه حجیّت واعتباری ندارد . هیچ پیامبر وولی اللهی حقانیت خود را با خواب اثبات نکرده است. مخصوصاً که خواب صرف ادّعا است . وامکان دارد آدم دروغگو هم ادّعای آن را بکند.

10ـ استناد دیگر او به وقوع حوادث آینده ، مثل سقوط صدام هم مضحک است . زیرا این پیشگویی توسط هر آدم آگاه به مسایل سیاسی امکان پذیر است ، واختصاص به نامبرده ندارد . مخصوصاً که قبل از همه امام خمینی (ره) فرموده بود : صدّام رفتنی است!

11ـ آمادگی برای مناظره ومباهله با علمای شیعه ، سنی ، یهودی ، ونصرانی هم صرف ادّعا است ، وهیچ چیزی را ثابت نمی کند. بله ، اگر مناظره ومباهله صورت گرفت ، وطرف مقابل ، که دارای صلاحیت علمی باشد ، محکوم شده ویا عذاب الهی بر او نازل گردید ، آن گاه قابل استناد است . در حالی که این اتفاق برای مخالفین جریان یمانی پیش نیامده است.

12ـ درباره استناد جریان یمانی به احادیث که قبل از این مفصّلاً توضیح داده شد . احادیث مورد ادّعا ربطی به مدّعای او ندارد . چون احادیث می گوید : مهدیین بعد از ظهور ووفات امام زمان (عج) می آیند نه قبل از او . در حالی که مدعی جریان یمانی می گوید الآن من وصیّ امام زمان هستم !

معلوم است که وصی باید بعد از مرگ مُوصی وارد عمل شود ، نه در حال حیات مُوصی وقبل از مرگ او !

13ـ مدّعی جریان یمانی در تبلیغات خود مرتباً بر علیه علمای دین ، حوزه علیه ومراجع تقلید هتّاکی و جسارت می کند ، وصریحاً می گوید : که ما آمده ایم که وساطت علماء بین مردم ودین وخدا را حذف کنیم . در حالی که این حرف بر ضد تعالیم اهل بیت:است . چون از دیدگاه تعالیم اهل بیت:، واسطه مردم واهل بیت ، علماء هستند ، وفقهای ربّانی مراجع دینی مردم هستند . امام حسن عسکری (ع) می فرماید : « فأمّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه محافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلّدوه » . در توقیع منسوب به امام زمان (عج) آمده است : « وامّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانّهم حجّتی علیکم وانا حجة الله » .

14ـ جریان یمانی در امر ضدیت با علماء ، از تبلیغات سوء گذشته ، وارد فاز عملی ونظامی شده است . لذا در جریان توطئه ترور علمای نجف که در عاشورای سال 1385 ش توسط جریان « جند السماء » برنامه ریزی شده بود ، مشارکت داشته و 200 نفر از آن ها به هلاکت رسیدند.

از این واقعیت ، این نتیجه بدست می آید که آن ها پادوی استعمار در مبارزه با روحانیت . یعنی مهم ترین سنگر مقاومت اسلامی در مقابل استعمار ، می باشند.

15ـ استفاده از ستاره داود که آرم مخصوص صهیونیست‌‌ها می‌باشد، نشان دیگری از وابستگی این جریان به استعمار است.

16ـ حضور افرادی با سابقه بعثی بودن در تشکیلات جریان یمانی ، از قبیل : سالم عبد حسن ، وحسن الحمامی ( رهبر مذهبی گروه که دستگیر هم شده است ) ، وهمین طور برادر احمد اسماعیل گاطع که از افسران حزب بعث بوده ، نشانه دیگری از وابستگی جریان به « الحملة الایمانیّة » صدّام حسین معدوم است.

17ـ اخیراً در یکی از برنامه های ماهواره ای سلفی « صفا » یک شخص مصری غیر معمم به نام عبدالعال سلیمه ، که به دروغ به عنوان عالم شیعی معرفی شده است ، از جریان یمانی واحمد الحسن با تجلیل وبه عنوان مهدویت نام برده است . این پدیده نشان می دهد ، که جریانات سلفی ووهابی در پی تبلیغ جریان یمانی از ماهواره های خود می باشند . این هم قرینه دیگری از وابستگی جریان به استکبار جهانی است.
آخرین سخن؛ چه باید کرد ؟

برادران وخواهران ایمانی! فتنه های رنگارنگ که از سوی شیاطین واعوان وانصار آن ها برای فریب وانحراف مردم از صراط مستقیم تدارک دیده می شود ، همیشه بوده وهست ، مخصوصاً در آخر الزمان که بنا بر صریح احادیث، فتنه ها فراوان‌تر ودجّال و دجّال‌ها به صورت پیچیده‌تر ظهور می‌کنند.

در مقابل آن فتنه ‌ها ودجّال ها هیچ پناهگاه امنی ، و تضمینی برای سلامتی جز تمّسک جستن به ثقلین ( قرآن و عترت ) وجود ندارد . چرا که پیامبر اکرم(ص) فرمود : « انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی أبداً » .

امّا استفاده صحیح از کتاب وعترت ، بدون مراجعه به کارشناسان ومتخصّصان این فن ، یعنی علمای دین ، هرگز امکان پذیر نیست . این یک مطلب عقلائی وعرفی است ، که برای شناخت هر چیزی به متخصّص آن باید رجوع کرد . بالاتر از این ، خود قرآن وعترت مردم را به رجوع به علماء ربّانی، به عنوان نائبان وخلفای ائمه در عصر غیبت، ارشاد فرموده‌اند.

قرآن می فرماید: « اگر نمی‌دانید از پژوهش‌گران کتاب‌های آسمانی بپرسید» ؛ پیامبر اکرم(ص)، بنا بر روایت امام صادق (ع) ، فرمود : « العلماء ورثة الانبیاء » علماء وارثان انبیاء هستند.

امام حسین (ع) فرمود: « ذلک بأنّ مجاری الأمور و الأحکام علی ایدی العلماء بالله الأمناء علی حلاله وحرامه ». چرا که مجاری امور واحکام به دست علماء الهی وامناء بر حلال وحرام خدا گذاشته شده است.

امام هادی (ع) فرمود : « لو لا من یبقی بعد غیبة قائمنا من العلماء الدّاعین الیه والّدالین علیه ... لما بقی أحد الّا ارتدّ عن دین الله ... اولئک هم الأفضلون عند الله عزّ وجلّ » . اگر علمائی که در زمان غیبت به سوی او مردم را راهنمایی می کنند، نباشند، هر آینه کسی نمی ماند مگر این که از دین مرتد گردد ... . آن ها ( علماء ) نزد خدا برتر هستند.

امام زمان(عج) فرمود : « وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا ، فانهم حجّتی علیکم وأنا حجّة الله » . در حوادث واقعه باید به راویان حدیث ما ( علماء ) رجوع کنید، زیرا آن ها از طرف من حجّت هستند ومن حجّت خدا هستم.

بنابراین، مطمئن ترین و بهترین راه برای شناخت حقیقت مدّعیان، وتمیز دادن راستگویان از دروغگویان، و حلّ شبهه های دینی، پناه بردن به علمای دین است؛ بر علمای دین هم واجب است حقایق را روشن کنند، ودر مقابل بدعت ها سکوت نکنند. زیرا در حدیث آمده است : « إذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه وإلا فعلیه لعنة الله ». یقیناً علمای ربّانی که همواره مورد توجه وعنایت قطب عالم امکان هستند ، همیشه در پرتو عنایت ‌های عزیز زهراء سلام الله علیها به رسالت های الهی خود عمل می کنند ، وهمگی باید در زیر آن لوای حقیقی امام زمان(عج) قرار گیرند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ بحار الانوار، علامه مجلسی
2ـ الکافی، شیخ کلینی
3 ـ تحف العقول، ابن شعبه الحرانی
4ـ الارشاد، شیخ مفید
5ـ کمال الدین وتمام النعمة ، شیخ صدوق
6 ـ کتاب الغیبة ، الشیخ محمد بن الحسن الطوسی /945 701/ح



آنجا که عباس میرزا... همشهری ان لاین


آنجا که عباس‌میرزا خون‌گریست


آنجا که عباس‌میرزا خون‌گریست


فرهنگ و تاریخ > تاریخ ایران  - وقتی عباس‌میرزا در خط‌مقدم سپاه ایران در گنجه مقابل روس‌های تزاری شمشیر می‌زد تا خاطرات تلخ عهدنامه گلستان را از صفحات تاریخ این مملکت پاک کند، تصورش را هم نمی‌کرد که روزی دیگر مجبور باشد امضای پیمانی ننگین‌تر از قبلی را با چشمانی ‌تر نظاره کند.


دور کواکب و گردش روزگار چندی می‌شد که سال شمسی را از 1200عبور داده بود اما زخم عهدنامه گلستان از بی‌کفایتی فتحعلی‌شاه قاجار همچنان ناسور بود. آن زمان 13سالی از عهدنامه گلستان می‌گذشت ولی به‌دلیل به توافق نرسیدن نمایندگان روس و ایران برای حل اختلافات مرزی، همچنان نزاع و درگیری در منطقه قفقاز رواج داشت. عدم جدیت ایرانیان در این باره باعث‌ بروز تجاوزاتی از طرف روس‌ها شد و اغلب دهات و اراضی ایروان که جزو خاک ایران بود، به دست قوای تزاری به تصرف درآمد.


اینجا بود که سردمداران ایران با تراویچ که از طرف سردار روس آمده بود، به مذاکره پرداختند و لحن او را تهدیدآمیز یافتند. پس در 1240قمری (1203 شمسی) میرزا صادق وقایع‌نگار را به اتفاق تراویچ به تفلیس فرستادند، تا با سردار روس مذاکره کند، اما در پی درگذشت تزار روسیه، وقایع‌نگار که تحقیر نیز شده بود، بدون نتیجه به ایران بازگشت. با این‌همه، تجاوزهای ارتش روسیه به قلمرو ایران ادامه یافت، چنان که گوگچه توسط آنها در 1241قمری تسخیر شد. دولت ایران نسبت به این دست‌اندازی و بدرفتاری با مسلمانان گوگچه، شدیدا به دولت روسیه اعتراض کرد. نیکلای، تزار جدید روسیه هم


پرنس مِنچیکف را به دربار ایران فرستاد تا به موضوع رسیدگی کند اما خشونتی که پرنس روس در رفتار، گفتار و مکاتبات خود با ایرانیان به کار برد و نیز اخبار موحشی که از« زجر و شکنجه اهالی مسلمان قفقاز به دست روس‌ها» می‌رسید، باعث بروز هیجان عمومی در تهران شد.


در این زمان، فتحعلی‌شاه در چمن سلطانیه مجلسی از اعیان، روحانیان و سرداران ایلات و عشایر ترتیب داد تا درباره مقابله با تجاوزها و سلطه‌جویی‌های روسیه تصمیم گرفته شود. در این مجلس تقریبا همه حاضران، به استثنای چند نفر، بدون در نظر گرفتن شرایط نامطلوب ایران، معتقد به جنگ و صدور حکم جهاد از طرف علما بودند. زعیم مجتهدان و علمایی که فتوای جنگ با روسیه را صادر کردند، سیدمحمد اصفهانی بود که بعدها به سیدمحمد مجاهد معروف شد. قائم‌مقام فراهانی که در این انجمن حضور داشت، از اظهارنظر خودداری کرد و چون فتحعلی‌شاه جدا از او خواست که رأی خود را اعلام کند، وی در پاسخ، به صراحت به مخالفت برخاست و آنگاه کسانی چون معتمدالدوله، میرزا عبدالوهاب و حاجی‌میرزا‌ابوالحسن ایلچی، وزیر خارجه نیز با جنگ مخالفت کردند، اما کسی به‌نظر آنها وقعی ننهاد.


به‌این‌ترتیب، ارتش بار دیگر مجددا به ‌فرماندهی عالی عباس‌میرزا، جنگی را شروع کرد که موقعیت و موجودیت ایران را سخت به خطر انداخت. در همین زمان (1826میلادی) معاهده‌ای سری میان دولت‌های انگلیس و روسیه منعقد شد که دست روس‌ها را برای هر اقدامی در ایران و عثمانی بازمی‌گذاشت. تشدید تجاوزات روسیه به ایران و واداشتن دولت ایران به مقابله، ازجمله نتایج همین پیمان بود. جنگ در 22ذیحجه 1241قمری (28جولای 1826میلادی) با هجوم حسین‌خان سردار، بیگلربیگی ایروان آغاز شد. حسین‌خان از مرزهایی که در عهدنامه گلستان تعیین شده بود، گذشت و سپاهیان روس را در هم کوبید و شکست‌های بزرگ بر آنها وارد کرد.


در پیکارهایی که سپس رخ داد نیز ایرانیان موفق شدند بیشتر نواحی ازدست رفته بر اساس عهدنامه گلستان را بازستانند و روس‌ها با دادن 4هزار کشته، شکی و شیروان را تخلیه کردند و اندکی بعد، لنکران و سالیان نیز آزاد شد. بر اثر این شکست‌ها، تزار روسیه یرملف، فرمانده سپاه قفقاز را برکنار کرد و ژنرال پاسکویچ را به جای او نشاند. پاسکویچ بی‌درنگ حملات تعرضی به قلعه‌های نظامی ایران را آغاز کرد و از اواخر سال 1242قمری عملیات جنگی به نفع روسیه اوج گرفت و پیشروی روس‌ها آغاز شد.


عباس‌میرزا که با توجه به روند حوادث، پیش‌بینی می‌کرد اوضاع برای ارتش ایران دشوار شود، دستور داد در مناطق مرزی غله انبار شود. چند ماه بعد در صفر 1243 نیز فتحعلی‌شاه دستور مشابهی صادر کرد اما روس‌ها که همچنان پیش می‌آمدند، به ترتیب بر شهرهای گنجه، ایروان، نخجوان و قلعه عباس‌آباد و قلعه سردارآباد مستولی شدند.


در12 اکتبر 1827، پاسکویچ ایروان را تصرف کرد و به همین سبب ایروانسکی لقب یافت. در این هنگام، امیر اصلان‌خان دنبلی، حاکم خوی نیز با روس‌ها همداستان شد و شهر را در اختیار پاسکویچ گذاشت. به‌دنبال آن، مرند، قراچه‌داغ، مشکین‌شهر، سراب، گرمرود و برخی از محال مراغه نیز از دست ارتش ایران به در رفت و اردبیل هم به تصرف روس‌ها درآمد و آنان کتب خطی و اشیاء نفیسی را که در آرامگاه شیخ‌صفی‌الدین اردبیلی نگهداری می‌شد، تصاحب کردند و به مسکو و پترزبورگ فرستادند. ستاد فرماندهی شاه ایران که تا این زمان در سلطانیه بود، به محض ورود نیروهای روس به شهرهای شمالی، به تهران منتقل و منتظر وصول گزارش از عباس‌میرزا شد. در این زمان، نیروهای ایران در دو جبهه قراباغ و ایروان سخت زیر فشار سپاه تزاری قرار داشتند. خان‌ها و حکام نواحی به‌رغم ملیت و پیشینه‌های تاریخی‌شان خود را به زیر پرچم روس کشیدند و در سواحل گرگان، سرکردگان ترکمان با فرماندهان مستقر در کشتی‌های جنگی روس سازش کردند و علیه دولت مرکزی سر به طغیان برداشتند.


شاید مهم‌ترین حادثه در این زمان، سقوط تبریز بود که بر اثر خیانت به دست روس‌ها افتاد. گرچه به دستور شاه سربازان از نقاط مختلف عازم جبهه‌های جنگ بودند، اما شرایط نامطلوب سیاسی و نظامی ایران و به‌خصوص تهدید تهران از طرف پاسکویچ، موجب وحشت شاه و دولتمردانی شد که خود، خواهان جنگ با روسیه بودند. بنابراین، چون روس‌ها توسط اللهیارخان آصف‌الدوله که متهم به خیانت و سازش با روس‌ها بر سر تبریز بود، پیشنهاد مذاکره و صلح دادند، عباس‌میرزا پذیرفت و به بهرام‌میرزا که گویا در این زمان در حدود خوی فرمانده بود، نوشت که خود برای مصالحه به اردوی روسیه خواهد رفت. پاسکویچ هم شخصا از عباس‌میرزا خواست که جلسه‌ای با او منعقد کند و قرار مصالحه را بگذارد.


در این‌ هنگام، حسین‌خان سردار به دستور نایب‌السلطنه، با توپ و سپاه در دهخوارقان متوقف شد و 500تفنگچی و شمار بسیاری سوار به سوی خوی و گرگر اعزام کرد. از آن سو، کلنل مکدانلد، وزیر مختار انگلیس که به اقتضای مصالح دولت متبوع خود، مصمم شده بود مصالحه را تسریع کند، با عباس‌میرزا وارد گفت‌وگو شد. عباس میرزا مصالحه را به 3 شرط مشروط کرد: اول اینکه ما خاک و ملک ندهیم، در عوض هر قدر گنجایش دارد، پول نقد و هرجا گرفته‌اند، پس بدهند. دوم اینکه هرچه در دست ماست یا در دست آنهاست، به همین حالت بماند تا انقضای مدت متارکه و سوم آنکه هرگاه این دو شق صورت نگیرد، قرار بدهیم که رودخانه ارس سرحد دو مملکت باشد. قائم‌مقام هم موافقت خود را با این عبارت که این مصالحه خیر هر 3 دولت است، به مکدانلد اعلام داشت ولی از قرار معلوم نه نخجوان به‌عنوان محل مذاکره تعیین شد و نه به 3 شرطی که

عباس‌میرزا گذاشته بود، اعتنا شد. ژنرال روس دهخوارقان (آذرشهر) را به‌عنوان محل مذاکره تعیین کرد و عباس‌میرزا، قائم‌مقام، میرزا‌محمدعلی و میرزامسعود انصاری به آنجا رفتند. پاسکویچ و سایر همراهان او با تواضع به استقبال نایب‌السلطنه آمدند و مذاکرات با حضور هیأت ایرانی و پاسکویچ، گریبایدوف، ابرسکف و چند نفر دیگر آغاز شد.


در این انجمن، پاسکویچ خواهان واگذاری ایالات ایروان، نخجوان، ماکو، تالش و مغان و پرداخت 20کرور اشرفی به‌روسیه شد. پس از مذاکراتی، پاسکویچ به 15کرور تومان و تصرف ایالات شمال ارس راضی شد اما فتحعلی‌شاه از این پیشنهاد سخت برآشفت و دستور تجهیز قوا را برای ادامه جنگ صادر کرد. مکدانلد، سفیر انگلیس در تهران، برای حفظ منافع انگلستان، به‌خصوص در هندوستان، به دربار فتحعلی‌شاه شتافت و شاه غضبناک را به پرداخت 10کرور تومان غرامت راضی کرد. آنگاه به‌کوشش او مقرر شد، دور مذاکرات صلح در قریه ترکمانچای آغاز شود. از طرف دولت ایران عباس‌میرزا، قائم‌مقام و میرزاابوالحسن‌خان، وزیر امور خارجه و از طرف روس‌ها پاسکویچ و افسران ستاد وی شرکت داشتند. دکتر جان مک‌نیل، پزشک سفارت انگلیس نیز به‌عنوان ناظر در مذاکرات شرکت کرد.


سرانجام، پس از مذاکراتی طولانی مبلغ غرامت، همان‌طور که مکدانلد قول داده بود، 10کرور تومان تعیین و مقرر شد که دولت ایران این مبلغ را قبل از امضای معاهده به روس‌ها بپردازد. لازم به توضیح است که طراح و نویسنده پیش‌نویس قرارداد ترکمانچای گریبایدوف بود زیرا وی در مذاکرات ترکمانچای فعالانه شرکت داشت و تمامی شرایط عهدنامه را او تهیه و تنظیم کرده و شکل بخشیده بود.


فتحعلی‌شاه با آنکه هنوز از پرداخت غرامت ناخشنود بود، بی‌درنگ 6کرور تومان نقد از خزانه خود فرستاد تا معاهده صلح به امضا برسد و ضمنا به عباس میرزا اعلام کرد که باید 5کرور آن به‌عنوان انعام و یک کرور به رسم مساعده و وام به روس‌ها تلقی شود. به هر حال در 5شعبان 1243قمری (21فوریه 1828میلادی) عهدنامه ترکمانچای به امضای دو دولت ایران و روسیه رسید. چند عهدنامه جداگانه دیگر نیز برای تفسیر و تتمیم عهدنامه اصلی نوشته و به آن الحاق شد.


مفاد عهدنامه ترکمانچای


روز 2اسفند برابر با 21 فوریه سال ۱۸۲۸ عهدنامه ترکمانچای امضا شد. مفاد این عهدنامه ننگین بدین شرح بود:

واگذاری خانات ایروان و نخجوان به دولت روسیه و تخلیه تالش و مغان از سپاه ایران.
پرداخت 10کرور تومان (5میلیون تومان) به‌طور اقساط از طرف ایران به روسیه به‌عنوان غرامت جنگی.


اجازه عبور و مرور آزاد به کشتی‌های تجاری روسی در دریای مازندران.

رضایت به انعقاد یک عهدنامه تجاری بین ایران و روسیه و حق اعزام کنسول و نمایندگان تجاری به هر منطقه از مناطق ایران که روس‌ها لازم بدانند.
حمایت روسیه از ولیعهدی عباس‌میرزا و کوشش در به سلطنت رساندن وی پس از مرگ شاه.
استرداد اسرای طرفین.
اعطای حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) به اتباع روسیه.


پس از اینکه انقلاب کمونیستی در شوروی به پیروزی رسید، لنین برای اثبات حسن نیت خود نسبت به ملل ضعیف جهان الغای تمام امتیازات استعماری دولت تزاری پیشین را اعلام کرد. دولت صمصام‌السلطنه نیز از این فرصت استفاده کرد و در ۱۸شوال ۱۳۳۶ در مصوبه‌ای الغای قرارداد ترکمانچای و دیگر امتیازات واگذار شده به دولت روسیه تزاری را اعلام کرد که این اقدام شامل لغو امتیاز کاپیتولاسیون برای اتباع روسیه نیز می‌شد. دولت ایران چند روز بعد مصوبه‌ای برای لغو امتیاز کاپیتولاسیون برای کشورهای دیگر نیز صادر کرد چرا که چند کشور دیگر نیز پیش از این بر اساس قرارداد‌هایی تحت عنوان دولت کامله الوداد از امتیاز کاپیتولاسیون مطابق قرار داد ترکمانچای برخوردار شده بودند و با لغو قرارداد ترکمانچای منطقا این بخش از این قراردادها نیز باید ملغی می‌شد. مصوبه دوم همانطور که انتظار می‌رفت توسط دولت بریتانیا رد شد.