شعرونثرسعدی . ساد ه وجهان شمول

 

شعر و نثر سعدی؛ 

  

 ساده و جهانشمول


--------------------------------------------------------------------------------

بومحمد مصلح بن عبدا... مشهور به سعدی شیرازی در قرن هفتم هجری در شیراز به دنیا آمده و در خانواده ای اهل دین و علم تربیت شده است. وی پس از تحصیل مقدمات علم، به بغداد می رود و در مدرسه نظامیه بغداد مشغول به تحصیل می شود. در این دوران تأثیر زیادی از آموزه های امام محمدغزالی می گیرد و در درس استادانی چون سهروردی شرکت می کند.
بعد به حجاز و شام می رود و در پایان سفرهایش راهی حج می شود و با تجربه و دانش و وسعت نظر و جامعه شناسی جهانی، به شیراز باز می گردد. سعدی پس از بازگشت به شیراز، «گلستان» و «بوستان» را به ترتیب می نگارد و می سراید.
اما آنچه قصد داریم در این فرصت اندک به آن بپردازیم، سفرهای سعدی و تجربیاتی می باشد که در نتیجه این مسافرتها به دست آورده است. نخست آن که زبان سعدی بویژه در «گلستان» زبانی جهانی است. شعر سعدی نیز قید و بندهای جغرافیا و زمان را شامل نمی شود و هر انسانی در هر مکان و جغرافیایی آن را می فهمد و درک می کند.
محمدعلی فروغی درباره سعدی می نویسد: «اهل ذوق، اعجاب می کنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است. ولی حق این است که ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموخته ایم، سخن می گوییم.»
بنابراین، بسیاری نیز معتقدند که شعر سعدی به همان اندازه که تابع قواعد جغرافیایی محدودی نیست، توانسته به شناسنامه زبانی و فرهنگی مردم ما تبدیل شود.
شاید از مهمترین دلایل جهانی شدن شعر سعدی، وسعت نظر و تجربیات وسیع این شاعر پارسی گوی باشد. سفرهای متعدد و همنشینی و معاشرت با گروهها و آدمهای مختلف از اصناف گوناگون، سعدی را با ماجراها و داستانهای واقعی و ذهنی فراوانی آشنا می کند که هیچ یک به محدوده و زمانه ای خاص مقید نشده اند.
سعدی مثل یک سالک واقعی، سفری را در عالم بیرون آغاز می کند و همزمان سفر درونی اش هم شکل می گیرد. همین ویژگی هم هست که شعر او را بیش از آنکه محدود به مکان و زمان سازد، وسعتی فرا زمانی و فرا مکانی می بخشد.
نگاهی گذرا به ترجمه آثار سعدی به زبانهای دیگر، به راحتی نشان می دهد که سعدی خیلی پیش تر از دیگر سخن سرایان نامدار پارسی زبان، شهرت جهانی یافته و در دل پیر و جوان جای گرفته است. این اشعار به زبان فهم خاص و عام نوشته شده اند و قبل از هر خصیصه دیگر، انسانی هستند و به درون انسانها نفوذ می کنند:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
در سال ۱۶۳۴میلادی بخشهایی از گلستان به فرانسوی ترجمه شد. یک سال بعد، نخستین ترجمه آلمانی گلستان از روی متن ترجمه فرانسوی منتشر گردید. در سال ۱۶۵۱ میلادی، ترجمه گلستان به لاتین در آمستردام به چاپ رسید و سه سال بعد بازهم ترجمه دیگری مستقیماً از فارسی به آلمانی- توسط آدام الئاریوس- منتشر شد که بسیاری، آن را سرآغاز مطالعات ایرانشناسی در ایران می دانند.
در همین سال، ترجمه هلندی گلستان و در سال ۱۷۷۴ ترجمه انگلیسی از گلستان و بوستان به چاپ رسید.
تنها در میان سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۹۰۰ میلادی سه ترجمه به زبان فرانسه، ۷ ترجمه انگلیسی و ۸ ترجمه آلمانی از بوستان و گلستان منتشر شد. «هردر» و «گوته» در آثارشان از سخنان آموزنده و اخلاق گرایانه سعدی استفاده زیادی کردند و در ضمن توانستند این شاعر ایرانی را به جهانیان معرفی نمایند. یکی از بهترین ترجمه های آلمانی نیز ترجمه «فریدریش روکرت» زبانشناس و شاعر آلمانی می باشد که از گلستان صورت گرفته است.
از ویژگیهای مهمی که به شعر سعدی نسبت می دهند و باعث شده تا اشعار او در میان خاص و عام طرفداران زیادی داشته باشد، «سهل ممتنع» بودن شعر اوست.
اشعار سعدی ساده و روان هستند. شاید از عوامل مهم ساده بودن شعر او تجربیات عینی این شاعر و ظهور آن در شعرهایش باشد. سفر کردن و آشنایی با واقعیت و عینیات و حشر و نشر با اجتماع و گروههای مختلف مردم باعث شده تا شعر سعدی ساده و نزدیک به واقعیت باشد و به سادگی نیز درک شود و مورد پسند قرار گیرد. اکثر کارشناسان معتقدند بیشتر حکایتهای آثار سعدی بیش از آنکه ناشی از ذهنیت و تخیل شاعر باشد، برپایه ماجراهای واقعی نوشته شده اند، این نتیجه حاصل سلوک بیرونی شاعر است تا حرکت درونی و ذهنی او. همین ویژگی هم مهمترین عامل دلنشینی حکایتها و داستانهای آثار سعدی است.
«حکیمی را پرسیدند: چندین درخت نامور که خدای عز وجل آفریده است و برومند، هیچ یک را آزاد نخوانده اند مگر سرو را که ثمره ای ندارد. این چه حکمت است؟ گفت: هر درختی را ثمره معین است که به وقتی معلوم وجود آن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود و سرو را هیچ از این نیست و همه وقت خوش است؛ و این است صفت آزادگان!»
نثرهای سعدی از طرف دیگر «ممتنع» هستند؛ یعنی با وجود این که ساده به نظر می رسند، گفتن آنها سخت و دشوار است. این ویژگی به عمق اشعار سعدی بر می گردد. این شعرها در پس سادگی ظاهرشان، مفاهیم عمیقی را مطرح می کنند: «پادشاهی پارسایی را دید و گفت: «هیچت از ما یاد آید؟» گفت: «بلی. وقتی که خدا را فراموش می کنم.»
ایجاز، انگاره های نمادین، لحن ظریف طنز و بسیاری ویژگیهای دیگر را هم می توان در آثار سعدی مورد بررسی قرار داد و به بحث گذاشت. در کنا رهمه این مشخصات باید به این نکته نیز اشاره کرد که شعر او از جمله کاملترین اشعار فارسی است و زبان فارسی را باید پس از فردوسی مدیون بیان سعدی دانست.
مهدی نصیری
روزنامه قدس  

فریدون توللی وشعری ازاو .

 

فریدون توللی 

 

 

tavalloli


یکی از اشعار وی

 

مریم

 

در نیمه های شامگاهان آن زمان که ماه
زرد و شکسته می دمد از طرف خاوران
استاد ه در سیاهی شب مریم سپید
آرام و سرگردان
او مانده تا که از پس دندانه های کوه
مهتاب سر زند کشد ا ز چهر شب نقاب
 بارد بر او فروغ و بشوید تن لطیف
در نور ماهتاب
بستان به خواب رفته و می دزدد آشکار
دست نسیم عطر هر آن گل که خرم است
شب خفته در خموشی و شب زنده دار شب
چشمان مریم است
مهتاب کم کمک ز پس شاخه های بید
دزدانه می کشد سرو می افکند نگاه
جویای مریم است و همی جویدش به چشم  

در آن شب سیاه
دامن کشان ز پرتو مهتاب تیرگی
رو می نهد به سایه اشجار دور دست
 شب دلکش است و پرتو نمناک ماهتاب
خواب آور است و مست
اندر سکوت خرم و گویای بوستان
مه موج می زند چو پرندی به جویبار
می خواند آن دقیقه که مریم به شستشو است  

 

فریدون توللی در سال 1298 در شیراز به دنیا آمد 
 
 پس از پایان دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی در این شهر وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1320 در رشته باستان شناسی دانشکده ادبیات این دانشگاه فارغ التحصیل شد سپس به کار باستان شناسی روی آورد چندی رییس اداره باستان شناسی استان فارس بود پس از شهریور 1320 وارد فعالیتهای سیاسی شد و در راستای این فعالیتها به نوشتن مقالاتی تحت  عنوان التفاصیل پرداخت پس از مرداد 1332 که تب و تابهای سیاسی جامعه فرو نشست از فعالیت سیاسی دست شست و در کتابخانه دانشگاه پهلوی شیراز به کار مشغول شد
توللی بر اثر آشنایی با نیما در شعر به شیوه جدید گرایش یافت و به یکی از پیشروان آن تبدیل شد دفترهای شعر رها و نافه او محصول همین دوران است وی بعد ها در مرز میان شیوه نو و کهنه متوقف ماند و به مخالفت با فرم آزادی نیمایی پرداخت و سر انجام با انتشار پویه که مجموعه ای از غزل و قصیده به شیوه قدیم است پا در راه بازگشت نهاد
وی درسال 1364 در گذشت
 . 

شعرونثر سعدی

 

 

 شعرونثر سعدی  

 

بسیار گفته اند و شنیده ایم که سعدی، بهترین عاشقانه سرای غزل پارسی است و حافظ، بهترین عارفانه سرای  این سرزمین. من اصولاً با این تقسیم بندی موافق نیستم و احساس می کنم آنچه بزرگان اهل نقد و نقادی را به این  سمت برده و به این نتیجه گیری رسانده، کاربرد نمادهای فراوان در غزل حافظ و بیان نسبتاً مستقیم اشعار سعدی بوده است.  

 البته، می توان گفت سعدی در تمام غزلهایش، با نگاهی عارفانه به اطراف می نگریسته است وقتی هم ذهن شاعر برای ما شفاف نباشد - که قطعاً نیست- نمی توانیم به استعاره مند بودن شعر او پی ببریم.
اما آنچه مسلم است، سعدی در تغزل خویش بسیار عمیق تر از آن چیزی است که در سنت ادبی ما به عاشقان نسبت داده می شده است. برای مثال، این دو بیت را با هم مقایسه کنید:
نظامی در گفتگوی مشهور و کم نظیر «خسرو و فرهاد» از قول فرهاد، مرگ را با پایان عشق معرفی می کند:
بگفتا: دل زمهرش کی کنی پاک
بگفت: آنگه که باشم خفته در خاک
اما سعدی را حال و روز دگر است که می گوید:
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به صبح روز قیامت که سر زخاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
به خواب عافیت آن دم به بوی موی تو باشم
اما از این گذشته، ادبیات عاشقانه سعدی در تمام طول حکومت شعر عراقی بر شعر فارسی یک استثناست.بسیار از «سهل ممتنع» بودن شعر سعدی شنیده اید، اما من معتقدم او به گونه ای پنهان در نقاط متعددی، از تفکری شبه کودکانه بهره می گیرد و از تکنیک دشوار «تجاهل» در شعر کاملاً جدی خود استفاده می کند. این پدیده، آن زمان پررنگتر می شود که رابطه جملات وی نیز به کمک این اتفاق می آیند:
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلا نرسیده
این تکنیک در این بیت آن قدر به وضوح به چشم می خورد که در دو بیت به آن اشاره می کند:
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
از سوی دیگر، برخورد استثنایی و هنجارگریز سعدی با بسیاری از صنایع بدیع شعر فارسی در کنار این برخوردهای ساده و دلنشین با زبان، کار سعدی را پیچیده تر از آن می کند که در نگاه اول به نظر می رسد. در این میان، مهمترین نفش را «تشبیه» ایفا می کند.در تقسیمات سنتی «تشبیه»، بالاترین مرحله آن این همانی «مشبه» و «مشبه به» نام گرفته است.
اما سعدی به وضوح این سقف را می شکند و از این هم بالاتر می رود:
به زیورها بیارایند وقتی خوب رویان را
تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی
حافظ با بهره بردن از همین تجربه است که حدود صد سال بعد در بیتی شاهکار می سراید:
هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویت
که باشد مه که بنماید زطاق آسمان ابر
ویا:
دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابر
وولی هر گاه هم که سعدی ناچار به همین سقف قناعت می کند، معمولاً با دلنوازترین و نوآورترین تشبیه ها روبروییم.
بیتهایی ماندگار و زبانزد از سعدی با بهره گیری از این روش سروده شده اند:
در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود
در این جا، ارتباط معشوق مهجور و جان انسان در همان سقف این همانی باقی مانده است، اما شاعر اجازه نداده است که شعرش در جایگاه یک شعر معمولی تجلی یابد و برای بالاتر رفتن، مقدمات لازم را تدارک دیده است.
اما مهمترین اتفاق در شعر سعدی و در بهره بردن از این تکنیک، حضور اسلوب معادله های توانا و بدیع است:
خبرت خراب تر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
از آشنایی بی بدیل سعدی با واژه آرایی در این بیت که بگذریم، با ارتباطی شگفت روبه روییم. وقتی در انتهای مصرع نخست توقف می کنیم، از خود می پرسیم: «مگر چه خبری آمده که جراحت جدایی را خراب تر کرده است؟» اما وقتی به مصرع دوم می رسیم، می فهمیم که محتوای خبر اهمیتی نداشته و این ذات خبر است که این بلا را بر سر راوی آورده است.
در این میان، نباید از کنار ترکیب مؤثر و استثنایی «خیال آب روشن» به سادگی گذشت. «خیال» به ذات چندان روشن نیست، اما با زمینه سازی سعدی به راحتی به فعل کاملاً شفاف «نمایی» می رسد.
تو با این حسن نتوانی که روی از خلق در پوشی
که همچون آفتاب از جام و حور از جامه پیدایی
تو صاحب منصبی جانا، به مسکینان نیندیشی
تو خواب آلوده ای، بر چشم بیداران نبخشایی
این دو بیت واقعاً با مصاریع زوج خود با بهترینهای هزار سال شعر پارسی پهلو می زنند.
پیش از سعدی هیچ جا به خاطر ندارم آفتاب از جام و حور از جامه پیدا باشد. همچنین، بدیع است کسی این گونه بیداری را به سخره گرفته باشد.
اما این ادای دین مختصر به آستان حضرت سعدی را با نگاه به بیتی، به پایان می برم که چند ماهی است ذهنم را عجیب درگیر خود کرده است. به عقیده من این بیت هم به گونه ای زیرکانه و بسیار جذاب از همین اسلوب معادله سازی سعدی بهره گرفته است.
با این تفاوت که اجزای متفاوتی از جملات هر دو مصرع به گونه ای زیرکانه با قرینه معنوی حذف شده اند و حداکثر سخن، در حداقل کلمات گفته شده است. آن بیت را حتماً شنیده اید:
سل المصانع رکباً تهیم فی الفلوات
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
این مؤلفه ها تنها گوشه ای از دلایلی است که سبب شده غزل امروز هم را متأثر از سعدی بدانند و نگاهی تطبیقی می تواند این حضور را به عینه نشان دهد.

محمدرضا شالبافان
روزنامه قدس
   

 

ویلیام شکسپیر

 

ویلیام شکسپیر


William Shakespeare


۱۵۶۴-۱۶۱۶

 

              

 

 

 

ویلیام شکسپیر از بزرگترین درام نویسان انگلستان بود که
آثار دوران نخستین حیاتش چندان قابل توجه نبود ولی
چون به مرحله استادی و تکامل رسید به خلق آثار جاویدانی
توفیق یافت البته بیشتر داستانهائی که این دارم نویس خلق
کرده قبلاً به صورت نیمه تاریخ یا قصه و افسانه به رشته تحریر
درآمده بود از جمله نمایشنامه هاملت 6 سال پیش از اینکه
شکسپیر آن را به رشته تحریر و بر روی صحنه نمایش بیاورد
 در لندن به معرض نمایش گذاشته شد و نویسنده اش
فرانسوادوبلفورست یا ساکسوگراماتیکوس بود البته چون
آن نمایشنامه که تحت عنوان سرگذشت های غم انگیز بود
در دست نیست تا بتوان میزان و نحوه اقتباس شکسپیر را
تعیین کرد.

نمایشنامه رومئو و ژولیت را شکسپیر از داستان مازوکیو و باندلو
اقتباس کرد البته این اثر را نخست آرتور بروک در انگلستان در
سال 1562 به رشته نظم درآورد و شکسپیر از روی این اثر
منظوم یا اثر دیگری در سال 1595 بر روی صحنه آورد.
روی هم رفته شکسپیر هر ساله در زمینه نمایشنامه و
اجرای آن در صحنه های تآترها موفقیت  فراوان به دست
می آورد از جمله در اتهامی که به پزشک مخصوص ملکه
در سال 1594 که یک نفر یهودی بود زدند و عوام اعدام
این یهودی را خواستار بود و درمیخانه ها از قساوت و
بیرحمی یهودیان سخنان فراوان گفته می شد‏، شاید
شکسپیر بواسطه این طغیان عمومی عوام یا با
مأموریت یک مقام دولتی به نوشتن و بر روی صحنه
آوردن تاجر ونیزی که در آن شایلاک تاجر یهودی با تصویری
 هر چه زشت تر نشان داده شده است‏، پرداخت.
شکسپیر مدت پنج سال به نوشتن نمایشنامه های کمدی
 و خیالی و اجرای آنها بر روی صحنه ها‏، مشغول بود و
در این مدت نمایشنامه هائی از قبیل: رؤیای یک
نیمه شب تابستان،
هر چه پایانش نیکوست خوش است، هیاهوی بسیار بر
سر هیچ،
شب دوازدهم، رام کرن زن سرکش (بدزبان) بر روی
صحنه آورد و برای تآتر پولی از این طریق فراهم ساخت
زیرا این گونه نمایش نامه های خیالی و کمدی در دل
عوام مورد پسند می افتاد تا اینکه شکسپیر با نوشتن
و عرضه نمایشنامه دو قسمت
هانری چهارم (1595- 98)‏، هانری پنجم (1599) که
سرگذشت شاهان با درآمیختن به مسائل هزل آمیز و
ظاهر شدن اراذل و اوباش در اینگونه نمایش هاست‏،
 مردم را سخت دلباخته تماشا کرد.
شکسپیر با درآمیختن جنبه هزل و جد توفیق و معروفیت
 فراوان بدست آورد. در سال 1579 سر تامس نورث کتاب
شرح حال رجال نامی پلوتارک را به انگلیسی ترجمه
 کرد، شکسپیر از ایناثر تاریخی سه داستان برگزید از
جمله تراژدی ژولیوس سزار را پدید آورد که یکی از
قوی ترین و با ارزش ترین آثار نمایشنامه نویسی است.
مخصوصاً سخنرانی بروتوس (بعد از قتل قیصر
بوسیله توطئه گران) جالب ترین نوع سخنرانی است
 و این از ابداعات شکسپیر است.
شکسپیر نمایشنامه هایش را غالباً در حضور ملکه الیزابت و
جیمز اول بر روی صحنه می آورد و مورد استقبال فراوان واقع
می شد. اتللو در سال (1604) پدید آورد اتللو سرداری نیرومند
اما احمق گونه و دزدمونا زنی وفادار و یاگو مردی پلید است
که سرانجام با کشته شدن دزدمونا بدست شوهرش اتللو و
خودکشی اتلو نمایشنامه پایان می پذیرد اما باید توجه داشت
که بیش از حد غلو در امر خیانت و حماقت بشر درین اثر
بچشم می خورد.
نمایشنامه مکبث (1605) یک نمونه کامل و وحشتناک از بدی
مطلق است. در نمایشنامه لیرشاه (1606) اوج عاطفی
شکسپیر بکمال می رسد این تراژدی را نخست جفری
از مردم مانمو نوشته آنگاه هالینشد از آن اقتباس کرد
سپس یک نفر درام نویسگمنام آنرا بنام تاریخ حقیق کینگ
لیر بر روی صحنه آورد و سرانجام شکسپیر آنرا بصورت
نمایشنامه ای که لیرشاه درین نماشنامه دیوانه و مخلوع
سپس فوت می شود.
گلوستر بوسیله شاه لیر کور می شود اما جلو زنا را نمی گیرد
و می گوید زیرا سرباز ندارم در بین نمایشنامه تقوی حجابی
برای پوشش شهوات نفسانی و رشوه خواری و قتل آدمی
بدست آدمی در سراسر داستان با شدت به چشم
می خورد و بدی و زشتی در همه نمایشنامه سایه افکنده و
قهرمان داستان از مشاهده عمومیت و غلبه ظاهری بدی
دیوانه و از خدای عدالت نومید می گردد.
در نمایشنامه آنتوان و کلئوپاترا (1607) شکسپیر شخصیت
 متضادی از کلئوپاترا نشان می دهد این زن در میدان جنگ
ترسو اما در خودکشی با عزمی قوی است و عشق آنتوان به
 ملکه مصر تا حد زیادی ساختگی و باورنکردنی است. موضوع
 داستان این نمایشنامه از قصه رایج زمان نویسنده اقتباس
گشته است.
در نمایشنامه تیمون آتنی بدبینی کمتر بچشم می خورد و
 قهرمان اصلی آن کوریولانوس مردمان را تهی مغز
 متلون و متملق و تمدن را برای آدمی زیان آور می داند
تیمون مردی ثروتمند بود که دوستان متملق قراوان
بدور خود داشت اما چون ثروتش رااز دست داد یاران از او
 کناره جستند تیمون گوشه گیری و ازریشه گیاهان تغذیه
می کند ضمن شکافتن زمین به طلا برمی خورد دوستان
 بدورش جمع می شوند اما تیمون آنها را از خود می راند
ولی به زنان هرجائی طلا می دهد تا هر چه بیشتر مردان
را به امراض مقاربتی دچار کنند!
 == 
 
                   سخنانی  از  ویلیام شکسپییر.

                 با خنده و شادی،

 نگذار چین و چروک­های پیری از راه

 برسند. 

------------ ---------

 چقدر بدبختند

 آنان که صبر و شکیبایی ندارند؛ مگر

 نه آن است که زخم ذره ذره التیام

 می­یابد. 

 ------------ ---------
  
ترسو قبل از مرگش

 بارها می­میرد؛ دلیر فقط یک بار

 طعم آن را می­چشد. 

 ------------ ---------
 
 عجیب است که گوش بشر در مقابل نصیحت

کر شود ولی نسبت به چاپلوسی شنوا .

 ------------ ---------

تک بیت های ناب .

 

تک بیت های ناب

 

کتاب : برگ سبـــــــــز

 

تالیف : سیدمحسن خلیق رضوی

 

شروع ابیات باحرف " ج "

 

جاهل ارباتو نماید همــــــــــدلی

 

عاقبت  زخمت زند از جاهــــلی.                مولوی

 

جز آن را مدان رسته ازبند آتش

 

که کرداردرخورد گفتـــــار دارد.              ناصرخسرو

 

جزگهر نیک نباید نــــــــــمود

 

سودتوان کرد براین مایه سود.                  نظامی

 

جزنیک بخت پند خردمند نشـــــــــنود

 

این است تربیت که پریشان مکن دلی          سعدی

 

جمله تاریکی است  این محنت سرای

 

علم دروی چون چراغی رهنمـــــــای.        شیخ عطار