سخنی ازمولاعلی (ع) . ترجمه شعری م - ا-زائر

 

 

سخن مولاعلی(ع)

 

          

از نهج البلاغه فیض الاسلام صفحه 1261

                             

                                    ترجمه شعری به فارسی 

                      

                                م.ا.زائر

 

امیرمومنان گفتا به جابر  یارپیغمبـــــــــــر                   

 

  چهار ارکان کنــــــد دنیاودین مرصوص ومحکمــــتر

 

یکی عالم که عامل باشد اوبر علم وبردانــــش          

       

  دگر جاهل که ننگش نیست  ازآموزش و پرســـــــش

 

دگر باشد توانمندی سخاوتمند وباهمـــــــــــت    

               

 نورزدبخل ازبخشش  ببخشایـــــد ازآن مکنـــــت

 

چهارم آن فقیری راکه نفروشد به دنیا یــــــش 

                

  جهان آخرت را روزمحشر  روزفردایـــــــــــش

 

اگر عالم نباشد عامل تعلیم وهم  دانـــــــــــش       

         

   بود برجاهلان  خجلت تعلم  یا که هم پرســـــــش

 

غنی گر باادای حق  نباشد فکر  فردایـــــــــش   

             

    فروشد شخص  مسکین نیزعقبی را به  دنیایـــش

                                    چونعمت ها فزون گردد به آدم ازسو ی رحمان     

             شودبسیارخواهشها ز سوی  خلـــــق وهر انســــا ن

 

ادای  حق و واجب راغنی گر در عمـــــل آرد 

          

        کند او پایدارآن مال  وتاپایان  نگـــــــــــه  دارد

 

قیام بهر ایزد گر نباشد درادا ی حـــــــــــــق 

                 

 کشا ند مال و ثروت راســـــوی نابـــــو دی مطـــــــق

 

گفتم ... گفتی ...

 

 

 

 

Saeed Saeedi

 

 

گفتم: خسته‌ام 

گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله

.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::. 

 

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره 

گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه

.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::. 

 

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم 

گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید

.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::. 

 

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی! 

گفتی: فاذکرونی اذکرکم

.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::. 

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟ 

گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا

.:: تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::. 

 

گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟ 

گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله

.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::. 

 

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره‌ کنی تمومه! 

گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم

.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::. 

 

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟ 

گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم 

.:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::. 

گفتم: دلم گرفته 

گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا

.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::. 

 

 

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله 

گفتی: ان الله یحب المتوکلین

.:: خدا اونایی رو که توکل می‌کنن دوست داره (آل عمران/159) ::. 

 

گفتم: خیلی چاکریم! 

ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که: 

و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره 

.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می‌کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنن (حج/11) ::. 

 

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم 

گفتی: فانی قریب 

.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::. 

 

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم 

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::. 

 

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد! 

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم

..:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::. 

 

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی 

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه 

.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::. 

 

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟ 

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده 

.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴) ::. 

 

گفتم: دیگه روی توبه ندارم 

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب

.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳) ::. 

 

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟ 

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا 

.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::. 

 

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟ 

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله 

.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::. 

 

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم 

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::. 

 

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک 

گفتی: الیس الله بکاف عبده

.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::. 

 

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟ 

گفتی:  

 

یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما 

 

.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳ 

 

شعری برای فرگوسن .

سر الکس فرگوسن مربی منچستر یونایتد

 

کت وشلوار زیبا داره مستر

آدامسی دردهان . پرکاره مستر

 گل قرمز به سینه نصب کرده

پوشت درگوشه کت داره مستر

نشست و جست وخیز ورفت وآمد

عجب شور وتحرک داره مستر

پرد همچون فنر ازجایگاهش

اگر هفتاد ودو سن داره مستر

به تیمش گر چه با شد "ویک رونی "

"مسی " رادرمقابل داره مستر

سه گل خورده به دل خون وبه لب شاد

که گوئی طبع کولر داره مستر

به ببینی بار " فرگوسن " به میدان

که  صدها طرح در سرداره مستر.

 

طرحی نو درمشاعره .

 

 

طرحی نو درمشاعره - (2)

ناصرخسرو

یوسف از گرگ  چون کند نالش

که به چاهش برادر اندازد

نظامی

دیده زعیب دگران کن فرا ز

صورت خود بین ودراوعیب ساز

ابوالقا سم حالت

زآنجا که دروغ جز خیانت نبود

یاران دروغگو خیانت کارند.

سعدی

دولنان چو گلیم خویش بیرون بردند

گویند چه غم گرهمه عالم مردند.

صائب

دورنگر کز سر نامردمی

برحذراست آدمی از آدمی

جامی

یکدل ویک جهت ویکروباش

ازدورویان جهان یکسو باش

پروین اعتصامی

شنیده اید که آسا یش بزرگان چیست

برای خاطر بیچارگان نیاسودن

سنائی

نه نیکو بود دست آورده پیش

تهی بازگردانی ازپیش خویش

امیر خسرو دهلوی

شناسنده باید خداوند باغ

که تاراج رانام ننهد خراج

ابن یمین

چون جامه چرمین شمرم  صحبت نادان

زیرا که گران باشد وتن گرم ندارد

حافظ

دوست مفروش به دنیاکه بسی سود نکرد

آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود

هاتف

دل هر ذره راکه بشکافی

آفتابیش در میان بینی

 

هدیه ... آتین آتینی .

  

 
 
Atin Atini
 
 
 
روزی مردی به خونه اومد و دید که دختر سه ساله اش قشنگترین و گرونترین کاغذ  
 
کادوی  موجود در کمد اون رو تیکه تیکه کرده و با اون یه جعبه کفش قدیمی رو تزیین  
 
کرده !!! مرد دخترک رو بخاطر اینکار تنبیه کرد و دختر کوچولو اون شب با گریه به  
 
رختخواب  رفت و خوابید..فردا صبح وقتی مرد از خواب بیدار شد و چشاش رو باز کرد ، دید  
 
 
که دخترک بالای سرش نشسته و ج...عبه تزیین شده رو به طرف اون دراز کرده!! مرد  
 
تازه  یادش اومد که امروز ، روز تولدشه و دختر کوچولوش اون کاغذ رو برای تزیین کادوی  
 
تولد اون استٿاده کرده. با شرمندگی دخترش رو بوسید و جعبه رو از اون گرفت و درش رو  
 
باز کرد. اما در کمال تعجب دید که جعبه خالیه !!! مرد دوباره به دخترش پرخاش کرد که : «  
 
جعبه خالی که هدیه نمیشه!! باید توش یه چیزی میذاشتی !!!». دخترک با تعجب به  
 
صورت پدرش خیره شد و گفت : « اما این جعبه خالی نیست. من دیشب هزار تا بوس  
 
توش  گذاشتم تا هروقت دلت برام تنگ شد یکی از اونا رو برداری و استٿاده کنی از اون  
 
روز  به بعد ، پدر همیشه اون جعبه رو همراه خودش داشت و هروقت دلتنگ دخترش می  
 
شد در اون رو باز می کرد و با برداشتن یه بوسه آروم می گرٿت. هدیه کار خودش رو  
 
کرده  بودا ...