اولین شعرهای سهراب سپهری



نامه و غزل هایی از سهراب سپهری بعد از هفت دهه

اولین شعرهای سهراب سپهری
 

با سلام؛ احتراماً ضمن ابراز ارادت مجدد، به پیوست سه‌برگ از دستخط مرحوم سهراب سپهری را که برای پدرم «علی‌اکبر سلیمی» ارسال نموده بودند تا در مجله «گل‌های رنگارنگ» چاپ شود و یکی از این اشعار، خطاب به شاعر تازه فقید مرحوم مشفق کاشانی است، جهت استحضار و صلاحدید برای چاپ در ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات، خدمتتان تقدیم می‌دارم. امید است که مفید واقع شوند.
با احترام بسیار:
سینا مشیر سلیمی
***
نامه سهراب سپهری در سال ۱۳۲۵ هـ
دانشمند محترم حضرت آقای سلیمی


بیش از سه ماه نیست که در نزد شاعر ارجمند معاصر آقای عباس کی‌منش(مشفق)

به فرا گرفتن فنون شعر پرداخته‌ام در طی این مدت در سایه زحمات و تشویق ایشان

ترقی و پیشرفت محسوس در این راه به‌تصدیق خود ایشان کرده و توانسته‌ام

موجبات خرسندی ایشان‌را از طرز کار و کوشش خویش فراهم آورم لیکن از

آنجائیکه، انتشار شعر موجب تشویق و دلگرمی زیادی از سازنده شعر

است،دو غزل از ساخته‌های خود را تقدیم و تقاضای درج آنرا در آن مجله

محبوب می‌نمایم تا بدینوسیله وسائل تشویق و امیدواریم

فراهم آید.


با تقدیم احترامات فائقه


سهراب سپهری(سپهر)



شب‌های فراق

سوز عشق تو چه گویم که چه سوزانم کرد
غم هجر تو چه آشفته و حیرانم کرد
بنگر ایدوست چسان محنت ایام فراق
زار و افسرده و خونین دل و پژمانم کرد
غم دوری تو ای ماه بشب‌های فراق
همچو شمعی ز دل سوخته گریانم کرد
دیدی آخر که غم عشق تو بی‌مهر و وفا
رهسپار کُه و هامون و بیابانم کرد
خبر از حال دل سوخته‌‌ام کی‌ دارد
آنکه دلسوخته از آتش حرمانم کرد
نظری بر گل روی تو به‌گلزار جمال
سیر از سیر گل و بلبل و بستانم کرد
ایدل از رنج حیات و غم ایام بسوز
سوز دل بود که در دهر سخندانم کرد
درد پنهان فراق تو بشب‌های سیاه
گوشه کلبه اندوه غزلخوانم کرد
این غزل بود ز مشفق که سپهر اینجا گفت
«بی‌وفائیِّ تو ایدوست پریشانم کرد»
۱۶ ـ ۱۲ ـ ۲۵
سهراب سپهری (سپهر)


بازار عشق

آتش عشق تو جانا در دل و جان من است
مظهر این عشق سوزان اشک سوزان من است
در شرار شمع رویت بی خبر خاموش سوخت
زین سبب بی‌بال و پر پروانه جان من است
دیشب ای‌دلبر غم چون کوره در تب سوختم
خود گواه از سوز دیشب چشم گریان من است
با کسی هرگز نگویم قصه شبهای هجر
تا قیامت این سخن ز اسرار پنهان من است
اشک چشم و روی زردم بین که در بازار عشق
هم طلای خالص و هم سیم ارزان من است
آن نگاری کز فراقش روزگارم تیره شد
در سپهر آرزوها ماه تابان من است
وه که عمری رفت و من در سوز هجرانم هنوز
حاصل این سوز من نظم پریشان من است
بود آئین تو عمری بی‌وفائی زین سبب
پر ز شرح بیوفایی تو دیوان من است
هر شب اندر دوری آن ماه بی مهر ای سپهر
پرز اختر از سر شک دیده دامان من است
۲۰ ـ اسفند ۲۵
سهراب سپهری (سپهر)







اختلاف درخاندان سعودی


زمان انتشار خبر: دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴ -
۱۹:۵۶


افشاگری شاهزاده سعودی علیه ولیعهد!




یکی از شاهزادگان سعودی، اقدام فوری برای جلوگیری از حیف و میل اموال خزانه عربستان توسط جانشین ولیعهد و فرزند پادشاه کنونی این کشور را خواستار شد.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، خبرگزاری صدا و سیما به نقل از العالم، نوشت: "سعود بن سیف النصر" نوه ملک سعود، پادشاه دوم عربستان سعودی، در پیام های متوالی بر روی صفحه توئیتر خود، به شدت از عملکرد "محمد بن سلمان"، جانشین ولیعهد انتقاد کرد.

سعود سیف النصر، جانشین ولیعهد را متهور و بی پروا توصیف کرد و گفت: با توجه به پایمال شدن اموال میهن، باید فورا اقدامی برای متوقف کردن این بی پروا که قدرت مطلق، بدون هرگونه ناظر و مؤاخذه کننده ای در دست او افتاده است، صورت گیرد.


وی فاش کرد: این شخص، (محمد بن سلمان) دست کم 200 میلیارد ریال سعودی از ذخیره ارزی کشور را به باد داده است و این علاوه بر مبالغی است که از بودجه عمومی کشور برداشته شده یا مبالغی که برداشت شده اما ثبت نشده است.


سعود سیف النصر، این روند را به منزله نابسامانی مهمی برشمرد که فاجعه ای نزدیک را هشدار می دهد و هر کس که در قبال این فاجعه سکوت پیشه کند، در قبال آن مسئول خواهد بود.


نباید با شخصیت های مهم خاندان، به طمع دستاوردهای شخصی، تعارف داشت؛ زیرا پای میهن در میان است.


وی با اشاره به وضع جسمانی پادشاه تاکید کرد: برخی از شخصیت های بانفوذ و تأثیرگذار، از وضع پادشاه که همه از آن خبر دارند، سوء استفاده می کنند تا از طریق او، کنترل همه چیز را در دست بگیرند.


بنابراین هیچ راهی وجود ندارد جز این که با کسانی که از وضع پادشاه سوء استفاده می کنند، برخورد شود و افراد تاثیرگذار در خاندان حاکم باید برای بیان واقعیت در این زمینه، اقدام کرده، تصمیم گیری در این زمینه را به مراجع ذیربط واگذار کنند.

بن نصر سپس از عموهای خود از فرزندان ملک عبدالله خواست با مسئولیت عمل کنند و برای ایجاد تغییر در این شرایط، ابتکار عمل را به دست گیرند.


وی سپس با اشاره به مقبولیت شاهزاده احمد بن عبد العزیز نزد قبایل، علما و مردم، او را از شخصی بی پروا نظیر محمد بن سلمان، برای جانشینی ولیعهد شایسته تر دانست.

گفتنی است سعود بن سیف النصر و مجتهد کاربر معروف توئیتر نویس، پیش از این تاکید کرده بودند که شاهزاده بن نایف و شاهزاده بن سلمان نتوانستند از همه اعضای خاندان حاکم برای پست های ولیعهد و جانشین ولیعهد بیعت بگیرند و شماری از اعضای خاندان حاکم از این بیعت سر باز زدند.


در این میان، سعود بن سیف النصر استعفای شاهزاده احمد بن عبد العزیز برادر پادشاه از ولایتعهدی را تکذیب کرد و گفت: او نه کناره گیری کرد، نه بیعت کرد و نه به فکر کناره گیری بود. در واقع عقلای خاندان، همچنان او را ولیعهد قانونی می دانند.


وی تاکید کرد: احمد بن عبد العزیز، انتصاب های جدید را که شامل انتصاب محمد بن نایف به عنوان ولیعهد و شاهزاده محمد بن سلمان به عنوان جانشین ولیعهد است، نپذیرفته است.

سعود بن سیف النصر خاطر نشان کرد: با توجه به جایگاهی که در خاندان حاکم دارم و با توجه به شناختی که از امور خاندان حاکم دارم؛ تاکید قطعی می کنم که احمد بن عبدالعزیز از ولیعهدی کناره گیری نکرد و بیعت نکرد و به کناره گیری فکر نمی کند.


حتی عقلای خاندان حاکم هنوز او را به عنوان ولیعهد قانونی به رسمیت می شناسند.

نکته قابل ذکری که در این مجال وجود دارد، آن است که اظهارات سعود بن سیف النصر، با آن چه مجتهد پیش از این اظهار کرده بود، مطابقت دارد.





مشکل کم ابی .. طنز

آیدین سیار سریع در صفحه بی قانون با اشاره به بحران آب نوشته: ما سال ۱۳۰۰ در کل ۸ میلیون جمعیت داشتیم ولی مشکل آب نداشتیم در حالی که امروز که این همه زحمت کشیده‌ایم و با وجود همه کاستی‌ها و زمین‌های خاکی و بازیکن مصدوم و غلامحسین پیروانی جمعیت کشور را رسانده‌ایم به ۷۸ میلیون نفر ولی مشکل آب داریم. یعنی همه آب‌ها را مصروف این جمعیت کردیم ولی آیا مشکل ما استفاده شخصی از آب است؟ اگر به جای آبیاری غرقابی در حین شست‌وشو از کلوخ استفاده کنیم، در حین مسواک زدن از بزاق دهان بهره جوییم و ظرف‌ها را به جای شست‌وشو لیس بزنیم مشکل کم آبی حل می‌شود؟



به نوشته این طنزنویس: یعنی یک عمری ما همین فکرها را می‌کردیم ولی بعدا مشخص شد که این‌طوری‌ها هم نبوده و 93 درصد مصرف آب مربوط به کشاورزی و رفع مشکلات مربوط به کم آبی منوط به مدیریت صحیح در این بخش است. با این حال مسئولین نمی‌خواهند این واقعیت را قبول کنند.



طنزنویس بی قانون افزوده: هنوز وزیر نیرو می‌گوید مصرف صحیح را از مدرسه باید به بچه‌ها بیاموزیم. کنار شیرهای آبخوری مدارس بایستیم و هرکس دیدیم با دست آب می‌خورد بزنیم پس کله‌اش که «مگه بهت نگفته بودم کشور در شرایط بحرانی کمبود آب قرار داره؟ چند بار بگم با لیوان بخور؟! همین شما دانش آموزها هستید که باعث میشین سفره‌های آب زیرزمینی خشک بشن! همین شما دبستانی‌ها هستید که زیرساخت‌های توسعه پایدار در کشور رو نابود کردین! تا کی می‌خواین به این رفتارتون ادامه بدین؟ کشور چقدر باید از اقدامات غیرکارشناسی شما لطمه ببینه؟ تا کی؟»







عثمان ابن حنیف


عثمان بن حنیف

تازه کردن 




عثمان بن حنیف برادر کوچک سهل بن حنیف و از اصحاب پیامبر اسلام و امیرمؤمنان علی علیه السلام بود و در جنگ احد و صلح حدیبیه حضور داشت.
علی علیه السلام در آغاز سال 36 هجری که به خلافت رسید، عثمان بن حنیف را به سمت فرمانداری بصره نصب فرمود.
پس از مدتی به امام خبر رسید که عثمان بن حنیف در مهمانی یکی از ثروتمندان بصره شرکت کرده و تمام مهمانان از ثروتمندان آن شهر بوده‌اند و هیچ فقیری در آن حضور نداشته‌است.
امام نامه‌ی شدید اللحنی به او نوشت که با این جملات آغاز می‌شد:«ای پسر حنیف، به من خبر رسیده است که یکی از مردان بصره تو را به سفره‌ای دعوت کرده است و تو به آنجا شتافته‌ای. خوردنی‌های نیکو برایت آورده‌اند و پی در پی ظرف‌های غذا در برابرت گذاشته‌اند. گمان نمی‌کردم مهمانی مردی را بپذیری که نیازمندان را به جفا رانده باشد و تنها ثروتمندان را دعوت کرده باشد...» ( نامه 45 نهج البلاغه)
پیش از واقعه جمل، شورشیان به همراه سپاهی از مکه به سمت بصره حرکت کردند. عثمان بن حنیف ابوالاسود دئلی و عمران بن حصین را نزد شورشیان جمل -که به نزدیکی شهر رسیده بودند- فرستاد. آنان از اصحاب جمل پرسیدند:«برای چه آمده اید؟»
گفتند: برای انتقام خون عثمان و این که خلافت به شورا سپرده شود.
عثمان بن حنیف دستور داد مردم مسلح شوند و از شهر دفاع کنند؛ اما شورشیان توانستند وارد بصره شوند و تسلطی نسبی بر شهر کسب کنند. سپس با عثمان بن حنیف قراردادی امضا کردند که تا آمدن امام علی صبر کنند، مشروط بر آن که دارالاماره، بیت المال و مسجد در دست وی باشد. با وجود این قرارداد، شورشیان از ترس آن که مبادا امام از راه برسد و آنان نتوانند در برابرش مقاومت کنند، پیمان را شکستند و شبانه، در حالی که عثمان مشغول نماز بود به مسجد ریختند و او را دستگیر کردند.
آنان سر و صورت او را تراشیدند و تنها از ترس برادرش، سهل بن حنیف -که امام علی او را در مدینه به جای خود گذاشته بود- از کشتن وی صرف نظر کردند و از شهر بیرون ش نمودند. به هر حال سپاه امام علی سر راه به او برخوردند. وقتی امام علی حال وی را دید متأثر و ناراحت شد.
پس از پایان جنگ جمل، امام علی عبدالله بن عباس را به جای عثمان به حکومت بصره گمارد. عثمان نیز در کوفه سکنی گزید و تا زمان خلافت معاویه زنده ماند.

منابع :

منتهی الامال،‌ نهج البلاغه،‌ تاریخ خلفا ص 264





19 رمضان

رمضان بود.....


رمضان بودو شب نوزدهـــــــــــــــــــــــم

ام کلثوم کنـــــــــــــــــــارپــــــــــــــــدرش

سفر ه گسترده به افطـــــــــــا رعلــــی

شیر و نان ونمک آورد بـــــــــــــــــــرش

میهمان مظهــــــــــــــــــــر عدل وتقوی

میزبان دختر نیکو سیــــــــــــــــــــر ش

علی آن مردمناجات ونمـــــــــــــــــــــا ز

چونکه افتاد به آنهـــــــــــــــــــا نظرش

چشمه های غم او جوشان شــــــــــد

ریخت زان منظره اشک از بصــــــرش

گفت : درسفره من کی دیــــــــــــدی

دوخورش یا که ازآن بیشتـــــــــــــــرش

نمک وشیر، یکی را برگیــــــــــــــــــــر

بنه ازبهر پدرآن دگـــــــــــــــــــــــــرش

شیرحق عاقبت ازشیر گذ شـــــــت

که بشد نا ن ونمک ما حضــــــــــرش

حید ر ازشوق شهادت بیــــــــــــــد ار

درنظروعده پیغا مبــــــــــــــــــــــــرش

که شب نوزدهم از رمضــــــــــــــا ن

رسداز باغ شها دت ثمــــــــــــــرش

بی قرار ونگران بود علــــــــــــــــی

چون مسافر که به آخرسفـــــــرش

گاه ازخا نه برون می آمـــــــــــــــد

تا که ازرا ه رســــــــــــد منتظرش

گه به صدشوق نظر می فــــرمود

به سما وبه نجوم وقمـــــــــــرش

گا ه درجذ به معراج نمــــــــــــا ز

بیخود ازخویش وجهان زیر پرش

چه خبر داشت خدایا آن شــــب

که علی درهیجا ن ازخبــــــــرش

ام کلثو م غمین ونگــــــــــــرا ن

کا ین شب تا رچه دارد سحرش؟

گشت آماده رفتن حیــــــــــــد ر

مضطرب دختر خونین جگـر ش

چون که از خا نه برون می آمــد

چفت در،بند گشود از کمــــرش

که مرو یاعلی ازخا نه بـــــــرون

تا سحر بگذرد واین خـــــــطرش

علی آن روح مناجا ت ونمــــا ز

شرح قرآن سخن چون شکر ش

گفت با خو د که کمر محـکم کن

بهر مر دن که عیا ن شد اثــرش

تا که نزدیک بشدصبح وصــا ل

مسجد کوفه بشد بـــــا زدرش

علی آن بنده تسلیم خــــــــد ا

"صاحب الامر"قضا وقدرش

کعبه زادی که خدا دعوت کرد

بار دیگر به سرای دگــــــرش

چون که جا در برمحراب گرفت

من جه گویم که چه آمد به سرش

کوفه لرزید زتکبیــــــــــــرعلی

نا له برخا ست زسنگ وشجرش

فلک افشا ند به سر خا ک عزا

چرخ، وا ما ند زسیر و گذرش

آه از آن د م که علی غرق به خون

بـــــود بردوش "شبیر"و"شبرش"

آه از ان د م که"حسا نا"زینــــــب

چشمش افتا د به فــــــرق پدرش
=

شعراز: حســـــــــا ن

کتاب : عاشورا تاغدیـــــــــــر




عکس ‏‎Amir Sabetq‎‏

نوزدهم رمضان

ضربت خوردن حضرت علی ابن ابیطالب (ع)

ناله کن ای دل به عزای علـــــــــــــــــــــــــــی

گریه کن ای د یده برای علــــــــــــــــــــــــــــی

پیش حسین و حسن وزینبیـــــــــــــــــــــــــــن

حون چکدازفرق همای علـــــــــــــــــــــــــــــی



عکس ‏‎Amir Sabetq‎‏
·