با خودم گفتم قلم بر پا کنم
بهر زهرا مدحتى انشاء کنم
اشک چشمم فرصت انشاء نداد
دست لرزید و قلم هم پا نداد
از فراسوى دلم آمد ندا
تو کجا و مدت خیر النساء
با دلى بشکسته و حالى خراب
زیر لب گفتم مدد یا بوتراب
من نبودم لایق مدحش ولى
مدح زهراء گفتم از قول على
اى بزرگ آفرینش فاطمه
چلچراغ اهل بینش فاطمه
اى ستون خیمه آل عبا
محور اصلى اصحاب کساء
اى طفیل هستیت چرخ و فلک
لوح اصلى اصحاب کساء
اى طفیل هستیت چرخ و فلک
لوح و کرسى و قلم جن و ملک
دست بوست اولین و آخرین
خاک روب خانه ات روح الامین
روح بخش کائنان فاطمه
معنى صوم و صلاتى فاطمه
مولاعلی (ع)
اَلصّادِقُ مَکرّّمُ جَلیلُ الکاذِبُ مُهانُ ذَلیلُ .
The trustful is respectable
the liar contemptible.
راستگو عزیز وجلیل ودروغگو خواروذلیل است
صدق است وصفاآیتی ازخلق جمیل
کذب است وریانشانی ازروح علیل
پیش همه راستگو عزیزاست وجلیل
وانکس که دروغگوست خواراست وذلیل.
=
ترجمه انگلیسی وشعری
ابوالقاسم حالت .
باسلام به خوانندگان عزیز
همانطورکه دوستان عزیزبخاطر دارند درصفحات ما احادیثی ازمولاعلی .وامام حسین امده است که این احادیث ضمن ترجمه انگلیسی باترجمه شعری هم مزین بوده است ..
البته ازیکی دیگر ازشاعران هم بنام اقای سیدعطاءالله مجدی استفاده شده است وبهرحال لازم بود یادی از این شاعران وخصوصاجناب ابوالقاسم حالت شود.
تاکنون بطورمیانکین 1550 حدیث دراختیاردوستان قرارگرفته است که گاهی این احادیث هم تکرارشده است .ومورد استقاده دوستان علاقمندان به مولاعلی واهل بیت قرارگرفته است.
اوردن این مطلب بخاطر یاداوری زحمات این شاعر گرانقدراست وامید که دوستان ماضمن خواندن این زندگینامه درانتشار احادیث این بزرگان هم کوشا باشند .
ابوالقاسم حالت شاعر، مترجم و محقق توانای معاصر در سال ۱۲۹۸ در تهران به دنیا آمد. وی پس از تحصیلات مقدماتی و متوسطه به استخدام شرکت ملی نفت ایران درآمد و تا زمان بازنشستگی در خدمت این سازمان بود. ابوالقاسم حالت در جوانی به فراگیری زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه پرداخت و از سال ۱۳۱۴ ه. ش به شعر و شاعری روی آورد و به سرایش شعر در قالب کهن و تذکرهنویسی همت گماشت. دیوان حالت که مشتمل بر قطعات ادبی، مثنویها، قصاید، غزلیات و رباعیات است، خود نمایانگر عمق دانش ادبی این محقق است. وی از سال ۱۳۱۷ همکاری خود را با مجله معروف فکاهی توفیق آغاز کرد و بحر طویلهای خود را با امضای هدهد میرزا و اشعارش را با اسامی مستعار خروس لاری، شوخ، فاضل ماب و ابوالعینک به چاپ میرساند. علاقه به مسائل دینی سبب شد از سال ۱۳۲۳ هر هفته چند رباعی جدی که ترجمهای از کلمات قصار علی بن ابیطالب بود در مجله «آئین اسلام» چاپ کند. حالت در ترانهسرایی نیز دستی توانا داشت و عموماً این ترانه ها در قالب فکاهی، انتقادی علیه وضعیت سیاسی و اجتماعی آن زمان بود. حالت در آن سالها با نشریات امید، تهران مصور و پیام ایرانی نیز همکاری داشت و ملکالشعرا بهار او را به کنگره نویسندگان ایران دعوت نمود. حالت در زمینه موسیقی اصیل ایرانی نیز فعالیت داشت و سراینده نخستین سرود جمهوری اسلامی بود. وی پس از انقلاب اسلامی نیز علیرغم کهولت سن مدت زمانی نسبتاً طولانی با مجله گل آقا همکاری کرد. از ابوالقاسم حالت آثار ادبی و فرهنگی فراوانی در زمینههای طنز، شعر، ادبیات و ترجمه باقی ماندهاست. وی در سوم آبان سال ۱۳۷۱ بر اثر سکته قلبی درگذشت.
اول شوال عید سعید فطر و وداع ماه مبارک رمضان
.
عید صیام آمد و ماه صیام رفت |
لطف تمام آمد و فیض تمام رفت |
شد عید فطر و لطف خدا باز تازه شد |
گرد غم گناه ز جان عوام رفت = |
وداع اى استان عصمت الله
وداع اى ماه عشق و جوشش و شور |
وداع ای ماه حق و تابش نور |
وداع اى شافع مقبول درگاه |
وداع اى استان عصمت الله |
چه دلهاى فسرده شاد کردى |
چه جانهاى گران ازاد کردى |
چه دولتها به ارزانى که دادى |
چه درهایى به رحمت برگشادى |
چه افرادى ز تو سامان گرفتند |
برات از آتش و شیطان گرفتند |
شیاطین را همه در بند کردى |
ولى الله را خرسند کردى |
لقاى حق که بس میبود دشوار |
رهش را یمن تو گردید هموار |
تو خود نور خداى مهربانى |
جمال حضرت ان دلستانى |
در این مدت که مهمان تو بودیم |
به دامان امان بخشت غنودیم |
تقلایى اگر کردیم گه گاه |
رضایت را به جان جستیم اى ماه |
چو بر چینى به صد اعزاز دامان |
شمار اور سراج از اهل ایمان |
تک بیت های حافظ
شروع ابیات باحرف (ب)
=
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
زتاب جعدمشکینش چه خون افتاد دردلها
=
به می سجاده رنگین کن گرت پیرمغان گوید
که سالک بی خبر نبود زراه ورسم منزلها
=
بشدکه یادخوشش باد روزگاروصال
خودآن کرشمه کجارفت وآن عتاب کجا
=
بده ساقی می باقی که درجنت نخواهی یافت
کنارآب رکناباد وگلگشت مصلـــــــــــــی را
=
به خلق ولطف توان کرد صید اهل نظر
به بندودام نگیرند مر؛دانــــــــــــارا
=
به ملازمان سلطان که رساند این دعارا
که به شکرپادشاهی زنظرمران گدارا
=
باصباهمراه بفرست ازرخت گلدسته ای
بوکه بوئی بشنویم ازخاک بستان شما
=
برسان بندگی دختررز گو به درآی
که دم وهمت ماکرد زبند آزادت
=
باده نوشی که دراو زهد وریائی نبود
بهتراززهد فروشی که دراو روی وریاست
=
به صورت ازنظر ما اگر چه محجوب است
همیشه درنظر خاطر مرفه ماســـــت.