تحولات ادبیات فارسی
از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن
دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
١- دوره پیش از مشروطه
( از اواخر صفویه تا قاجار )
مترقیان ایرانی از اواخر دوره ی صفوی به ویژه از طریق هند تا حدی با شیوه های تفکر و نظم اجتماعی اروپایی و شیوه ی زندگی مردم غرب آشنا شده بودند. یکی از نخستین کسانی که به این مقوله توجه کرد حزین لاهیجی (١١٤۵- ١٠٧١ ش) است که از شاعران مبرز آن عصر به شمار می رود. او در یکی از آثار خود به طرز حکومت و شیوه ی زندگی اروپاییان و محاسن آن توجه کرده و می نویسد: " شاید تنها راه اصلاح امور ایران در این باشد که آن را بر اساس شیوه های غربیان سر و سامان بخشند ". چندی بعد در همان زمان، عبداللطیف شوشتری در تحفه العالم توصیفات چندی از زندگی مردم انگلستان عرضه کرد که نشانگر آشنایی او از حکومت قانون در این کشور بود. او اثر خود را در اوایل دوره ی قاجار تالیف کرد و در هند منتشر ساخت. بحث او پیرامون فراماسونری و برابری حقوق همه در مقابل قانون جالب توجه است. معاصر و رفیق او میرزا ابوطالب ( ١١٨۵- ١١٤٨ش ) نیز در سفرنامه ی خود به نام مسیر طالبی از شیوه ی زندگی مردم انگلیس که خود به چشم دیده بود، با تفصیل صحبت کرد. او را باید نخستین فرد ایرانی دانست که آشنایی نزدیک با دموکراسی انگلیس داشت و از آن در سفرنامه اش صحبت کرد و توجه دیگران را بدان جلب نمود.
ایده ی آزادی به تدریج از طریق هند و روسیه و نیز امپراتوری عثمانی از طریق زبان ترکی (استانبولی) در ایران اشاعه یافت و سپس تعدادی از افراد نظیر میرزا فتح علی آخوند زاده (١٢۵٧- ١١٩٢ش)، ملکم خان (١٣١٤- ١٢٨٨ش) و سید جمال الدین افغانی (١٢٧٦-١٢١٨ش) برای انتشار افکار آزادی خواهانه در خارج از کشور فعالیت کردند. ملکم خان به عنوان یک نفر سیاست پیشه و مصلح، میرزا فتح علی به عنوان یک نفر نویسنده و نقاد و سید جمال الدین به عنوان یک نفر متفکر اجتماعی و سیاسی با تکیه بر مذهب و با شیوه های ویژه ی خود، راه را برای انتشار تفکر جدید و اصول ایده ی " آزادی " هموار کردند.
طبیعی است که این افکار و آرا چندی بعد در ادبیات و شعر فارسی متبلور گردید.
نخستین بیانیه در این زمینه که به دلیل سوابق تاریخی تا حدی شدیداللحن و تند بود، بیانیه ی میرزا فتح علی آخوند زاده بود که در اواسط دوره ی ناصرالدین شاه ادبیات کهن ایران و سبک مداحی و ستایش گری را به سختی مورد حمله قرار داد. او با نوشتن چندین نمایشنامه نیز که از نمونه های نخستین نمایشنامه نویسی در ادبیات چاپ شده ی ایران به شمار می رود، به نقادی های خود جان و معنی بخشید.
پس از او میرزا آقا خان کرمانی (١٢٧٦-١٢٣٣ش) اصول نهفته در عبارات آخوند زاده را تبیین کرده در بیانیه ی جدیدی ادبیات کهن فارسی را به بوته ی نقد و قضاوت کشید:
" باید ملاحظه نمود که تاکنون از آثار ادبا و شعرای ما چه نوع تاثیری به عرصۀ ظهور رسیده و نهالی که در باغ سخنوری نشانده اند چه ثمر بخشیده و تخمی که کاشته اند چگونه نتیجه داده است. آنچه مبالغه و اغراق گفته اند، نتیجۀ آن مرکوز ساختن دروغ در طبایع سادۀ مردم بوده است. آنچه مدح و مداهنه کرده اند، نتیجۀ آن تشویق وزرا و ملوک به انواع رذایل و سفاهت شده است. آنچه عرفان و تصوف سروده اند، ثمری جز تنبلی و کسالت حیوانی و تولید گدا و قلندر نداده است. آنچه تغزل گل و بلبل ساخته اند نتیجه ای جز فساد اخلاق جوانان و سوق ایشان به ساده و باده نبخشوده است ".
این نمونه ای از نقادی شعر در زمینه ی محتوا و موضوع در عصر مشروطیت به شمار می رود. همین تفکر را می توان در نوشته های ملکم خان و نیز در شعر دوره ی مشروطیت، نظیر شعر ادیب الممالک فراهانی یافت که تخیلات پیش پا افتاده ی شعرا را مورد حمله قرار می دهد.
شاعران این دوره در بیش تر موارد با دادن بیانیه ای خود را مطرح می ساختند. عشقی که یکی از عمده ترین آنان است اصلاح گر قافیه به شمار می آید و سایر شاعران نیز از اصلاح ادبی سخن می گفتند، ولی صحبت های آنان از طرح چارچوب موضوع فراتر نرفت.
نخستین تجربه هایی که در این زمینه منعکس شد، تجربه های شاعرانی چون قائم مقام و شیبانی بود. این دو را می توان جلوداران آوردن عقیده ی " آزادی " در حوزه ی ادبیات ایران به شمار آورد. با این حال جرقه های آتشین شعر میهنی و هیجان و تنش مشروطه خواهی در حقیقت در اشعار نویسندگانی چون ادیب الممالک، سید اشرف، علی اکبر دهخدا و ملک الشعرای بهار بازتابید. آنان افرادی بودند که شعرشان همزمان با فعالیت سیاسی و اجتماعی در سایه ی دموکراسی، از پذیرش و انتشار ویژه ای برخوردار گردید و بدین ترتیب شعر فارسی از آغاز سلطنت مظفرالدین شاه به طور کامل کسوت مشروطه خواهی در بر کرد.
پایان قسمت اول
کتاب : برگ سبز
تالیف : سید محسن خلیق رضوی
شروع ابیات باحرف " ث "
ثمر علم ای پسرعمل است
ورنه تحصیل علم دردسراست .
همای شیرازی
ثناباد برجان پیغمبرش
محمد فرستاده ورهبرش
اسدی
ثنای حضرت عزت نمی توانم گفت
که ره نمی برد آنجا قیاس ووهم وخیال
سعدی
ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی برخوشه چینی
سعدی
ثنایت خوانم ای ناخوانده مهمان
مکن ترکم تراخوانم من ازجان
م- ا- زائر
بقره : أَوْ کَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم
مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ واللّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ ﴿ 19 ﴾ جزء 1
بقره. «19» یا همچون بارانى از آسمان، که در شب تاریک
همراه با رعد و برق و صاعقه [بر سر رهگذران] ببارد.
آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهاى خود مىگذارند؛
تا صداى صاعقه را نشنوند. و خداوند به کافران احاطه دارد
[و در قبضه قدرت او هستند].
Or like a rainstorm from the sky, wherein is
darkness, thunder and the flash of lightning.
They thrust their fingers in their ears by reason
of the thunder-claps, for fear of dead
Allah encompasseth the disbelievers
(in His guidance
19. [On peut encore les comparer à ces gens
qui,] aumoment où les nuées éclatent en pluies,
chargées de ténèbres, de tonnerre et éclairs, se mettent
les doigts dans les oreilles, terrorisés par le fracas de la
foudre et craignant la mort; et Allah encercle de tous cٍtés
les infidèles.
بلی کافران راخصال ومنال
همانند این است اندرمثال
که درزیربارانی از آسمان
که بارد به تاریک جا. بی امان
به جائی که رعد ست وبرق وتگرگ
زترس صواعق زاند وه مرگ
دوانگشت درگوش خود می نهند
بدان شوق کز چنگ مردن رهند.
==
ترجمه فارسی وتصویر : وبلاگ شمس وقمر
اَلشَرَفُ باِلهِمَمِ العالِیهِ .لا بِالرَمَمِ البالیهَ
Nobility comes from great deeds ;
not from the rotten bones
of the ancestors .
فخر وبزرگی به همتهای بلند واراده های رفیع است
نه به استخوان پوسیده نیاکان .
درپیش کسان به فضل اجداد منا ز
درنزد جهان زما یه غیر مبا ز
نام پدران رفته رافخر مسـا ز
چون سگ پی استخوان پوسیده متا ز
© Shahriar Shahriari
Los Angeles, Ca
October 23, 1999
ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
گرد دیوانـگان عشق مـگرد
کـه به عقل عقیله مشهوری
مستی عشق نیست در سر تو
رو کـه تو مست آب انـگوری
روی زرد اسـت و آه دردآلود
عاشـقان را دوای رنـجوری
بـگذر از نام و ننگ خود حافظ
ساغر می طلب که مخـموری