مصطفی چمران (۱۳۶۰–۱۳۱۰) فعال سیاسی-نظامی ایرانی و بنیانگذار ستاد جنگهای نامنظمدر جنگ ایران و عراق بود.
وی پیش از انقلاب ۵۷ انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایهریزی کرد، سپس به لبنان رفته و در آن جا
به همراه امام موسی صدر سازمان امل را تشکیل داد. با انقلاب در ایران وی پس از ۲۱ سال به ایران باز گشته
و پس از آموزش نیروهای سپاه، از سوی مهندس بازرگان به معاونت نخستوزیری دولت موقت در امور انقلاب
منصوب شد. بعد از موفقیت در پاوه روحالله خمینی مسئولیت وزارت دفاع را به وی سپرد. از دیگر
مسئولیتهای وی میتوان به نمایندگی تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی و نماینده روحالله خمینی
در شورای عالی دفاع اشاره کرد.
مشاعره 101
آشنائی به خرد کارمن شیفته نیست
رشته الفت بیگانه گسستم امشب
واعظ قزوینی
=
بااین که هیچ مهرووفا دردل تونیست
کودرجهان دلی که زجان مایل تونیست
میرزاحسن متین
=
توبت جرابه معلم روی که بتگر چین
به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
سعدی
=
توبدین حسن ولطافت نروی ازدل ما
یوسف ازجرم نکوئی ست که درزندان است
وصال شیرازی
=
توبدین شیوه اگر جلوه کنی در صف حشر
به پرستیدن خود حجت وبرهان منــــــی
والی کردستانی
=
یعقوب تا به چند بماند درانتظار
یوسف جرابه جانب کنعان نمی رسد
سعید کیان
=
درمقام حرف برلب مهر خاموشی زدن
تیغ را زیرسپردرجنگ پنهان کردن است
صائب تبریزی
=
توبشکن جوزاین تن رابکوب این مغزرادرهم
چرااندرچراغ عشق چون روغن نمی آئی
مولوی
=
یارب آن آهوی مشکین به ختن باز رسان
وان سهی سروخرامان به چمن بازرسان
حافظ
=
نخل بالای تو سرتابه قدم شیرین است
این چه نخلی است که هم نازک وهم شیرین است
هلالی جغتائی
=
گردآوری : م.الف زائر
برای از میان بردن چین و چروک گردن یک عدد موز کاملاً رسیده، نصف استکان روغن بادام شیرین و یک قاشق عسل را خوب له و روی باند پهن نموده دور گردن بپیچید و به مدت ۲ ساعت بگذارید بماند.
موز یک ماده محافظت کننده است و اثر آن روی زخم بیش از هر داروی گران قیمتی است.
بعضی از یارانم را ترک کردم چون دیدم که در آرزوی دوری ام هستند...
بله ، دلتنگ شان هستم اما کرامت وعزت نفسم بالاتر از اشتیاقم هستند ..
همیشه بی قرارم برای رسیدن به آنهام ... اما پایم راه ذلت را نمیخواهد.
مشاعره 100
یعقوب اگر چاه زنخدان تو بیند
بیخود فکند یوسف خودرابه چه تو
فروغی بسطامی
=
وحشت نشسته بازبه هربرگ این کتاب
تاریخ راببین که چه تکرارمی شود
محمدعلی بهمنی
=
درمشرب پیاله کشان نیست سرکشی
برهرطرف که می کشیش تاک می رود
صائب
=
درمش سکه توفیق نبیند هرگز
هرکه رودرگرو سیلی استاد نکرد
ملازمانی یز دی
=
درمصرجان زقصه کنعانیان هنوز
یوسف جداست غرقه به خون پیرهن جدا
بابافغانی
=
آشنایانی که ازحق نمک دم می زنند
همچودندان برسریک لقمه برهم می زنند
واعظ قزوینی
=
درمصردلم یوسفی آسوده که هرگز
یعقوب ندیده ست و زلیخا نشنیده ست
جذبه کشائی
=
توبادل باش وبادین باش ,ناصح
که مارابی دل وبی دین پسندند
نشاط اصفهانی
=
درمعرض پرسش چو برآرند به حشرم
جز عشق توام حرف دگر یاد نباشـــد
سحاب اصفهانی
=
درمغز دهد نشئه صهبا سخن ما
مستند حریفان زشراب کهن مـــــا
کریم تمکین
=
گردآوری : م.الف زائر