مشاعره 96
یانباید خم ابروی تو شمشیرکشد
یابه یاران همه سرخط امان باید داد
فروغی بسطامی
=
در گوشه ای ازآسمان ابری شبیه سایه من بود
ابریکه شاید مثل من آماده فریادکردن بـــــــود
محمدعلی بهمنی
=
درگوشه چشم است نهان فتنه دوران
باگوشه نشینان جهان کارمدارید
صائب
=
درگوشه سلامت مستورچون توان بود
تانرگس توباماگوید رموز هســــــــــتی
حافظ
=
یانمی باید زآزادی زدن چون سرو لاف
یاگره ازبی بری دردل نمی بایدگرفت
صائب
=
توانگرا دررحمت به روی درویشـــــــــان
مبند ورتو ببندی خدای بگشایــــــــــــد
سعدی
=
درگوشه سودا غم جانانه مراکشت
هم صحبیتی این دل دیوانه مراکشت
حسابی
=
توانگرادل درویش خود بدست آور
که مخزن زرو گنج درم نخواهد ماند
حافظ
=
درلوح سیبنه ام نبود غیرنقش دوست
ایینه صفاست دل باصفای مــــــــــن
دکترمحمد سیاسی
=
نتوان به کارها گله ازروزگارکرد
یابخت رابه ناله خود سازگارکرد
محمود غلامشاهی
=
گردآوری : م.الف زائر
مشاعره 95
وجودعاریتی خانه ای ست برره سیل
چراغ عمرنهاده ست بردریچه بــــاد
سعدی
=
درگلشن دوران همه دردور قدح کن
چون نرگس آزا ده چویابی درمی چند
علیشیرنوائی
=
درگوش وزبان ودل مردم سخن توست
درخلوت هرکس که رسی انجمن توست
ماهراردبیلی
=
تواگرچنین لطیف ازدربوستان درآئی
گل سرخ شرم دارکه چراهمی شکفتم
رودکی
=
محوکی ازصفحه دلها شود آثارمن
من همان ذوقم که می یابند ازگفتارمن
صائب
=
نتابی ازچه توای آفتاب عشق وصفا
کنون که رنگ شب ازنور صبحگاه شکست
یاور همدانی
=
تواندربوستان بایدکه پیش سرو بنشینی
وگرنه باغبان گویدکه دیگر سرو نتشانم
سعدی
=
مخدوم شمس دین است , تبریز رشک چین است
اندربهارحسنش شاخ وشجر به رقص آ
مولوی
=
آشنابسته به من گرهمه درهای امید
حلقه نتوان به طلب بردربیگانه زنم
محمدباقرپیروزی ( فرزین )
=
نترسیم باغیراگر خوکنی
توباما چه کردی که بااو کنی
داوری کاشانی
=
گردآوری : م.الف زائر
وقتی که انسان بخشنده باشه توی درد سرهای زیاد میفته زیرا
پاکی درونش به درجه ریا وخبث نرسیده است.....
مردی به پسرش گفت :ای پسرم اگر دیدی شب سیاه شده وشد بدان که فجر نزدیک است ....
اگر دیدی که طناب سفت شده وشد بدان که قطع شدن آن نزدیک است ....
واگر دیدی گره در کار بیشتر وبیشتر شده بدان که گشوده شدن گره نزدیک است ...
صبر زیبا است.
هر کی حریر پوشید امیر نیست وهرکسی تختخوابی نداشت روی آن بخوابد فقیر نیست ...
چه بسا افرادی زیر حریر حقیرند
وفقرائی بدون تختخواب قدرتمندند و امیر (شاهزاده)