باسلام به دوستان عزیزوخوانندگان محترم این وبلاگ .
ماه رمضان می اید فاصله چندانی نداریم . ..
رمضان را بهارقران نامیده اند .. و ماه نزول قران .. و ماه لیله القدر .
بنابراین می گذارم که دراین ماه مبارک رمضان قران را باایات قران وبااستفاده ازمنابع مختلف معر فی کنم امید که دوستان این بحث را مجدانه دنبال کنند.
وانها هم که اهل قران نیستند بیایند و دراین ماه ازبرکات ماه رمضان وقران استفاده کنند .
دراین بحث درمورد کتب اسمانی دیگر هم صحبت شده است.
۱- سوره رعد . ایه ۳۸ .
لکل اجل کتاب .
که هرامری را وقتی معین (درکتاب قضای حق )مرقوم است .
سوره انعام آیه ۹۱
وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُکُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ .
آنهاکه گفتند خدابرهیچکس ازبشر کتابی نفرستاده خدارانشناختند . ای پیغمبر به انها پاسخ ده که کتاب توراتی راکه موسی آورد ودرآن نور علم وهدایت خلق بود که براوفرستاد؟که شما آیات آنرا در اوراق نگاشته بعضی راآشکا رنمودیدوبسیاری را پنهان داشتید وآنچه راشما وپدرانتان نمیدانستید ازآن بیاموختید : بگو (که رسول وکتاب فرستاد) خداست آنگاه (پس از اتمام حجت ) آنهارابگذارببازیچه خود (وغروردنیا) فروروند.
بقره : ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ ﴿ 2 ﴾ جزء 1
این است کتابى که در[ حقانیت ]آن هیچ تردیدى نیست ،[ و ]مایه هدایت تقواپیشگان است:
بقره : الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿ 3 ﴾ جزء 1
آنان که به غیب ایمان مى آورند، و نماز را بر پا مى دارند، و از آنچه به ایشان روزى داده ایم انفاق مى کنند، ;
بقره : وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿ 4 ﴾ جزء 1
و آنان که بدانچه به سوى تو فرود آمده ، و به آنچه پیش از تو نازل شده است ، ایمان مى آورند، و آنانند که به آخرت یقین دارند. .
بقره : أُولئِکَ عَلَی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿ 5 ﴾ جزء 1
آنان برخوردار از هدایتى از سوى پروردگار خویشند، و آنان همان رستگارانند
===
. قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿ 97 ﴾ بقره جزئ یک
بگو> :کسى که دشمن جبرئیل است[ در واقع دشمن خداست ]چرا که او، به فرمان خدا، قرآن را بر قلبت نازل کرده است ، در حالى که موید[ کتابهاى آسمانى ]پیش از آن ، و هدایت و بشارتى براى مومنان است.
بقره : شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿ 185 ﴾ جزء 2
ماه رمضان[ همان ماه ]است که در آن ، قرآن فرو فرستاده شده است ،[ کتابى ] که مردم را راهبر، و[ متضمن ]دلایل آشکار هدایت ، و[ میزان ]تشخیص حق از باطل است .پس هر کس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد، و کسى که بیمار یا در سفر است[ باید به شماره آن ، ]تعدادى از روزهاى دیگر[ را روزه بدارد .]خدا براى شما آسانى مى خواهد و براى شما دشوارى نمى خواهد، تا شماره[ مقرر ]را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونیتان کرده است به بزرگى بستایید، و باشد که شکرگزارى کنید
========
•بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
•
قدر : إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿ 1 ﴾ جزء 30 به نام خداوند رحمتگر مهربان
ما[ قرآن را ]در شب قدر نازل کردیم .
•
قدر : وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿ 2 ﴾ جزء 30
و از شب قدر، چه آگاهت کرد.
•قدر : لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿ 3 ﴾ جزء 30
شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است.
•قدر : تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ ﴿ 4 ﴾ جزء 30
در آن[ شب ]فرشتگان ، با روح ، به فرمان پروردگارشان ، براى هر کارى[ که مقرر شده است ]فرود آیند، .
•قدر : سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿ 5 ﴾ جزء 30
[آن شب ]تا دم صبح ، صلح و سلام است. .
---
•آل عمران : نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ ﴿ 3 ﴾ جزء 3
این کتاب را در حالى که موید آنچه[ از کتابهاى آسمانى ]پیش از خود مى باشد،
به حق[ و به تدریج ]بر تو نازل کرد، و تورات و انجیل را...
•آل عمران : مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِآیَاتِ اللّهِ لَهُمْ
عَذَابٌ شَدِیدٌ وَاللّهُ عَزِیزٌ ذُو انتِقَامٍ ﴿ 4 ﴾ جزء 3
پیش از آن براى رهنمود مردم فرو فرستاد، و فرقان[ جداکننده حق از باطل ]
را نازل کرد .کسانى که به آیات خدا کفر ورزیدند، بى تردید عذابى سخت
خواهند داشت ، و خداوند، شکست ناپذیر و صاحب انتقام است.
•آل عمران : هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ
وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ
وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ
مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ﴿ 7 ﴾ جزء ۳
اوست خدائی که قران رابه تو فرستاد که برخی ازآن کتاب ایات
محکم است که انها اصل ومرجع سایر ایات کتاب خواهد بود
وبرخی دیگر ایاتی است متشابه تاانکه گروهی که دردلشان میل
بباطل است ازپی متشابه رفته تا بتاویل کردن ان دردین راه شبه
وفتنه گری پدید ارند . درصورتی که تاویل آن کسی جز خدا نداند
واهل دانش گویند مابه همه ان کتاب گرویدیم که همه
محکم ومتشابه قران ازجانب پروردگارما آمده وبااین دانش
وبراین معنی ( که ا یات قران هم ازجانب خداست )
تنها خردمندان آگاهند.
.
این مطلب را تاپایان ماه مبارک رمضان دنبال کنید.
کلیه تغییرات وایات جدید درهمین صفحه اضافه می شود.
به نام خدا
نویسنده:حجت الاسلام خدامراد سلیمیان
در مدت غیبت صغرا، چهار سفیر یا نایب خاصّ، نامهها و توقیعات حضرت مهدی علیه السلام را به مردم میرساندند و خود به زیارت ایشان نایل میشدند. این سفیران یا نواب چهارگانه، به ترتیب عبارتاند از:
۱٫ ابوعمرو عثمان بن سعید عمری
نخستین نایب خاص حضرت مهدی عجل الله فرجه ، ابوعمروعثمان بن سعیدعمری
بود. نام وی «عثمان بن سعید»، کنیهاش «ابوعمرو» و لقبش «العمری»،
«سمّان»، «اسدی» و «عسکری» میباشد. علت ملقب شدن او به «سمّان» این بود
که به تجارت روغن میپرداخت تا این کار، مسئولیت اصلی او را بپوشاند و از
شرّ حکومت حفظش نماید.[۱] شیعه، اموال و نامهها را به ایشان میرساندند و
وی آنها را در پوست گوسفند و امثال آن ـ که به عنوان ظرف روغن به کار
میبرد ـ مینهاد تا کسی به آنها پی نبرد. آن گاه آنها را به سوی امام
علیه السلام میفرستاد.[۲]
وی از یاران، اصحاب و شاگردان مورداطمینان امام دهم و امام یازدهم بود. او
مردی جلیلالقدر و مورد اطمینان بود که از یازده سالگی در محضر امام هادی
علیه السلام به خدمتگزاری، و کسب فقه، حدیث و آموزههای اسلامی اشتغال
داشت و شاگردِ تربیت یافته، و امامت بود.
شاید یکی از دلیل هایی که ایشان در محضر دو امام پیش از حضرت مهدی عجل
الله فرجه بود، این است که دیگر کسی در شأن و عظمت او تردید نداشته باشد و
به راحتی نیابت او از طرف حضرت مهدی عجل الله فرجه را بپذیرد.
از احمدبن اسحاق نقل شده است: «از حضرت هادی علیه السلام سؤال کردم: با چه
کسی معامله کنیم؟ و از چه کسی مطلب را بگیریم؟ و گفته چه کسی را بپذیریم؟
امام فرمود: عمری مورد اعتماد من است؛ آن چه را از من به تو برساند، به
طور قطع از من میرساند و آن چه را از قول من برای تو گوید، به حتم از من
میگوید. سخن وی را گوش کرده، اطاعت نما، زیرا او مورد اعتماد و امین
است».[۳] وی پس از سپری شدن عمر شریفش، به دستور حضرت مهدی عجل الله فرجه
، فرزندش محمّدبن عثمان را پس از خود به عنوان نایب خاص منصوب کرد. البته
پیش از این، امام عسکری علیه السلام ، فرزند عثمانبن سعید را که فرد موثق
و مطمئنی بود، برای فرزندش حضرت مهدی عجل الله فرجه معیّن شده بود.[۴]
۲٫ محمّدبن عثمان
محمّدبن عثمان، دومین نایب از «نواب چهارگانه» امام زمان عجل الله فرجه و
فرزند نایب اول است. در زمان حیات پدرش از طرف امام عسکری علیه السلام به
نیابت امام غایب معرفی شده بود. بدین صورت که آن حضرت وقتی گروهی از
شیعیان یمن در شهر «سامرا» به حضورش شرف یاب شدند، ایشان عثمانبن سعید را
نزد خود فرا خواند، و بر وکالت و وثاقت او تصریح کرد. در ادامه فرمود:
گواه باشید که عثمان بن سعید عمری، وکیل من است و فرزندش محمّدبن عثمان
وکیل فرزند من، مهدی شما است».[۵]
عثمانبن سعید به هنگام مرگ خود، نیابت را به دستور حضرت مهدی عجل الله
فرجه به فرزند خود «محمّد» سپرد. به علاوه خود حضرت ولی عصر علیه السلام
نیز در توقیعاتی، تصریح به نیابت او فرمود.[۶]
آن حضرت در توقیعی چنین فرمود: «ما برای خداییم و بازگشتمان به سوی او
است، تسلیم فرمان خدا و راضی به قضای الهی هستیم. پدرت سعادت مندانه زیست
و نیکو از این جهان دیده بر بست. خدای رحمتش کند و او را به اولیا و موالی
خود ملحق سازد که همواره در راه آنان کوشا بود و در چیزهایی که او را به
خدا نزدیک سازد، تلاش فراوانی داشت. خدای و تعالی رویش را سفید و درخشنده
گرداند و لغزشهایش را ببخشد».[۷]
در بخش دیگری از آن توقیع شریف فرمود: «از کمال سعادت او بود که خداوند
چون تو فرزندی را روزیاش ساخت که جانشین او باشد و به امر او قیام
کند».[۸]
هم چنین در توقیع دیگری فرمود: «… و اما محمّدبن عثمان عمری، پس خداوند از
او و پدرش خشنود و راضی باشد، همانا او مورد وثوق من و نوشته او نوشته من
است».[۹]
محمّدبن عثمان، به رغم مخالفتهایی که از طرف مدعیان دروغین نیابت با وی
صورت میگرفت و با وجود فشارهایی که از طرف حکام و خلفای آن دوران اعمال
میشد، توانست جایگاه سفارت ولی عصر عجل الله فرجه را در کارهای واگذاشتة
به خود, به گونهای شایسته حفظ نماید و نگذاشت غالیان با ترفندهای دروغین
خود، شیعیان را متوجه خود سازند و نیابت او را متزلزل کنند. از این رو
دوست داران ائمه علیهم السلام هیچگاه درباره نیابت و وثاقت ایشان، دچار
شک و تردید نگشتند.
نایب دوم، بیشترینمدت را در نمایندگی امام زمان علیه السلام به خود
اختصاص داد و حدود چهل سال به عنوان نایب و رابط بین امام و شیعیان بود؛
به همین دلیل توفیق یافت مشکلات و مسائل فقهی، کلامی، اجتماعی و… بیشتری
از محضر مبارک حضرت مهدی علیه السلام بپرسد و در اختیار مردم قرار دهد.
ابوجعفرمحمّدبن عثمان، طبق قول مشهور در سال ۳۰۵ هـ.ق در آخر ماه جمادی
الاولی وفات یافت. قبر او در کنار قبر مادرش،[۱۰] بر سر راه کوفه و در
محلی که خانهاش آنجا بود، واقع است. این محل در غرب بغداد واقع شده
است.[۱۱]
۳٫ حسین بن روح
سومین سفیر خاصّ از سفیران چهارگانه حضرت مهدی عجل الله فرجه ، محدث، فقیه
و متکلم شیعی ایرانی، حسین بن روح نوبختی است. وی در میان شیعیان بغداد،
شهرت ویژه ای داشت و یکی از افراد مورد اطمینان و اعتماد محمّدبن عثمان
عمری بود.
او در بین سالهای ۳۲۶ ـ ۳۰۵ قمری به عنوان نایب امام زمان علیه السلام ،
واسطه بین امام و شیعیان بود. اگر چه حسینبن روح دارای فضیلتهای فراوانی
بود، به صورت عمده شهرت و اعتبار او، به مسئله نیابتش بازمیگردد.
محمّدبن عثمان، او را حلقه اتصال بین خود و وکلای دیگرش در بغداد قرار
داد. وی در دربار عباسی در زمان حیات نایب دوم، نفوذ زیادی داشت و از طرف
بعضی از مقامات دولتی، کمکهای مالی به ایشان میرسید.[۱۲]
نایب دوم، از دو یا سه سال پیش از وفات خود، با ارجاع برخی از شیعیان به
حسینبن روح نوبختی ـ که اموالی از سهم امام و غیر آن پیش او میبردند ـ
زمینه را برای نیابت وی از طرف امام زمان علیه السلام هموار میکرد و به
کسانی که در این موضوع دچار شک و تردید میشدند، تأکید میکرد که این
دستور، از طرف امام علیه السلام صادر شده است.[۱۳]
او در انتصاب حسینبن روح به جانشینی خود، تأکید فراوانی میکرد. گاهی به
صورت انفرادی و گاهی در میان شیعیان مخلص و وکلای خویش، این مطلب را تذکر
میداد. این تأکید بدان علّت بود که از طرف ائمّه علیهم السلام، نصّی که
دلالت بر وثاقت، امانت و نیابت حسینبن روح باشد، صادر نشده بود. از طرفی
در میان وکلای بغداد، کسانی بودند که در ظاهر، ارتباط محمّدبن عثمان با
آنان بیشتر بود؛ از این رو عوام و خواص شیعیان، تصور نمیکردند حسینبن
روح به جانشینی انتخاب گردد. بدین جهت، نایب دوم برای رفع شک و تردید
آنان،از هر فرصتی برای تبیین نیابت ایشان از طرف امام زمان علیه السلام ،
استفاده میکرد.[۱۴]
پس از وفات ابوجعفر عمری و وصیت او در نصب حسینبن روح به عنوان نایب سوم
امام غایب، ابوالقاسم حسینبن روح به «دارالنیابة» در بغداد آمد و بزرگان
شیعه به گرد او جمع شدند.
حسینبن روح با هم کاری وکلای بغداد و دیگر مناطق، کار خویش را در جایگاه
نیابت امام زمان علیه السلام شروع کرد و توانست با روش و شیوهای
اندیشمندانه و منطقی، در بین دوست و دشمن از جایگاه بالایی داشته باشد.
احادیث، حاکی از آن است که موقعیت حسینبن روح به عنوان سفیر امام دوازدهم
ـ برعکس سفیر اول و دوم ـ در بین پیروان اهل بیت علیهم السلام آشکار بود.
به همین دلیل بعضی از عوام امامیّه، تصمیم گرفتند تا وکلای نواحی خود را
نادیده گرفته، به طور مستقیم با خود او در تماس باشند؛ ولی رفته رفته با
انجام تغییراتی در دستگاه حکومت و برکنارشدن برخی حامیان او، وضع دگرگون
شد؛ به گونه ایی که وی بخشی از اواخر عمر خود را در زندان به سر برد.
از جمله حوادث مهم دوران نیابت حسینبن روح، جدا شدن ابوجعفر محمّدبن علی
شلمغانی (معروف به ابن ابی عزاقر) از آیین شیعی و تکفیر او به دست آن نایب
خاص است.[۱۵]
حسینبن روح در سال ۳۲۶ قمری از دنیا رفت. اگرچه در سال وفات او اختلافی
نیست، ولی در محل دفن ایشان اختلاف وجود دارد. قبر ایشان در بغداد است؛
ولی مشخص نیست در قسمت غربی آن است یا قسمت شرقی.
۴٫ علیبن محمّد سمری
ابوالحسن علیبن محمّد سمری، چهارمین و واپسین سفیر حضرت ولی عصر عجل الله
فرجه است. وی پس از رحلت حسینبن روح به مقام سفارت منصوب شد و مدت سه سال
عهدهدار این منصب بود.
سمری از خاندانی با ایمان و شیعه بوده است که در خدمت گزاری به «سازمان
امامیّه» از شهرت زیادی برخوردار بودند و همین اصالت خانوادگی او، باعث شد
که در امر سفارت با مخالفت چندانی روبه رو نگردد.[۱۶]
سمری فرصت زیادی برای فعالیّت نداشت؛ به همین دلیل مثل نایبان قبلی
نتوانست فعالیتهای گستردهای انجام دهد و تغییرات قابل ملاحظهای در
روابط خود و وکلا به وجود آورد؛ اما اعتقاد شیعیان به جلالت و وثاقت او،
مثل دیگر نایبان بود و وی مقبول همه شیعیان بود.[۱۷]
شش روز پیش از رحلت او، توقیعی از سوی امام دوازدهم صادر شد که در آن صاحب
الامر علیه السلام مرگ نایب چهارم را پیش گویی و زمان مرگ او را نیز تعیین
کرده بود. متن این توقیع شریف، نمایانگر پایان غیبت صغرا و انقطاع نیابت
خاصه و آغاز غیبت کبرا و نیابت عامه است. این توقیع در بسیاری از کتابهای
حدیثی با اختلاف اندکی آمده است. [۱۸]این حادثه اسفبار در سال ۳۲۹قمری
رخ داد و قبر او در بغداد است.
برخی از مهمترین وظایف نایبان خاصّ ـ که حضرت مهدی عجل الله فرجه بر عهدة آنان گذاشته بود ـ عبارت بود از:
از احادیثی که نواب خاص نقل کرده اند و از توقیعات صادر شده از طرف امام
زمان علیه السلام به دست آنان، معلوم میشود که نایبان، یک وظیفه دوجانبه
داشتهاند:
از یک طرف، نام و محل زندگی امام را نه فقط از دشمنان، بلکه از شیعیان
پنهان نگه میداشتند و به وکلای خود آموزش میدادند که مبادا اسمی از آن
حضرت به میان آورند. از این رو توانستند شیعیان را از خطر عباسیان حفظ
کنند.
از سوی دیگر، بر آنان لازم بود که وجود مبارک امام علیه السلام را برای
هواداران مورد اعتماد، به اثبات رسانند تا خط انحراف، نتواند شک و تردیدی
در میان آنها پدید آورد.
ایشان در موقعیتهای گوناگون، به افراد مورد اطمینان میگفتند که حضرت را
دیدهاند و مکانهای حضور او را یادآور میشدند تا غبار شک از قلوب آنها
زدوده شود.
فعالیتهای سفیران، به این هدف صورت میگرفت که گروه امامیّه را از اختلاف
حفظ کنند. برای رسیدن به این هدف، آنها آن دسته از گفتارهای پیامبر و ائمه
علیهم السلام را که دلالت دارد مجموع امامان به دوازده ختم میشود و
واپسین آنان غیبت خواهد نمود، بیان میکردند. نوّاب در این مرحله، به
توفیق چشم گیری دست یافتند و توانستند شاخه های پدیدآمده در مکتب تشیّع را
کمتر کرده و در نهایت به حداقل برسانند.
نایبان خاص، افزون بر پاسخگویی به پرسشهای فقهی و شرعی شیعیان، مشکلات علمی و عقیده ای آنها را نیز جواب می دادند.
۲٫ جلوگیری از فرقه گرایی و اختلاف بین شیعیان
۳٫ پاسخگویی به پرسش های علمی ـ عقیدتی
۴٫ مبارزه با مدعیان دروغین نیابت.
۵٫ گرفتن اموال متعلق به امام و توزیع آن در موارد لازم.
۶٫ سامانبخشی به سازمان وکالت و وکیلهای حضرت در مناطق مختلف.
۱٫ پنهان نگهداشتن نام و مکان حضرت مهدی علیه السلام و رفع شک و تردید درباره آن حضرت
پی نوشت :
[۱] . ر.ک: پیشین، ص ۳۵۴٫
[۲] . پیشین، ص ۳۵۳، ح ۳۱۴٫
[۳] . شیخ کلینی, الکافی، ج ۱، ص ۳۲۰؛ شیخ طوسی, کتاب الغیبة، ص ۳۵۴، ح ۳۱۵٫
[۴] . ر.ک: شیخ طوسی, کتاب الغیبة، ص ۳۵۶٫
[۵] . پیشین، ص ۳۵۶، ح ۳۱۷٫
[۶] . ر.ک: شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۰، ح ۴۱؛ شیخ طوسی, کتاب الغیبة، ص ۳۶۱٫
[۷] . شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۱۸۸، ح ۳۸٫
[۸] . پیشین.
[۹] . شیخ طوسی, کتاب الغیبة، ص ۳۶۲، ح ۳۲۶٫
[۱۰] . علامه حلی، رجال، ص ۱۴۹؛ شیخ طوسی, کتاب الغیبة، ص ۳۶۶٫
[۱۱] . ر.ک: شیخ طوسی,کتاب الغیبة، ص ۳۶۶٫
[۱۲] . پیشین، ص ۳۷۲، ح ۳۴۳٫
[۱۳] . پیشین، ص ۳۶۹، ح ۳۳۷ و ح ۳۳۵٫
[۱۴] . پیشین، ص ۳۶۹، ح ۳۳۶٫
[۱۵] . پیشین، ص ۳۸۹، ح ۳۵۵٫
[۱۶] . داود الهامی, آخرین امید، ص ۱۰۹٫
[۱۷] . شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۷٫
[۱۸] . شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة, ج۲, ص۵۱۶, ح۴۴؛ شیخ طوسی,
کتاب الغیبة, ص۳۹۵؛ قطب راوندی, الخرائج و الجرائح, ج۲, ص۱۱۲۸؛ طبرسی,
احتجاج, ج۲, ص۴۷۸؛ علی بن عیسی اربلی, کشف الغمة فی معرفة الائمة, ج۲,
ص۵۳۸؛ علی بن عبد الکریم نیلی نجفی, منتخب الانوار المضیئة, ص۱۳۰٫
منبع:www. salimian.com
برگرفته از : سایت راسخون