کهف :
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا
﴿ 46 ﴾
جزء 15
مال وپسران زیورزندگی دنیایند، و نیکیهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید[ نیز ]بهتر است
Wealth and children are an ornament of life of the world. But the good deeds which endure are better in thy Lord's sight for reward, and better in respect of hope.
46. Les biens et les enfants sont l'ornement de la vie de ce monde. Cependant, les bonnes oeuvres qui persistent ont auprès de ton Seigneur une meilleure récompense et [suscitent] une belle espérance
به دنیا همه مال وفر زند وزن
فقط زینتی هست اندرسخن
ولیکن عملهای نیکو به کار
که خود تا قیامت بود پایدار
به نزد خدا هست نیکویتر
سرانجا م آن نبژ دلجویتر
•احقاف :
وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ
﴿ 15 ﴾ جزء 26
و انسان را[ نسبت ]به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم .مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد .و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سى ماه است ، تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد، مى گوید> :پروردگارا، بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس گویم و کار شایسته اى انجام دهم که آن را خوش دارى ، و فرزندانم را برایم شایسته گردان ، در حقیقت ، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان پذیرانم.
And We have commended unto man kindness toward parents. His mother beareth him with reluctance, and bringeth him forth with reluctance, and the bearing of him and the weaning of him is thirty months, till, when he attaineth full strength and reacheth forty years, he saith: My Lord! Arouse me that I may give thanks for the favor wherewith Thou hast favored me and my parents, and that I may do right acceptable unto Thee. And be gracious unto me In the matter of my seed. Lo! I have turned unto Thee repentant, and lo! I am of those who surrender (unto Thee).
15. Et Nous avons enjoint à l'homme de la bonté envers ses père et mère: sa mère l'a péniblement porté et en a péniblement accouché; et sa gestation et sevrage durant trente mois; puis quand il atteint ses pleines forces et atteint quarante ans, il dit: ‹ Seigneur! Inspire-moi pour que je rende grâce au bienfait dont Tu m'as comblé ainsi qu'à mes père et mère, et pour que je fasse une bonne oeuvre que Tu agrées. Et fais que ma postérité soit de moralité saine, Je me repens à Toi et je suis du nombre des Soumis›.
سفارش بکردیم ما بربشر
نمائید نیکی به مادر. پدر
که مادربسی رنجها دیده است
که خودباربردست وزائیده است
که سی ماه کامل به زحمت دچار
بدادست شیرو ببردست بار
که تاطفل برسن رشدش رسید
چهل ساله شد نور عقلش دمید
پس آنگه سزد او گوید او برخدا
خدایا به من نعمتی کن عطا
که برخوان نعمت که بگشاده ای
من و والدین مرا داده ای
شوم شاکروشکر گویم مدام
به حمد ت گشایم زبان صبح وشام
مراکن موفق به کاری گران
که خشنودی توست درآن نهان
خود اطفال من رانکوکارساز
که برتومراهست روی نیاز
که تسلیم گشتم به آئین تو
مسلمان شدم . دین من دین تو .
انفال :
وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ
﴿ 46 ﴾ جزء 10
و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و با هم نزاع مکنید که سست شوید و
مهابت شما از بین برود، و صبر کنید که خدا با شکیبایان است.
And obey Allah and His messenger, and dispute not
one with another lest ye falter and your strength
depart from you; but be steadfast! Lo!
Allah is with the steadfast.
46. Et obéissez à Allah et à Son messager; et ne vous disputez pas, sinon vous fléchirez et perdrez votre force. Et soyez endurants, car Allah est avec les endurants.
بگردید پیرو زامر خدا
اطاعت نمائید از مصطفی
نپوئید بیهوده راه ستیز
که نابود گردید ومغلوب نیز
بمانید خود یکدل و پایدار
خد اوند باصابران است یار
مائده : وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن
أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ
إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ ﴿ 27 ﴾ جزء 6
و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ایشان بخوان ، هنگامى که[ هر یک از آن دو، ]
قربانیى پیش داشتند .پس ، از یکى از آن دو پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد
[ .قابیل ]گفت> :حتما تو را خواهم کشت[ <.هابیل ]گفت> :خدا فقط از
تقواپیشگان مى پذیرد.
But recite unto them with truth the tale of the
two sons of Adam, how they offered each a sacrifice,
and it was accepted from the one of them and it
was not accepted from the other. (The one) said:
I will surely kill thee. (The other) answered:
Allah accepteth only from those who ward off (evil).
· مائده : لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لَأَقْتُلَکَ
إِنِّی أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿ 28 ﴾ جزء 6
اگر دست خود را به سوى من دراز کنى تا مرا بکشى ، من دستم
را به سوى تو دراز نمى کنم تا تو را بکشم ، چرا که من از خداوند،
پروردگار جهانیان مى ترسم.
Even if thou stretch out thy hand against me to kill me,
I shall not stretch out my hand against thee to kill thee,
lo! I fear Allah, the Lord of the Worlds.
· مائده : إِنِّی أُرِیدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ
وَذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ ﴿ 29 ﴾ جزء 6
من مى خواهم تو با گناه من و گناه خودت[ به سوى خدا ]بازگردى ،
و در نتیجه از اهل آتش باشى ، و این است سزاى ستمگران.
Lo! I would rather thou shouldst bear the punishment
of the sin against me and thine own sin and become
one of the owners of the Fire. That is the
reward of evil doers.
· مائده : فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ
مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿ 30 ﴾ جزء 6
پس نفس[ اماره]اش او را به قتل برادرش ترغیب کرد، و وى را کشت
و از زیانکاران شد.
But (the other's) mind imposed on him the killing
of his brother, so he slew him and became one
of the losers.
بخوان ماجرای دوفرزند را
کن آویزه گوش این پندرا
که بهرتقرب به وجهی نکوی
به قربان نمودن نهادند روی
زهابیل حاجت پذیرفته گشت
به قابیل نامد چنین سرگذشت
به هابیل گفتا هماناکه من
سرت راجدامی نمایم زتن
بگفتاگنهکارهرگزنیم
پذیرد خداوند قربانیم
که قربانی متقین راخدا
به رغبت پذیرد به شوق ورضا (۲۷)
اگردست اری سوی کشتنم
نه برقتل تو هیچ دستی زنم
که می ترسم ازکردگارجهان
کنم آشکارا. نسازم نهان (۲۸)
بخواهم که گردی ازاصحاب نار
گناهان توراافتد اندرشمار
گناه تخلف زامر خدا
دوم هم گناهی که کشتی مرا
بلی ظالمان راببایست سوز
درآن شعله آتش پرفروز(۲۹)
سپس نفس اماره اش خوارکرد
به قتل برادرش وادارکرد
به قتلش رسانید وخونش بریخت
کجااززیانش تواند گریخت (۳۰)