مشاعره 95
وجودعاریتی خانه ای ست برره سیل
چراغ عمرنهاده ست بردریچه بــــاد
سعدی
=
درگلشن دوران همه دردور قدح کن
چون نرگس آزا ده چویابی درمی چند
علیشیرنوائی
=
درگوش وزبان ودل مردم سخن توست
درخلوت هرکس که رسی انجمن توست
ماهراردبیلی
=
تواگرچنین لطیف ازدربوستان درآئی
گل سرخ شرم دارکه چراهمی شکفتم
رودکی
=
محوکی ازصفحه دلها شود آثارمن
من همان ذوقم که می یابند ازگفتارمن
صائب
=
نتابی ازچه توای آفتاب عشق وصفا
کنون که رنگ شب ازنور صبحگاه شکست
یاور همدانی
=
تواندربوستان بایدکه پیش سرو بنشینی
وگرنه باغبان گویدکه دیگر سرو نتشانم
سعدی
=
مخدوم شمس دین است , تبریز رشک چین است
اندربهارحسنش شاخ وشجر به رقص آ
مولوی
=
آشنابسته به من گرهمه درهای امید
حلقه نتوان به طلب بردربیگانه زنم
محمدباقرپیروزی ( فرزین )
=
نترسیم باغیراگر خوکنی
توباما چه کردی که بااو کنی
داوری کاشانی
=
گردآوری : م.الف زائر