جدیدترین شاهکار استاد شفیعی کدکنی
دوره دوری از وطن و یادآوری چرایی هجرت به دلیل
طاق شدن طاقت و آه از فراق و فراق و فراق، این اثر
را به یکی از فخیمترین توصیفها تبدیل کرده است:
در میان این همه بهارها و باغهای بارور
چون برم ز یاد
قرنها و قرنها و قرنها
خشکسالی ترا؟
***
ای کویر وحشتی که ریشههای من
زین سوی زمین بدان سوی زمین
از عروق صخرهها و
شعلۀ مذابها و عمق آبها
میکشد مرا به سوی تو
با که در میان نهم
بهت لالی و سکوت بیسوالی ترا؟
***
ای عقاب قرنها، در اوج!
روی آسمان آبی ری و هوای "ابر شهر"
چون توان در آن عفونت لجن
ایستاد و دید
لحظههای خستهحالی و شکستهبالی ترا؟
***
میروم به پیش و میروم ز خویش
هر کجا که بنگرم
در میان ویترین موزهها
نقش قالی ترا و کاسۀ سفالی ترا.
***
این همیشهها و بیشهها
این همه بهار و این همه بهشت
این همه بلوغ باغ و بذر و کشت
در نگاه من
پر نمیکنند
جای خالی ترا.
سلام
ممنونم ازت
موفق باشید.
سلام
تشکرازدرج مطالب انسان سازتان
یکی ازپست ها رابازساری کردم که اخیرگذاشته بودم انشاالله که مشکل مرتفع شده باشد