نزدیک به نیم قرن از درگذشت نیما یوشیج میگذرد. او حدود ۹۰ سال پیش "افسانه" را سرود که آغازگر شعر نو خوانده میشود. همهی شاعران مهم پس از نیما، حتا آنها که هنوز در قالبهای کلاسیک میسرایند به نوعی از او تاثیرگرفتهاند.
نیما خود را به رودخانهای تشبیه میکرد که هر کس میتواند از جایی از آن آب بردارد. این سخن مربوط به سال ۱۳۲۵ خورشیدی و زمانی است که خوانندگان و دوستداران شعر فارسی آشنایی چندانی با شعرنو نداشتند و شیوههای ابداعی نیما موضوع شدیدترین بحثهای ادبی ایران بود.
امروز کمتر کسی در درستی این ادعا تردید میکند؛ در شعر معاصر ایران حتا کسانی که همچنان در قالبهای سنتی میسرایند خود را وامدار نیما و ادامه دهندگان راه او میخوانند.
شاعر شاعران
نیما یوشیج را میتوان شاعر شاعران معاصر ایران نامید. کار نیما پیش از آنکه با اقبال خوانندگان روبرو شود شاعران همدورهی او را تحت تاثیر قرار داد. با این همه اظهارات این شاعر مازندرانی و نحوهی پرداختنش به شعر نشان از اعتقادی عمیق به راهی است که انتخاب کرده بود. دو مجموعهی نخست نیما یوشیج با سرمایهی شخصی شاعر و در تیراژ اندکی منتشر شده است.
نیما ۱۱۵ سال پیش (۲۱ آبان ۱۲۷۴ خورشیدی) در روستای یوش متولد شد. برخی منابع سال تولد او را ۱۲۷۶ ثبت کردهاند. نام اصلی نیما علی اسفندیاری بوده که بعدها نام خانوادگی خود را با انتساب به زادگاهش به یوشیج تغییر داد. مثنوی «قصهی رنگ پریده، خون سرد» سرودهی ۲۵ سالگی نیماست که یک سال بعد با سرمایهی شخصی شاعر در ۳۲ صفحه منتشر شد. سال ۱۳۰۱ بخشهایی از "افسانه" در روزنامه قرن بیستم میرزاده عشقی چاپ شد که جامعهی ادبی ایران را به دو گروه هوادار و مخالف نیما تقسیم کرد.
نوگرایی در شعر و داستان
نیما یوشیج از نوجوانی ساکن تهران شد اما تا پایان عمر تقریبا هر سال تابستان را در زادگاهش یوش میگذراند. تحصیل در دبیرستان "سن لویی" تهران مقدمهی آشنایی او با محافل ادبی تهران، زبان فرانسه و شعر روز اروپا بود. دومین مجموعه شعر نیما، "خانواده سرباز" نیز با سرمایه شخصی و در سال ۱۳۰۵ منتشر شد.
ایران در سالهای ابتدای قرن چهاردهم خورشیدی جامعهای ملتهب بود که فکر "تجدذخواهی" و ورود به دوران نو در آن شکل میگرفت. مجموعهی "یکی بود یکی نبود" محمد علی جمالزاده نیز همزمان با افسانهی نیما منتشر شد که راهی تازه به ادبیات داستانی پیشنهاد میکرد. از اشارهها و یادداشتهای نیما پیداست که او در این دوران به ضرورت تحول شعر فارسی پی برده و دنبال راههای عملی کردن آن است.
مانیفست شعر نو
افسانهی نیما منظومهای است که در فرم با شعر کلاسیک فارسی اختلاف زیادی ندارد. بدعت نیما در افسانه اضافه کردن یک مصرع آزاد پس از هر چهار مصرع است تا به گفتهی او مشکل قافیهپردازی از بین برود. اختلاف مهمی که افسانه را به مانیفست شعر نوی ایران تبدیل کرده به تازگی نگاه شاعر به جهان، زمینی کردن مفاهیم انتزاعی شعر کلاسیک و پرهیز از کلیشههای تکراری ادبیات گذشته مربوط میشود.
تلاشها و تمرینهای نیما برای یافتن فرمی که محتوای مورد نظرش را بهتر عرضه کند تا سالها بعد ادامه داشت. شعر ققنوس را که ۱۳۱۶ منتشر شده میتوان نخستین اثری دانست که ویژگیهای شعر نیمایی به صورت کامل در آن به چشم میخورد. این شعر که به نوعی بیان تمثیلی سرنوشت شاعر محسوب میشود، در فرم و محتوا، گسستی قطعی را از سنتهای شعر گذشته و ورود به دورانی جدید به نمایش میگذارد.
نخستین نوشتههای تئوریک ادبی
نیما یوشیج همزمان با سرودن و انتشار "ققنوس" سلسله مقالههایی نیز زیر عنوان ارزش احساسات منتشر کرد که تلاشی برای ارائهی یک نظریه جدید ادبی و تشریح ویژگیهای شعر نو فارسی است. این مقالهها ابتدا در مجله موسیقی منتشر شد که نیما، محمد ضیا هشترودی، صادق هدایت و عبدالحسین نوشین از اعضای هیات تحریرهی آن بودند.
سه سالی که مجله موسیقی منتشر میشد (۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰) دوران انتشار بخشی از مهمترین شعرهای نیما و نظریهی ادبی او به شمار میرود. در این دوره جدال نوگرایان و سنتگرایان رفته رفته به سود طرفداران شعر نیمایی و تثبیت آن حرکت میکند. با این همه این موفقیت به کندی و سختی، و با تلاشهای طاقتفرسا به دست میآمد. منظومهی افسانه، به صورت مستقل و کامل نخستین بار حدود سه دهه پس از سرودن آن (۱۳۲۹) و با مقدمهی احمد شاملو منتشر شد.
به جز دو کتاب نخست اغلب آثار نیما در دوران حیاتش در مجلههای معتبر آن روزگار منتشر شده است. دو مجموعه از شعرهای او نیز که در سالهای ۱۳۳۳ و ۳۴ چاپ شد به همت ابوالقاسم جنتی انتشار یافت. انتشار کامل آثار نیما یوشیج پس از مرگ او، ۱۳ دی ۱۳۳۸، و زیر نظر سیروس طاهباز آغاز شد.
نو شدن نگاه شاعر
با گذشت ۹ دهه از سرودن افسانه هنوز بحث بر سر ویژگیهای "شعرنو" به پایان نرسیده است. مهدی اخوان ثالث، یکی از شاعران مطرح معاصر که از پیگیرترین ادامهدهندگان شعر نیمایی محسوب میشود در دو کتاب "بدعتها و بدایع" (۱۳۵۷) و "عطا و لقای نیما یوشیج" (۱۳۶۰) به بررسی چند و چون شعر نو فارسی و نوآوریهای نیما پرداخته است.
برخی از منتقدان معتقدند اخوانثالث در این دو کتاب بیشتر بر تغییر قالب شعر نیمایی متمرکز شده و از بدعت اصلی نیما در نو کردن نگاه و بیان شاعرانه غافل بوده است. نیما یوشیج معتقد بود شعر فارسی باید در نوع نگاه به انسان و اشیاء دچار تحول شود. او از این منظر پرهیز از وصفهای تکراری و کلیشهای شعر کلاسیک را مهمتر از برهم زدن قید و بندهای قالبهای گذشته میدید.
(از چپ): مرتضی کیوان، احمد شاملو، نیما یوشیج، سیاوش کسرایی و هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)
"باید نیما یوشیج باشی ..."
شاید به همین علت باشد که نیما زیاد اهل محفلبازی و مریدپروری نبود. او که کار خود را ریختن آب در خوابگاه مورچگان توصیف میکرد نگرانی نفهمیدهشدن یا بد فهمیدهشدن را تا پایان عمر همراه داشت. شاعر مازندرانی در مجموعه یاداشتهایی زیر عنوان "حرفهای همسایه" مینویسد «باید نیمایوشیج باشی که مثل بسیط زمین، با دل گشاده تحویل بگیری همهی حرفها را. شاگرد جوان و خام تو، به تو دستور بدهد که چنان باشی یا چنین نباشی. دوست شفیق تو، که نیمساعت کمتر در خصوص وزن شعر کار کرده است، به تو بگوید من سلیقهی شما را نمیپسندم. یا خیرخواهی از در آمده، بگوید ما باید کتب بسیار بخوانیم و امثال اینها. اگر تو مرد راه هستی، راه تو جدا از این حماقتهاست که میخواهد بر تو تحمیل شود.»
"شعر مرده است"
نیما معتقد بود «ما درست به دورهای رسیدهایم که شعر مرده است. مسیر تنگ نظر و محدودی که قدما داشتند به پایان رسیده است.» او میگوید این کافی نیست «که با پسو پیشآوردنقافیه و افزایش و کاهش مصراعها یا وسایلدیگر، دست به فرم تازه زده باشیم. عمده این است که طرز کار عوض شود و آن مدل وصفی و روایی را که در دنیای باشعور آدمهاست بهشعر بدهیم. تا اینکار نشود، هیچاصلاحی صورت پیدا نمیکند. شعر قدیم ما، سوبژکتیو است، یعنیبا باطن و حالات باطنی سر و کار دارد. در آن مناظر ظاهری، نمونهی فعل و انفعالیست که در باطن گوینده صورتگرفته، نمیخواهد چندان متوجه آن چیزهایی باشد که در خارج وجود دارد، شعر، آیینهیزندگیست.»
"ما تازه در ابتدای کار هستیم"
در بسیاری از نوشتههای نیما اشارههایی وجود دارد که اعتقاد راسخ او را به راهی که برگزیده نشان میدهد. او کاملا آگاه بود که مشغول تدوین یک نظریهی تازهی ادبی است که شعر فارسی را متحول میکند. با این همه ظاهرا میدانست که فهم کارش در زمان حیاتش ممکن نیست و به همین دلیل اصراری برای انتشار یادداشتهایش نداشت. نیما در نامههایی که خطاب به یک همسایهی فرضی مینویسد از او میخواهد که این نامهها را جمعآوری کند، زیرا «اگر عمری نباشد برای نوشتن آن مقدمهی حسابی دربارهی شعر من، اقلا اینها چیزیست.» شاعر در یادداشتی درباره این نامهها که متعلق به ۲۴ خرداد ۱۳۲۴ است مینویسد «در واقع این کار وظیفهییست که من انجام میدهم . شما در هر کدام از آنها دقت کنید خواهید دید این سطور با چه دقّتی که در من بوده است نوشته شده است.»
نیما زمانی که نوشتن «حرفهای همسایه» را شروع کرد نوشت «من خیلی حرفها دارم برای گفتن. نگاه نکنید که خیلی از آنها ابتدایی است؛ ما تازه در ابتدای کار هستیم.» نیما یوشیج خیلی از این حرفها را در سالهای بعدی بر روی کاغذ آورد، اما زمانی نیز در مورد تاثیر این حرفها دچار یاس و تردید شد و مینویسد « من افسوس میخورم. بله به حال ملتی که خودم هم از آنم... مردی که مانند سگ شکاری تمام عمرش را کار کرده است، مثل این است که هیچ کاری نکرده. میمیرد.» جسد نیما که در گورستان امامزاده عبدالله دفن شده بود بنابر وصیت او در سال ۱۳۷۲ به حیات خانهاش در یوش منتقل شد.
لینکت کردم دوست عزیز منو یادت نره
اینم وبلاگم
فقها آخر الزمان دشمنان قائم علیه السلام
عن رسول الله ص من وصیته لأبن مسعود : …… یا ابن مسعود : یأتی علی الناس زمان الصابر فیه علی دینه مثل القابض علی الجمر بکفه ، فإن کان فی ذلک الزمان ذئبا ، وإلا أکلته الذئاب . یا ابن مسعود : علماؤهم وفقهاؤهم خونة فجرة ، ألا إنهم أشرار خلق الله ، وکذلک أتباعهم ومن یأتیهم ویأخذ منهم ویحبهم ویجالسهم ویشاورهم أشرار خلق الله یدخلهم نار جهنم صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ البقرة:17 ، وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَبُکْماً وَصُمّاً مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیراً الاسراء:97 ، کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ النساء:55 ، إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقاً وَهِیَ تَفُورُ * تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظ الملک:6-7 ، لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَهُمْ فِیهَا لا یَسْمَعُونَ الانبیاء:100 ، کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ الحج:22 . یا ابن مسعود : یدعون أنهم علی دینی وسنتی ومنهاجی وشرائعی إنهم منی برآء وأنا منهم برئ . یا ابن مسعود : لا تجالسوهم فی الملا ولا تبایعوهم فی الأسواق ، ولا تهدوهم إلی الطریق ، ولا تسقوهم الماء ، قال الله تعالی : مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لا یُبْخَسُونَ هود:15 ، یقول الله تعالی : وَمَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ الشورى:19 . یعنی العلماء والفقهاء
رسول الله ص فرمود : ای پسر مسعود زمانی بر مردم بیاید که صبر کننده بر دینش مانند کسی است که آتش در دست خود بگیرد . ای پسر مسعود اگر کسی در این زمان گرگ بود که هیچ وگرنه او را گرگ صفتان می خورند . ای پسر مسعود علما و فقیهان آنها خائن و فاجر هستند . آگاه باشید که اینان شرورترین خلق خدایند و همچنین پیروان ایشان و کسانی که پیش آنان می روند و از آنان می گیرند و آنها را دوست دارند و با آنان همنشینی می کنند و با آنها مشورت می کنند شرورترین مخلوقات خدا هستند . ایشان را در آتش جهنم وارد می کند . کرند لالند کورند بنابراین به راه نمی آیند البقرة:17 ، و روز قیامت آنها را کور و لال و کر به روی چهره هایشان در افتاده برخواهیم انگیخت جایگاهشان دوزخ است هر بار که آتش آن فرو نشیند شراره ای تازه برایشان میافزاییم الاسراء:97 ، هر بار پوستشان بسوزد پوستهای دیگری بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند النساء:55 ، چون در آنجا افکنده شوند از آن خروشی می شنوند در حالی که می جوشد * نزدیک است که از خشم شکافته شود الملک:6-7 ، برای آنها در آنجا ناله ای زار است و در آنجا چیزی نمی شنوند الانبیاء:100 ، هر بار بخواهند از شدت غم از آن بیرون روند در آن باز گردانیده می شوند که هان بچشید عذاب آتش سوزان را الحج:22 . ای پسر مسعود : آنان ادعا می کنند که بر دین و سنت و راه و روش منند . آنان از من بدور و من از آنان بیزارم . ای پسر مسعود با آنان در اجتماع همنشینی ننمائید . در بازار با ایشان خرید و فروش مکنید . راه را نشانشان ندهید . آبشان ندهید . خدای تعالی فرموده : کسانی که زندگی دنیا و زیور آن را بخواهند جزای کارهایشان را در آنجا به طور کامل به آنان میدهیم و به آنان در آنجا کم داده نخواهد شد هود:15 ، و خدای تعالی میفرماید : و کسی که کشت این دنیا را بخواهد به او از آن می دهیم ولی در آخرت او را نصیبی نیست الشورى:19 . مکارم الأخلاق الطبرسی ص 449 . بحار الأنوار ج 74 ص 101 . ألزام الناصب ج2 ص 131
قال رسول الله ص : سیأتی على الناس زمان لا یبقی من القرآن إلا رسمه ، و لا من الإسلام إلا اسمه ، یقسمون به و هم أبعد الناس منه ، مساجدهم عامرة ، خراب من الهدى ، فقهاء ذلک
الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء ، منهم خرجت الفتنة ، و إلیهم تعود
پیامبر ص فرمود : زمانی بر امتم می آید که از قرآن جز نوشته هایش باقی نمی ماند و از اسلام جز اسمش باقی نمی ماند . خود را مسلمان می خوانند در حالیکه دورترین افراد از آنند ، مساجدشان آباد است ولی خبری از هدایت در آن نیست ، فقهای آن زمان شرترین فقهایی هستند که آسمان بر آنها سایه افکنده است ، فتنه از آنها خارج میشود و به سوی خودشان نیز باز می گردد . الکافی ج8 ص307 . بحار الانوار ج 52 ص 190 . ثواب الاعمال وعقابها ص 301 . جامع الاخبار ص 129 . منتخب الاثر ص 427
قال رسول الله ص : سیأتی على الناس زمان، بطونهم آلهتهم، ونساؤهم قبلتهم، ودنانیرهم دینهم، وشرفهم متاعهم، ولا یبقى من الایمان إلا اسمه، ومن الاسلام إلا رسمه، ومن القرآن إلا درسه، مساجدهم معمورة من البناء، وقلوبهم خراب عن الهدى، علماؤهم أشر خلق الله على وجه الأرض
رسول الله ص فرمود : زمانی خواهد آمد که خدای مردم شکم آنهاست و قبله آنان زنانشان است و دین آنان پول آنهاست و دارایی آنان نشان شرافت آنهاست . باقی نمی ماند از ایمان مگر اسمش و از اسلام مگر رسمش و از قرآن مگر درسش . مساجدشان بناهای آباد دارد ولی دلهای آنان خالی از هدایت است . علمای آنها شرترین و شرورترین مخلوقاتی هستند که زمین به خود دیده است . بحار الانوار ج 22 ص 453
عن رسول الله ص قال عن آخر الزمان : یکون فی أمتی فزعة فتصیر الناس إلى علمائهم فإذا هم قردة وخنازیر ، قد عوقبوا بنظیر ما فعلوا من تغییر الحق عن جهته ، وتحریف الکلام عن مواضعه ، مسخ الله صورهم وغیر خلقتهم کما بدلوا الحق باطلاً
رسول الله ص فرمود : در آخر الزمان امت من دچار ترس و وحشت می شوند . پس مردم به نزد علمایشان می روند با وجود آن که آنان میمون و خوک هستند . حتماً بمانند آنچه انجام داده اند عقوبت می شوند . زیرا حق را از مسیرش تغییر دادند و کلام را از موضعش تحریف کردند . خداوند چهره هایشان را مانند هیولا کند و خلقت آنان را تغییر دهد . همانگونه که آنها حق را به باطل تبدیل کردند . بشارة الإسلام ص176 . یوم الخلاص ص 405
عن رسول الله ص للسائل عن الساعة: تکون عند خبث الامراء، ومداهنة القراء، ونفاق العلماء . إرشاد القلوب: ج 1 ص 67 . معجم احادیث ج 1 ص 39
رسول الله ص فرمود : قیام قائم ع در زمان حاکمان خبیث و قاریان چرب زبان و علمای منافق خواهد بود .إرشاد القلوب: ج 1 ص 67 . معجم احادیث الامام المهدی (ع) ج1 ص39
امیر المومنین (ع) یقول : إذا خرج القائم ینتقم من أهل الفتوى بما لا یعلموا فتعساً لهم ولأتباعهم أوَ کان الدین ناقصاً فتمموه أم کان به عوجاً فقوموه ، أم هَمَّ الناس بالخلاف فأطاعوه أم أمرهم بالصواب فعصوه أم هَمَّ المختار فیما أوحی إلیه فذکروه أم الدین لم یکتمل على عهده فکملوه أم جاء نبیاً بعده فاتبعوه
امیر المومنین ع فرمود : زمانی که قائم قیام کند از اهل فتوا (فتوا دهندگان) انتقام می گیرد . کسانی که ندانسته از خود فتوا می دادند . وای بر آنها و پیروان و تابعانشان . آیا دین ناقص بود که آنها کاملش کنند . یا در آن کجی و ناراستی بود که آنها راستش کنند . بیان الائمة ع ج3 ص298 . الزام الناصب ج 2 ص 200 . یوم الخلاص ص 410
عن مالک أبن ظمرة عن أمیر المؤمنین (علیه السلام) : یا مالک أبن ظمرة کیف أنت إذا اختلفت الشیعة هکذا وشبک أصابعه وأدخل بعضها فی بعض فقلت یا أمیر المؤمنین (علیه السلام) ما عند ذلک من خیر قال (علیه السلام) الخیر کله عند ذلک یقوم قائمنا فیقدم سبعین رجلاً یکذبون علی الله ورسوله فیقتلهم ثم یجمع الله الناس علی أمرٍ واحد
از مالک بن ظمرة : از امیر المومنین ع فرمود : زمانی که شیعه اینگونه اختلاف پیدا کنند سپس انگشتانش را در هم فرو برد . گفتم : خیری در آن وقت نیست . فرمود : تمام خیرها در آن موقع است. ای مالک در آن موقع قائم ما قیام می کند ، و هفتاد مرد را که بر خدا و رسولش دروغ بسته اند ، می آورد و همه را به قتل می رساند ، آنگاه خداوند همه مردم را بر یک عقیده جمع می کند . الغیبة النعمانی ص 206
عن الباقر ع : ویسیر إلى الکوفة فیخرج منها ستة عشر ألفا من البتریة شاکین فی السلاح، قراء القرآن، فقهاء فی الدین، قد قرحوا جباههم وسمروا ساماتهم وعمهم النفاق، وکلهم یقولون: یا بن فاطمة ارجع لا حاجة لنا فیک فیضع السیف فیهم على ظهر النجف عشیة الاثنین من العصر إلى العشاء فیقتلهم أسرع من جزر جزور، فلا یفوت منهم رجل
امام باقر ع می فرماید : قائم ع به سوی کوفه رهسپار می شود. در آن جا شانزده هزار نفر از بتریه (کسانی که معتقدند امام مهدی ع فرزند ندارد) ، مجهز به سلاح در برابر او می ایستند . آنان قاریان قرآن و فقهای در دین هستند . پیشانی های آنها از عبادت بسیار پینه بسته و چهره های آنها بر اثر شب زنده داری زرد شده است . اما کاملاً منفاق هستند . همگی می گویند : ای فرزند فاطمه برگرد ، زیرا که ما به تو نیازی نداریم . پس قائم ع در پشت شهر نجف ، از عصر روز دوشنبه تا شامگاه بر آنان شمشیر می کشد و همه آنها را بدون توقف می کشد . دلائل الامامة ص 241 . معجم احادیث الامام المهدی ع ج 3 ص 306
عن أبی جعفر علیه السلام فی حدیث طویل انه إذا قام القائم فیخرج منها بضعة عشر الف نفس یدعون البتریة علیهم السلاح فیقولون له ارجع من حیث جئت فلا حاجة بنا إلى بنی فاطمة فیضع علیهم السیف حتى یأتی على آخرهم ثم یدخل الکوفة فیقتل بها کل منافق مرتاب ویهدم قصورها ویقتل مقاتلتها حتى یرضى الله عز وجل
امام باقر ع فرمود : زمانی که قائم ع بسوی کوفه می رود ، پس بیش از ده هزار نفر از بتریه (کسانی که معتقدند امام مهدی ع فرزند ندارد) با سلاح از آنجا بیرون می آیند و به او می گویند : از همان جا که آمده ای بازگرد که ما نیازی به فرزندان فاطمه نداریم . پس قائم ع با ایشان می جنگد تا همه آنان را تا آخرین نفر نابود سازد و داخل کوفه می شود و هر منافق دو دلی را می کشد ، و قصرهای آنجا را ویران می کند و جنگجویانش را می کشد تا خدای عزیز و بلند مرتبه خوشنود گردد . الارشاد المفید ج 2 ص 384 . کشف الغمة ج 3 ص 264 . معجم احادیث الامام المهدی ع ج 3 ص 308
عن المفضل بن عمر، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول : لو قام قائمنا بدأ بکذابی الشیعة . فقتلهم
مفضل بن عمر گوید : شنیدم امام صادق ع فرمود : اگر قائم ما قیام کند با شیعیان دروغگو و تکذیب کننده آغاز می کند و آنها را می کشد . اختیار معرفة الرجال للطوسی ج2 ص589
قال الصادق ع : فاذا خرج القائم من کربلاء وارد النجف والناس حوله ، قتل بین کربلاء والنجف ستة عشر الف فقیه ، فیقول من حوله من المنافقین : انه لیس من ولد فاطمة والا لرحمهم ، فأذا دخل النجف وبات فیه لیلة واحدة : فخرج منه من باب النخیلة محاذی قبر هود وصالح استقبله سبعون الف رجل من اهل الکوفة یریدون قتله فیقتلهم جمیعاً فلا ینجی منهم احد
امام صادق ع فرمود : قائم از کربلا خارج می شود در حالی که مردم پیرامون او هستند و وارد نجف می شود . و در بین کربلا و نجف شانزده هزار فقیه را می کشد . پس کسانی که از مناقفین پیرامونش هستند می گویند : او از فرزندان فاطمه نیست وگرنه به آنها رحم می کرد . پس وارد نجف می شود و در آنجا یک شب می ماند . سپس از باب النخیله مجاور قبر هود و صالح خارج می شود . در آنجا هفتاد هزار نفر از مردم کوفه به استقبال او می آیند و خواهان قتل او هستند . پس همه آنها را می کشد و هیچ کدام از آنها نجات نخواهد یافت . کتاب نور الانوار ج 3 ص 345
عن أبی عبد الله ع : ... ورأیت الفقیه یتفقه لغیر الدین، یطلب الدنیا والرئاسة ..... ورأیت المنابر یؤمر علیها بالتقوى ولا یعمل القائل بما یأمر
امام صادق ع درباره آخر الزمان در حدیثی طولانی فرمود : ... و دیدی که فقیه برای غیر از دین تفقه (آموختن دین) کند و طالب دنیا و ریاست باشد ... و دیدی بر منبر ها به تقوا امر کنند و گوینده به آنچه امر میکند عمل نکند . الکافی ج 8 ص 36
عن الباقر ع : اذا خرج الامام المهدی فلیس له عدو مبین الا الفقهاء خاصة ، ولولا ان السیف بیده لأفتى الفقهاء بقتله
امام باقر ع فرمود : زمانی که قائم قیام کند دشمنی آشکارتر از فقها ندارد و اگر شمشیر بدستش نباشد فقها فتوای قتل او را می دهند . بیان الائمة ع ج 3 ص 99
عن الصادق (علیه السلام) : أنی یکون ذلک ولم یستدر الفلک حتی یقال مات أو هلک فی أی وادٍ سلک فقلت وما استدارت الفلک فقال اختلاف الشیعة بینهم
امام صادق ع فرمود : چگونه باشد (این امر) در حالی که زمانه برنگشته تا گفته شود مرده یا هلاک شده و در کدام وادی سلوک میکند . پس گفتم : برگشتن زمانه چیست ؟ فرمود : اختلاف شیعه بین خودشان . الغیبة النعمانی ص 157
عن أبی جعفر ع أنه قال إذا ظهر القائم علی نجف الکوفة خرج إلیه قراء أهل الکوفة قد علقوا المصاحف فی أعناقهم ... فیقولون لا حاجة لنا فیک یا ابن فاطمة قد جربناکم فما وجدنا عندکم خیرا ارجعوا من حیث جئتم فیقتلهم حتی لا یبقی منهم مخبر
امام باقر ع فرمود : زمانی که قائم ع در نجف کوفه ظهور کند ، اهل کوفه بر او خروج می کنند در حالی که مصحف ها و کتابهای دینیشان را بر دوش دارند ... پس می گویند : ای فرزند فاطمه ما به تو نیازی نداریم . ما شما را امتحان کردیم و در شما خیری نیافتیم . از همانجایی که آمده اید بازگردید . پس همه آنها را می کشد و هیچ کدام نجات نمی یابند . حتی کسی که خبر کشته شدن آنها را ببرد . منتخب الأنوار المضیئة ص 193
قال الصادق (ع) : اذا خرج القائم یخرج من هذا الامر من کان یُری انه من اهله و دخل فیه شبه عبدة الشمس والقمر
امام صادق ع فرمود : هنگامی که قائم قیام کند از امر (ولایت) او کسانی بیرون می روند که همواره چنین به نظر می رسید از یاران او باشند و به امر (ولایت) او در می آیند آنانی که شبیه خورشید پرستان و ماه پرستانند . الغیبة النعمانی ص 317