مشاعره 144
دل بهردیده گریه کند دیده بهر دل
من درمیان هردوپریشان نشسته ام
معجزی تبریزی
=
مراگفتند یاران زین سپس خاموش بنشینم
لب ارگفتا ربربندم سراپا گوش بنشینـــــــــم
مشفق کاشانی
=
مراگویند مشکل های عشق ازصبربگشاید
مراصبری اگر بودی نگشتی کارمن مشکل
اهلی شیرازی
=
لب ازسخن مبند که ندرگوش من خوش است
تاصبح رستخیز طنین صدای تـــــــــــــــو
عیسی نیکوکار
=
وزیدی ای صبا, برهم زدی گل های رعنا را
شکستی زان میان شاخ گل نورسته مارا
محمدمومن
=
آمدم به این جهان تاکه زنی شکر برم
نامده ای که ازشکر قصه برم خبربرم
فیض کاشانی
=
مرا لذت زندگی دوش بود
که مهرت چو جانم درآغوش بود
جواهری وجدی
=
دل به زنار سرزلف بتان خواهم بست
خویشتن رابه ره کفر سمر خواهم کرد
فروغی بسطامی
=
دل به کوی یارومن از یاردور افتاده ام
اوبه دل نزدیک ومن بسیار دور افتاده ام
صبری اصفهانی
=
مرامهر سیه چشمان زسر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این ودیگر گون نخواهد شد
حافظ
=
گردآوری : م. الف زائر