مشاعره 170
نسیم صبح عطرآگین به باغ این مژده می ارد
که ای گل ها به رقص آیید ازشادی که یارآمد
بانوافسربنی خانی ( افسر)
=
دلم رادرغمت کردم زهر ویرانه ویران تر
چودیدم دوست می دارد دلت دلهای ویران را
خرم اصفهانی
=
آنچنان درتو گرفتارشــــــــــــــــــــــدم
کز پریشانی من د ام گریســــــــت
منیرطه
=
تادرنطرآمد قدوبالای تو ای د وست
چون خاک فتاد م به قدم های تو ای دوست
فروغی بسطامی
=
تادل به دام حلقه زلف تو بسته ام
دانسته ام که حاصل عمر دراز چیست ؟
بابافغانی شیرازی
=
تادل خونین بدان زلف پریشان بسته ام
یک جهان امید رابررشته جان بسته ام
مشفق کاشانی
=
مرغ هردل که زبند غمت آزاد شود
سالها یادکند عهد گرفتاری را
عمادفقیه کرمانی
=
آنچنان دور حقیقت شده ازگفته ما
که دگر کس ندهد گوش به گفتارکسی
رسا
=
یاد باد آن که سرکوی توام منزل بود
دیده راروشنی ازخاک درت حاصل بود
حافظ
=
دلم زدمدمه ی حرص جانگزای گرفت
خوش آـن که مُلک قناعت بود مسلّم او
دکتر ذبیح الله صفا
=
گردآوری : م » .الف زائر