مشاعره 176
یاد گارجگرسوخته مجنون است
لاله ای چند که ازدامن صحرابرخاست
صائب تبریزی
=
تازمهر ای ماه یک شب آمدی درخانه ام
تیرگی بربست رخت ازساحت کاشانه ام
امیرخانی (فیاض زاده )
=
مرنجان روان کاین سرای تونیست
به جزتنگ تابو ت جای تو نیست
فردوسی
=
تاساقی این بزم توئی, , باده گلرنگ
این گرمی ولطف از اثر خوی تو دارد
گلچین معانی
=
دل می رود به حلقه زلفش به پــــــــــــــــــــــای خود
دام آنچنان خوش است وشکاراینچنین خوش است
صائب تبریزی
=
تاسایه شمشادتو افتاد به بستان
برسروسهی دود دل فاخته برخاست
فروغی بسطامی
=
تاسحر شمع ومن وپروانه باهم سوختیم
آن که برمقصود نایل شد سحر, پروانه بود
سرّی
=
دل می رود زدستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
حافَظ
=
آنچنان نرد محبت به توبازم که شود
عشق بازی به جهان ختم به اسم من وتو
ذوقی اردستانی
=
وصل تو گردرنفس آخراست
ازهمه عمر آن نفسم آرزوست
آذربیگدلی
=
گردآوری : م .الف زائر