مشاعره 178
مرو به نازجوانی گره فکنده برابرو
که پیرعشقم وزلف تود اده چین به جبینم
هوشنگ ابتهاج ( سایه )
=
مریز اشک من ای چشم خون گرفته که خواهم
کنم نثاررهش این درنسفته خودرا
جامی
=
آنچه برباد دهد خاک ستمکاران را
آه مظلوم به هنگام سحرباشد وبس
محمدحسین ترک
=
ساقیا جام می ام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرارچه کرد
حافظ
=
دل وجانم وداع خانه ی تن می کند امشب
که آه آتشینم خانه روشن می کند امشب
میرعزیز قلندر
=
باجام وقدح عزم جمن کرد چو نرگس
هرکس که دراین روز به کف سیم وزری داشت
هلالی جغتائی
=
تاسوز هجر روی تودرسینه باقی است
ماراهمان محکبت دیرینه باقی است
فتح الله صفاری رشتی
=
تاشانه بدان جعدمعنبر زده ای باز
جمعیت عشاق به هم بر زده ای باز
وفای نوری
=
زان بسته ماند دوش لب ازشکو ه کز نخست
بابوسه مهر بردهن ما گذاشتــــــــــــــــــی
ابوالقاسم حالت
=
یاد گوهرناشناسان دید ه ام دریاکند
گوهری هستم که درآغوش دریامانده ام
دکترمنیره طه
=
گردآوری : م .الف زائر