مشاعره 188
تاصید دل اهل نظرپیشه ماشد
هرجا زسرصدق وصفا دانه نهادیم
حمید سبزواری
=
مزن بر سرناتوان دست زور
که روزی به پایش درافتی چو مور
سعدی
=
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند, چنین نیزهم نخواهد ماند
حافظ
=
دنیااگر دهند نجنبم زجای خویش
من بسته ام حناب قناعت به پای خویش
بیدل دهلوی
=
شب تیره چون روی زنگی سیاه
ستاره نه پیدا نه خورشیدوماه
فردوسی
=
هرجامه که برقامت عشاق بر یدند
عشق تو به سرپنجه قدرت کفنش کرد
فروغی بسطامی
=
دنیاخوش است ومال عزیز است و تن شریف
لیکن ر فیق برهمه چیزی مقدم است
سعدی
=
تاطبیعت زعفران رارنگ اعدای تو دید
مایه ی شادی جداکرد ازمزاج زعفران
سنائی
=
نشاط عهد جوانی اگر گذشت چه باک
مراکه روضه ی خاطر به خلد مانند است
زرین تاج خضرائی
=
تاعشق تو سوخت همچو عودم
یک عقده نماند دروجودم
مولوی
=
گردآوری : م. الف زائر