مشاعره 191
آنچه دیدی برقرارخودنماند
وینچه بینی هم نماند برقرار
سعدی
=
رسیده کاربجائی که بوستانبان را
به سرهوای گل وروی باغبانی نیست
دکترحمیدی شیرازی
=
تاغنچه به باغ ازدهن تنگ تو دم زد
عطارصبا مشک ختن دردهنش کرد
فروغی بسطامی
=
دنیی آنقدرندارد که براو رشک برند
یاوجود وعدمش راغم بیهوده خورند
سعدی
=
دوام عمر پرازغم به خضر ارزانی
که من به هستی پادررکاب می سازم
نجدی سمیعی گیلا نی
=
مژده ای دل توراکز همت سلطان عشق
آنچه تنهائی تصور کرد, من آن یافتم
هادی ارفع کرمانشاهی
=
مژده بده , مژده بده یارپسندیدمرا
سایه اوگشتم اوبردبه خورشید مرا
هوشنگ ابتهاج - سایه
=
آنچه روز دشمنی دشمن به دشمن می کند
درمقام مهربا نی دوست بامن می کنـــــــد
سامانی ( موج )
=
دوای عشق گویند ازسفرخیزد چه دانستم
که دردل مهرآن مه خواهد افزون شد به هرمنزل
جامی
=
لب به لبخند گشاید مَلَک اندر ملکوت
چون که پیغام ازاین یاربه آن یاررسد
امید خراسانی
=
گردآوری : م.الف زائر
در شکفتن جشن نوروز براتون سلامتی و بهروزی، طراوت و شادکامی، عزت و کامیابی را آرزومندم.خیلی خوشحال میشم عزیزم به منم سر بزنین
5618