مشاعره 204
تالب گشود غنچه سر خود به باد دا د
ای آفتاب دم به نسیم سحر مزن
همائی
=
نصیحتی کنمت بشنو وبهانه مگیر
هر انچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
حافظ
=
رشکم آید به چشم خود گاهی
که چنین خیره برتو می نگرد
معینی کرمانشاهی
=
دوش برگردن من سلسله ازموی تو بود
دلم آشفته ترازموی تو برروی تو بود
افسراصفهانی
=
د وش به خواب دیده ام روی ندیده تورا
وزمژه آب داده ام باغ نچیده تو را
=
آن دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود
درکارخیرحاجت هیچ استخاره نیست
حافظ
=
تالحظه بوسیدن او فاصله ای نیست
ای مرگ , به قدرنفسی دست نگه دار
فاضل نظری
=
رشکم زگفتگوی توخاموش می کند
نامت نمی برم که دلم گوش می کند
سلیم شاملو
=
دوش جون ازسرزلف تو گذرداشت نسیم
تاسحر بوی گل ولال وریحان آمد
تقی فضلی
=
دوش درحلقه ما قصه گیسوی تو بود
تادل شب سخن ازسلسله موی تو بود
حافظ
=
گردآوری : م.ا لف زائر
سلام امیر جووووووووون(به یاد قدیما)
خوبی ؟خوشی؟
روزگار بر وفق مراد هست؟
منو شناختین؟
سلام امیر جووووووووون(به یاد قدیما)
خوبی ؟خوشی؟
روزگار بر وفق مراد هست؟
منو شناختین؟
سلام لینک بازنشد..
متاسفم
فعلا نتوانستم تماس بگیرم
خدانگهدارتان