مشاعره 259
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته ها هست بسی محرم اسرارکجاست
حافظ
=
توبشکن جوز این تن ر ا بکوب این مغز رادرهم
چرا اندر چراغ عشق چون روغن نمی آئی
مولوی
=
یک روز به بلبل صفت روی تو گفتم
بیچاره بود دربدر کوی تو هرشب
کمال اجتماعی ( گلبانگ )
=
باخیال یار دریک پیرهن خوابیده ام
سر زبالین برندارد آن که بیدارم کند
صائب
=
درباختم ازبیهدگی نقد جوانی
چون سود توان بردکه سرمایه زکف شد
فدائی شیرازی
=
درباغ بنفشه راشرف زان افزود
کاو حلقه به گوش زلف تو خواهد بود
خاقانی
=
دربرباد دمادم نکند شمع ثبات
درره سیل پیاپی نکند خانه دوام
نشاط
=
مگرازبیان دلکش شود آن غزال رامم
چونسیم برگزیدم روش غزل سرائی
دکترصدارت (نسیم )
=
یک روز خرج مطبخ تو قوت سال ماست
یک سال فارغم کن ویک روز روزه دار
لاادری
=
رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
که گوئی نبوده ست خود آشنائی
حافظ
=
گردآوری : م.الف زائر