مشاعره عاشورائی 20
یزدان ذوالجلال به خلوت سرای قدس
آراسته ست بزم ضیافت برای ما
نیّر
=
ازتیرسنگ سنگدلی تاسبوشکست
آوای العطش همه رادرگلو شکست
حسنی افشرده
=
تمام دشت به مفهوم لاله هاشده بود
میانباد پرلاله ها رها شده بود
حبیب آبادی
=
دست ولازدند به دامان شاه عشق
برهردوعالم ازره تحقیق پازدند
علامه کمپانی
=
دستی به سرزماتم ودستی حجابِ رو
زن های هاشمی به رخی رشک مهروماه
وصال شیرازی
=
هرکه راباشد حسین استاد عشق
لاجرم بدهد به کلی داد عشق
سروش اصفهانی
=
قاصدی راکه به رو برزند ونوحه کند
هست پیداکه جه رو دادوچه باشد خبرش
وصال شیرازی
=
شدی شهید به راه خدای عشق بلی
نرفت بود زی ادت "بلی " زروز الست
اخترطوسی
=
تمام هستی باران فروریخت
لباس خیس گل ازنیزه آویخت
حسن کرمی
=
تن تو می طپداندرمیان لجه ی خون
چوهاهیی که گرفتارگردد اندرشست
اخترطوسی
=
گردآوری : م.الف زائر