برای وزن کم کردن و سوزاندن وزن اضافی ۲ راه بیشتر وجود ندارد؛ سوزاندن کالری بیشتر یا کمتر خوردن |
پدرش ، آیة الله حاج سید مصطفی کاشانی ، از علما و مراجع بزرگ شیعه در عصر خویش بود که در سال 1280 ش . از ایران به نجف اشراف هجری کرد و به تحقیق و تدریس پرداخت .
سید ابوالقاسم که در این هنگام ، جوانی شانزده ساله بود - همراه پدر عازم نجف اشرف گردید و در آنجا علاوه بر استفاده از حلقه درس پدر و دیگر اساتید، دوره سطح را به پایان برد و سپس در درس آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی و آیة الله آخوند خراسانی شرکت جست .
او از همان آغاز جوانی به نکته سنجی و دقت نظر مشهور شده و در دانش سر آمد بود؛ بطوری که در 25 سالگی به درجه اجتهاد دست یافت
و بزرگانی مانند آیة الله شیخ الشریعه اصفهانی ، آیة الله آقا ضیاء الدین عراقی و
آیة الله صدر در نوشته های خود، مقام علمی اش را با القابی نظیر ((شکافنده دریای
علم ))، ((کلید در گنجهای دقیق )) و... ستودند و آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی
، تقلید از وی را تاءیید می نمود.(384)
او از جوانی دارای افکار آزادیخواهانه و ستم ستیز بود و از این رو در منطقه ای
به وسعت جهان اسلام با استعمار و استبداد وارد مبارزه شد.
آیة الله کاشانی در نهضت مشروطه ، مشاور شخصیتی چون آیة الله آخوند خراسانی
(از رهبران اصلی نهضت ) بود و او را در تصمیم گیری ها و تنظیم اعلامیه ها
یاری می داد.
در جنگ جهانی اول - که نیروهای انگلیسی بعضی از شهرهای عراق از
جمله ((فاو)) و ((بصیره )) را اشغال کرده بودند، آیة الله کاشانی به دلیل
جوان بودن و پرشورتر بودن ، در صف اول نبرد علمای شیعه با متجاوزین
قرار داشت ، آنان با جنگهای چریکی و پی در پی ، نیروی های دشمن را
در منطقه ((کوت العماره )) زمین گیر کردند و سرانجام پس از هیجده ماه جنگ
و مقاومت ، به کمک دولت عثمانی ، نیروهای انگلیسی را وادار به تسلیم نمودند.
او در این انقلاب نقشی یگانه داشت ، آیة الله کاشانی به منظور آماده کردن ،
مردم و سران عشایر برای مبارزه با سلطه استعمار، از نجف به کاظمین رفت
و آنجا را برای شروع یک حرکت انقلاب برگزید.
با آغاز فعالیتهای ضد استعماریش ، علمای بزرگی چون آیة الله میرزا
محمد تقی شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی با نوشتن نامه هایی به یاری
وی برخاستند و به دنبال آن ، عمده ای از سران عشایر نیز به تاءیید
حرکت او پرداختند.
پس از آن که راههای مسالمت آمیز برای استقلال عراق به نتیجه نرسید،
آیة الله کاشانی عده ای را در پانزدهم شعبان 1338 ق . به منزل خود
در کربلا فرا خواند. و مساءله قیام مسلحانه بر ضد استعمار انگلیس را به
بحث گذاشت . در آن جلسه مخفیانه تصمیم بر آن شد که پنج نفر از شرکت کنندگان
، مساءله را با آیة الله شیرازی در میان بگذارند و آنان نیز پس از صحبت با آن
مرجع بزرگ ، از او اجازه قیام مسلحانه گرفتند.
با شروع نبرد بین انقلابیون و نیروهای انگلیسی ، آقای کاشانی از
آیة الله شیرازی فتوای جهاد گرفت و به این ترتیب قیام در سرتاسر
مناطق اشغالی فراگیر شد و بعضی از شهرها و مناطق بدست مسلمانان
آزاد گردید.(385)
پس از شکست انقلاب عراق ، او به تقاضای عده ای از مردم عراق و
سران عشایر برای در امان ماندن از کینه استعمار انگلیس ، عازم
ایران گردید و بعد از چند روز توقف در شهر قم ، در سی ام بهمن 1299
وارد تهران شد.
با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین ،
استعمار انگلیس که از مبارزات آیة الله کاشانی در عراق ضربات سختی
خورده بود با شایع کردن همکاری او با آلمانیها، تصمیم به دستگیری اش
گرفت تا بدون مزاحمت وی بتواند در انتخابات دوره چهاردهم مجلس دخالت کند.
به همین منظور در خرداد 1322 چند افسر انگلیسی برای دستگیری
آن روحانی مجاهد به منزلش هجوم بردند. اما بر اثر هوشیاری و فداکاری
یارانش تا کام ماندند آیة الله کاشانی به ناچار مخفی گردد.
کاشانی مدت یک سال ، مخفیانه به مبارزه اش ادامه داد تا این که انگلیسیها در
هنگام انتخابات مجلس از محل اقامتش در تهران (امامزاده قاسم شمیران ) با خبر
شده و او را دستگیر کردند. با وجود اینکه وی از سوی مردم تهران به عنوان
نماینده انتخاب گردیده بود، به دستور فرستاد ارتش متفقین ، از لیست اسامی
نمایندگان حذف شد و به زندان روسها در رشت فرستاده شد. او پس از
چندی به زندان انگلیسیها در اراک و سپس به زندانی در کرمانشاه منتقل گردید.
سرانجام پس از تحمل یک سال و چهار ماه زندان در سخت ترین شرایط،
در 24 مرداد 1324 آزاد گشت و روز جمعه ، سی و یکم شهریور،
میان انبوه استقبال کنندگان وارد تهران شد.(386)
مخالفت با دولت قوام
در انتخابات دوره پانزدهم مجلس ، نخست وزیر (قوام السلطنه )
در صدد بود تا آن را بصورت فرمایشی برگزار کند. مجاهد نستوه که چندین
ماه از آزادی اش نگذشته بود، برای افشا کردن ماهیت قوام بپاخاست و
پس از سخنرانی در تهران ، عازم مشهد شد و در شهرهای مسیرش ،
مردم را از وابسته بودن قوام به انگلیس و دخالت او در انتخابات آگاه می کرد.
قوام از این اقدام به وحشت افتاد و او را در تیرماه 1325 در بین راه
شاهرود - مشهد دستگیر که و به بهجت آباد قزوین تبعید نمود.
آیة الله کاشانی یک سال در تبعید بسر برد تا این که بر اثر فشارهای سیاسی
از سوی علما و مردم ، در 21 خرداد 1326 آزاد گردید و دوباره به
تهران برگشت .
شاه ایران پس از اقوام ، عبدالحسین هژیر، یکی دیگر از نوکران استعمار،
را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد.
کاشانی که از وابستگی هژیر اطلاع داشت ، به مخالفت برخاست و در
27 خرداد 1327 یعنی روزی که قرار بود، هژیر برای گرفتن راءی
اعتماد به مجلس برود، مردم را به راهپیمایی در جلوی مجلس فرا خواند.
مردم در آن روز تظاهرات پرشوری به راه انداختند به گونه ای عده ای
در درگیری با مزدوران رژیم به شهادت رسیدند.
مخالفتهای آیة الله کاشانی سبب گشت تا در آستانه تشکیل مجلس مؤ سسان برای تغییر قانون اساسی ، او را از ایران دور گردانند. از این رو پس از واقعه ساختگی ترور ناموفق شاه بدست فخرایی در پانزدهم بهمن 1327، به دستور هژیر آیة الله کاشانی را به بهانه دست داشتن در ترور دستگیر و به لبنان تبعید کردند.
او در تبعیدگاه بیروت نیز از آنچه که در ایران می گذشت ، غافل نبود و در اعلامیه هایش خطاب به ملت ایران و نمایندگان مجلس ، آنان را به وظائفشان توجه می داد.(387)
سرانجام اعلامیه ها مؤ ثر افتاد و آیة الله کاشانی و تعدادی دیگر از افراد مبارز در انتخابات دوره شانزدهم راءی لازم را به دست آورند.
ولی رژیم برای جلوگیری از ورود نمایندگان واقعی ملت به مجلس ، در
تعداد آراء تقلب کرد.
مردم از این کار رژیم خشمگین گشتند و سید حسین امامی که از
طرفداران کاشانی و شاهد تعویض آراء بود، به دستور فدائیان اسلام ، هژیر
(کارگردان تقلب در آراء) را ترور کرد وبه هیات ننگین او خاتمه داد.
از این رو پس از تشکیل مجلس شانزدهم ، منصور الملک ،
نخست وزیر وقت ایران با فرستادن تلگراف ، از آیة الله کاشانی
عذر خواهی کرد و خواستار بازگشت وی به ایران شد و او در روز
بیستم خرداد 1329 به وطنش برگشت .
مبارزه با رزم آرا
سپهبد رزم آرا به منظور تمدید و توسعه امتیاز نفت جنوب
(قرار داد گس - گلشائیان ) در پنچم تیر 1329 به مقام نخست وزیری رسید.
روحانی مجاهد که هدف روی کار آمدن رزم آرا را دریافته بود، با
نخست وزیر به مخالفت برخاست و مردم و نمایندگان را از نقشه
شوم دشمن آگاه کرد.
به دنبال مخالفت وی با رزم آرا، بازار تهران به حال تعطیل در آمد و
هزاران نفر در میدان بهارستان اجتماع کرده تا از ورود او به
مجلس جلوگیری کنند.
آیة الله کاشانی برای جلوگیری از تصویب قرار داد نفت در مجلس ،
اعلامیه ای خطاب به ملت ایران ، درباره ملی کردن صنعت نفت
صادر کرد.(388)
اما رزم آرا با گستاخی تمام و بی اعتنا به نظر علما و نمایندگان مجلس
و مردم ، همچنان بر تصویب قرار دادالحاقی نفت جنوب پافشاری می کرد و
با بی شرمی ، در حضور نمایندگان ملت به لیاقت مردم ایران در اداره صنعت نفت ،
اهانت نمود.
سر انجام رزم آرا در شانزدهم اسفند 1339 با گلوله آتشین خلیل طهماسبی
(از اعضاء فدائیان اسلام ) از پای در آمد و پرونده خیانتش بسته شد.
او در برداشتن آخرین گامها برای ملی کردن صنعت نفت ، همزمان با
دفن جنازه رزم آرا، دستور برپایی تظاهرات همگانی را صادر کرد.
وقتی این خبر به گوش نوکران استعمار رسید، آنان سر درگم شدند و
کفیل نخست وزیری با عجله هیاءت وزیران را به جلسه ای اضطراری
فرا خواند. در این جلسه تصمیم گرفته شد تا با کاشانی مذاکره کنند و او
را از این اقدام منصرف نمایند و یا تظاهرات را به تاءخیر بیندازد.
اما آن رهبر آگاه ، فرصت را از دست نداد و گفت : من آرامش تظاهرات
را تا آخرین دقیقه تضمین می کنم به شرط این که شما نظم ما را
بر هم نزنید.
از این رو تظاهرات بزرگ صد هزار نفری در تهران با شعارهایی در
حمایت از اسلام و مخالفت با دخالت انگلیس در امور ایران به راه افتاد.
پس از ترور رزم آرا هیچکس جراءت مقاومت در برابر طرح ملی شدن صنعت نفت را نداشت . از این رو با تلاش تعداد کمی از نمایندگان مجلس ، در 24 اسفند 1339، طرح ملی شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی به تصویب رسید و در 29 اسفند همان سال از تصویب مجلس سنا نیز گذشت و به این ترتیب در اثر تلاش و فداکاری مردم به رهبری آیة الله کاشانی یکی از آرزوهای ملت ستمدیده ایران ، به ثمره نشست .
حسین علاء که پس از رزم آرا به نخست وزیری رسیده بود، بیش از دو ماه دوام نیاورد. بعد از استعفای علاء، دکتر مصدق در هفتم اردیبهشت 1330 به نخست وزیری رسید و آیة الله کاشانی در حمایت از او اعلام داشت که دست وی را در
انتخاب وزیران باز خواهد گذاشت و هیچ گونه دخالتی در این باره نخواهد کرد.
او برای پشتیبانی از دولت دکتر مصدق در برابر کار شکنی ها و
تهدیدهای انگلستان ، مردم را به اجتماع در میدان بهارستان فراخواند
و طی پیامی که برای اجتماع کنندگان فرستاد، آنان را نسبت به
کارشکنیهای انگلیس و همدستی آمریکا با وی ، آگاه کرد.(389)
همچنین هنگامی که دولت مصدق برای تامین کمبود بودجه دولت ، ا
قدام به پخش اوراق قرضه کرد، آیة الله کاشانی مردم را به یاری دولت فراخواند
و خرید اوراق قرضه را بر همه افراد واجب نمود.(390)
پس از تهدید دولت مصدق از سوی استعمار مبنی بر دخالت نظامی
و گسیل داشتن چهار هزار چترباز و حرکت ناوهای جنگی به طرف
سواحل ایران ، مجاهد سخن به میان آورد و گفت : اگر انگلیسیها به
خاک ایران تجاوز کنند، خوزستان را برای آنها به جهنم تبدیل می کند.(391)
در نتیجه انگلیس موقعیت را برای دخالت نظامی مناسب ندید و با همکاری آمریکا به محاصره اقتصادی ایران دست زد.
توجه به جهان اسلام
آیة الله کاشانی هیچگاه از مسائل جهان اسلام غافل نبود؛ از این رو
سال 1326 ش . که تاءسیس دولت غاصب اسرائیل اعلام گردید،
اعلامیه ای خطاب به مسلمانان جهان صادر کرد و در آن ، ضمن بر
شمردن اهداف تشکیل سازمان ملل و شعارهای دروغین آن ، به موضع گیری
ظالمانه سازمان ملل درباره اندونزی ، مصر و فلسطین اشاره کرد و راءی
این سازمان در تقسیم سرزمین فلسطین بین صهیونیستهای مهاجر و مردم
عرب و مسلمان آن را زیر سؤ ال برد. او مسلمانان را نسبت به فسادی
که دولت غاصب اسرائیل در آینده ایجاد خواهد کرد، هشدار داد و از آنان
خواست تا تمام کوشش خود را برای ریشه کن کردن این غده سرطانی
بکار گیرند.(392)
او مردم ایران را به تظاهرات بر ضد اسرائیل غاصب دعوت کرد که در
روز بیستم دیماه 1326، بیش از سی هزار نفر در تهران به این
دعوت لبیک گفتند.
وی در سی ام اردیبهشت 1327 بار دیگر مردم را به تظاهرات بر ضد
اسرائیل فراخواند و خود در اجتماع پر شور تظاهر کنندگان سخنرانی نمود
و وضع نابسامان مسلمانان را نتیجه دخالت استعمارگران در امور آنها و
از بین رفتن روح اتحاد و دوری از احکام اسلام دانست .(393)
آیة الله کاشانی مسلمانان مصر را نیز در مبارزات استقلال طلبانه آنان ،
مورد حمایت قرار و در بحران کانال سوئز، پیام تاءییدی خطاب به
جمال عبدالناصر (رئیس جمهور مصر) فرستاد و در مسجد ارک تهران
مراسمی برای گرامی داشت یاد شهدای مصر و ارج نهادن به
فداکاریهایشان برپا کرد.
او در جریان مبارزه مردم مسلمان تونس برای رهایی از سلطه استعمار فرانسه ،
بیانیه ای صادر کرد و تنفر شدید خود را نسبت به بر قراری جو ترور و وحشت
توسط فرانسه در خاک تونس ، بیان داشت . وی در این باره از آقای مصدق
خواست تا به نماینده ایران در سازمان ملل دستور دهد که تلاش کند قضیه
تونس در دستور کار شورای امنیت قرار گیرد و هر چه زودتر به تونس
استقلال کامل داده شود.(394)
آیة الله کاشانی در سال 1331 ش . پس از بازگشت از مراسم حج ،
نامه ای به تمام کشورهای اسلامی فرستاد و از آنها خواست برای
شرکت در کنگره اسلامی و تبادل نظر درباره اتحاد جهان اسلام ،
نمایندگانی به ایران بفرستند.(395)
این فکر با استقبال شایانی در میان کشورهای اسلامی روبرو گشت
و نظرهای موافق پی در پی به ایران می رسید؛ اما استعمارگران که از
اندیشه اتحاد جهان اسلام وحشت داشتند، به کمک جیره خواران داخلی
خود تصمیم گرفتند، شخصیت آیة الله کاشانی را ترور نمایند. از این رو
زمزمه های مخالفت با تشکیل کنگره ، از حلقومهای مختلف بلند شد و
از تحقق این فکر جلوگیری کردند.
نخست وزیری چهار روزه
دکتر مصدق در 25/4/1331 نسبت به در اختیار گرفتن وزارت جنگ
(که به دست شاه بود) با شاه اختلاف پیدا کرد و به دنبال آن بدون این
که مجلس یا کسی دیگر را در جریان قرار دهد، استعفا داد.
شاه نیز با اشاره انگلیس ، احمد قوام را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد.
قوام برای کنترل اوضاع ، به فریب و تهدید مردم دست زد تا استعمار
را در برگرداندن منافع از دست رفته اش یاری دهد.
در فضایی که کسی جراءت اعتراض نداشت و همه مهر خاموشی بر
لب زده بودند، آیة الله کاشانی خروشی دیگر آغاز کرد و با نادیده گرفتن یاوه های
قوام ، یک بار دیگر ملت ایران را برای به نمایش گذاردن قدرت خویش به
قیام دعوت و ضمن اعلامیه ای اظهار داشت :
((... احمد قوام باید بداند که در سرزمینی که مردم رنجدیده آن پس از
سالهای رنج و تعب ، شانه از زیر بار دیکتاتوری بیرون کشیده اند،
نباید رسما اختناق افکار عقاید را اعلام و مردم را به اعدام جمعی
تهدید نماید.
من صریحا می گویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است در این
راه جهاد اکبر، کمر همت بر بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست
استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سیطره
گذشته محال است ...))(396)
به دنبال انتشار این اعلامیه ، مردم برای مبارزه به صحنه آمدند و
تلاش شاه و قوام برای به سازش کشاندن کاشانی مؤ ثر نیفتاد، از
این رو قوام در شب 29 تیره ماه 1331 حکم دستگیری آن مجاهد
نستوه را صادر کرد.
فردای آن شب که ماءموران امنیتی برای دستگیری او رفتند، بسیار دیر بود.
زیرا مردم منزل رهبر خویش را تا محدوده صد متری همچون نگینی در
میان گرفته بودند.
دراین هنگام ، آیة الله کاشانی در مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی
آخرین ضربه را بر پیکر نیمه جان دولت قوام نواخت و اعلام داشت که :
روی کار آمدن قوام ، زیر نظر انگلیسیها بود و ما تا آخرین قطره خون
ایستادگی خواهیم کرد و اگر اقوام تا 48 ساعت دیگر، استعفا ندهد،
خود کفن می پوشم و پیشاپیش صفوف مردم مسلمان حکومت او
را سرنگون خواهم کرد.(397)
پس از این مصاحبه ، مردم با هجوم یکپارچه و جانفشانی بسیار،
در کمتر از بیست ساعت دولت قوام را ساقط کردند و نخست وزیری اش
چهار روز بیشتر طول نکشید.
به این تربیت دکتر مصدق بعد از پنج روز خانه نشینی و انزوا،
دوباره به نخست وزیری رسید.
در این هنگام استعمار انگلیس برای ضربه زدن به جبهه انقلابیون ، نقشه ترور شخصیت کاشانی را اجرا کرد و از رو تبلیغات وسیعی علیه او به راه انداخت و دشمنان آگاه و دوستان نادان دست به دست هم داده تا به آرزوی نامیمون استعمار جامه عمل بپوشانند و ضمن ایجاد شکاف بین مصدق و آن عالم بیدار عده ای به طرفداری از مصدق ، خانه آیة الله کاشانی را با مواد آتش زا، چوب و سنگ مورد حمله قرار دادند.(398)
با این حال ، وقتی این روحانی دلسوز نسبت به دولت مصدق احساس خطر کرد
در روز 27 مرداد 1332 نامه ای به مصدق نوشت و او را از وقوع
یک کودتا به دست زاهدی آگاه کرد.(399)
ولی با تاءسف در اثر بی توجهی ، سهل انگاری و همکاری مصدق با
عوامل کودتا(400)، در روز 28 مرداد 1332 سرلشکر زاهدی به کمک آمریکا
کودتا کرد و مصدق بدون هیچگونه مقاومت شایسته ای کشور را به
دشمن سپرد و نتایج سالها تلاش و فداکاری ملت بر باد رفت .
خروشی دیگر
زاهدی پس از به قدرت رسیدن ، امینی را به منظور امضای قراردادی
با کنسرسیوم نفتی متشکل از کمپانیهای نفتی انگلیس ، آمریکا،
هلند و فرانسه تعیین نمود.
در این هنگام آیة الله کاشانی با فریادی حسینی ، سکوت مرگبار حاکم
بر جامعه را شکست و با صدور اعلامیه ای ، مردم را از خیانتهای
زاهدی و هجوم دوباره استعمارگران به کشور، آگاه کرد(401)درباره
رابطه با انگلستان اعلام کرد: روزی که دولت تجدید رابطه را اعلام بکند،
روز عزای ملی است و مردم باید نوار سیاه به سینه خو نصب کنند.(402)
او در جریان انتخابات دوره هیجدهم مجلس ، شبنامه ای علیه انتخابات
نمایشی و فرمایشی زاهدی پخش کرد و با فرستادن نامه ای به دبیر کل
وقت سازمان ملل وضع اسفبار ایران ، جو ترور و وحشت و نیز برگزاری
انتخابات در محیطی ناسالم و بسیاری مسائل دیگر را بیان کرد تا همگان
را از اوضاع ایران آگاه سازد.(403)
در سال 1334 ش . شاه برای اینکه در پیوستن به پیمان ((سنتو)) مشکلی از جانب کاشانی نداشته باشد، ترتیبی داد تا در دیماه او را به بهانه شرکت در ترور رزم آرا دستگیر و روانه زندان کنند.
آنگاه وی را پس از شکنجه های بسیار به پای میز محاکمه کشیدند و تا آستانه اعدام پیش بردند. ولی به موجب اعتراض یکپارچه روحانیت ، بویژه آیة الله بروجردی ، به ناچار از اعدامش دست کشیده و پس از مدتی آزادش کردند.
سرانجام روحانی مجاهد با دلی پرخون از شکست نهضت و برقراری
دوباره حکومت فساد، در 23 اسفند 1340 چشم از جهان فرو بست
و پیکرش در میان انبوه مشتاقان تا حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام
تشییع گردید و بین مزار آن حضرت و امامزاده حمزه به
خاک سپرده شد.
پدرش مهندس برق و مادرش معلم بود. خانواده آنها در اصل ریشهای آلمانی، انگلیسی و ولزی دارند.
زندگی آنها در مکان ثابتی نبود و خانواده آنها به شهرهای گوناگونی مهاجرت کردند. وی تا پایان دوره دبیرستان، در پانزده مدرسه مختلف درس خواند. تام دوازده ساله بود که والدینش از هم جدا شدند.
وی و خواهرش تحت سرپرستی مادرشان قرار گرفتند و در سالهای بعد در شهرهای گوناگونی ساکن شدند. تام مدتی آموزش مذهبی دید و قصد داشت کشیش شود اما از این کار رویگردان شد و در نهایت در سال ۱۹۸۰ از دبیرستانی در نیوجرسی فارغ التحصیل شد.
تام کروز در سالهای دبیرستان در فیلم موزیکالی از طرف مدرسه شرکت کرد و مورد تحسین قرار گرفت. همین مساله باعث شد وی به بازیگری بطور جدی علاقه مند شود.
نخستین بازی جدی وی، تنها یک سال پس از به پایان بردن دوره دبیرستان، در فیلم «عشق بی پایان» به سال ۱۹۸۱ اتفاق افتاد. تا سال ۱۹۸۶ در چندین فیلم بازی کرد که چندان شهرتی برایش نداشت.
در سال ۱۹۸۹ به همراه داستین هافمن در فیلم مرد بارانی شرکت کرد که این فیلم نامزده 8 جایزه اسکار شد. اما وی یک سال بعد توانست نخستین بار نامزد جایزه اسکار بهتری بازیگر نقش اول مرد برای بازی در فیلم «متولد چهارم ژوئیه» شود.
در همین سال با بازی در فیلم «روزهای تندر» با نیکول کیدمن آشنا شد و بعدها با وی ازدواج کرد. در سال ۱۹۹۲ با بازی در فیلم چند مرد خوب نخستین جایزه اسکار را از آن خود کرد.
تام کروز در سال ۱۹۹۶ به عنوان تهیه کننده و بازیگر نقش اول در فیلم ماموریت غیرممکن حاضر شد که با اقبال فراوان مواجه شد. چشمان کاملاً بسته به کارگردانی استنلی کوبریک با حضور تام کروز و نیکول کیدمن در نقش یک زوج ثروتمند نقطه عطف دیگری در آثار هنری تام کروز به حساب میآید.
این فیلم در سال ۱۹۹۹ اکران شد. قسمت دوم فیلم ماموریت غیرممکن در سال ۲۰۰۰ اکران شد و سومین فیلم پرفروش سال شد.
تام کروز در سال ۲۰۰۲ در فیلم گزارش اقلیت ساخته استیون اسپیلبرگ بازی کرد. دو سال بعد فیلم جانبی یا کلترال از وی به نمایش درآمد که جوایز متعددی به همراه داشت. یک سال بعد در فیلم پرفروش جنگ دنیاها باز هم به کارگردانی استیون اسپیلبرگ نقش آفرینی کرد.
سومین بخش از فیلم ماموریت غیر ممکن در سال ۲۰۰۶ به روی پرده رفت که همانند دو قسمت قبلی فروش بالایی داشت. وی در سال ۲۰۰۷ در فیلم شیرها برای برهها با رابرت ردفورد همبازی بود.
علاوه بر بازیگری، تام کروز از سال ۱۹۹۶ به عنوان تهیهکننده در تعدادی از فیلمهای سینمایی مشارکت کرده است. وی از سال ۲۰۰۶ همراه با پائولا واگنر صاحب شرکت فیلمسازی یونایتد آرتیستز شد.
تام کروز هنرپیشه و تهیه کننده سرشناس آمریکایی تا سال 2008 سه بار نامزد جایزه اسکار شده و دهها جایزه مهم دیگر از جمله سه جایزه گلدن گلوب را به دست آورده است. وی با بازی در فیلم تاپ گان به شهرت جهانی رسید.
برخی از آثار هنری تام کروز:
توضیح : این مطلب فقط یمنظور تحقیق درمورد سیدیمانی امده
واین وبلاگ هیچ گونه تایید یاتکذیبی بر مطلب ندارد.
فتنه گران جدید
نوشته شده توسط molaa110
|
بسم الله الرحمان الرحیم با عرض سلام خدمت دوستان و کاربران و مهمانان اهل تحقیق در باب فتنه جدید معروف به احمد حسن یمانی این مطلب بصورت خلاصه و فشرده در انجا قرار داده میشه انشا الله در ایام آتی به شرح بیشتر در این باب و مباحث مربوطه پرداخته خواهد شد دوستان هر گونه سوال یا انتقادی بود حتمادر قسمت نظرات وارد کنند تا برسی بشه و سوالات جواب داده بشه و نقدها هم در جهت بهتر شدن کیفیت سایت و موضوع مربوطه مورد استفاده قرار بگیره فتنه جدید یا جریان مدّعی یمانی
|
دور کواکب و گردش روزگار چندی میشد که سال شمسی را از 1200عبور داده بود اما زخم عهدنامه گلستان از بیکفایتی فتحعلیشاه قاجار همچنان ناسور بود. آن زمان 13سالی از عهدنامه گلستان میگذشت ولی بهدلیل به توافق نرسیدن نمایندگان روس و ایران برای حل اختلافات مرزی، همچنان نزاع و درگیری در منطقه قفقاز رواج داشت. عدم جدیت ایرانیان در این باره باعث بروز تجاوزاتی از طرف روسها شد و اغلب دهات و اراضی ایروان که جزو خاک ایران بود، به دست قوای تزاری به تصرف درآمد.
اینجا بود که سردمداران ایران با تراویچ که از طرف سردار روس آمده بود، به مذاکره پرداختند و لحن او را تهدیدآمیز یافتند. پس در 1240قمری (1203 شمسی) میرزا صادق وقایعنگار را به اتفاق تراویچ به تفلیس فرستادند، تا با سردار روس مذاکره کند، اما در پی درگذشت تزار روسیه، وقایعنگار که تحقیر نیز شده بود، بدون نتیجه به ایران بازگشت. با اینهمه، تجاوزهای ارتش روسیه به قلمرو ایران ادامه یافت، چنان که گوگچه توسط آنها در 1241قمری تسخیر شد. دولت ایران نسبت به این دستاندازی و بدرفتاری با مسلمانان گوگچه، شدیدا به دولت روسیه اعتراض کرد. نیکلای، تزار جدید روسیه هم
پرنس مِنچیکف را به دربار ایران فرستاد تا به موضوع رسیدگی کند اما خشونتی که پرنس روس در رفتار، گفتار و مکاتبات خود با ایرانیان به کار برد و نیز اخبار موحشی که از« زجر و شکنجه اهالی مسلمان قفقاز به دست روسها» میرسید، باعث بروز هیجان عمومی در تهران شد.
در این زمان، فتحعلیشاه در چمن سلطانیه مجلسی از اعیان، روحانیان و سرداران ایلات و عشایر ترتیب داد تا درباره مقابله با تجاوزها و سلطهجوییهای روسیه تصمیم گرفته شود. در این مجلس تقریبا همه حاضران، به استثنای چند نفر، بدون در نظر گرفتن شرایط نامطلوب ایران، معتقد به جنگ و صدور حکم جهاد از طرف علما بودند. زعیم مجتهدان و علمایی که فتوای جنگ با روسیه را صادر کردند، سیدمحمد اصفهانی بود که بعدها به سیدمحمد مجاهد معروف شد. قائممقام فراهانی که در این انجمن حضور داشت، از اظهارنظر خودداری کرد و چون فتحعلیشاه جدا از او خواست که رأی خود را اعلام کند، وی در پاسخ، به صراحت به مخالفت برخاست و آنگاه کسانی چون معتمدالدوله، میرزا عبدالوهاب و حاجیمیرزاابوالحسن ایلچی، وزیر خارجه نیز با جنگ مخالفت کردند، اما کسی بهنظر آنها وقعی ننهاد.
بهاینترتیب، ارتش بار دیگر مجددا به فرماندهی عالی عباسمیرزا، جنگی را شروع کرد که موقعیت و موجودیت ایران را سخت به خطر انداخت. در همین زمان (1826میلادی) معاهدهای سری میان دولتهای انگلیس و روسیه منعقد شد که دست روسها را برای هر اقدامی در ایران و عثمانی بازمیگذاشت. تشدید تجاوزات روسیه به ایران و واداشتن دولت ایران به مقابله، ازجمله نتایج همین پیمان بود. جنگ در 22ذیحجه 1241قمری (28جولای 1826میلادی) با هجوم حسینخان سردار، بیگلربیگی ایروان آغاز شد. حسینخان از مرزهایی که در عهدنامه گلستان تعیین شده بود، گذشت و سپاهیان روس را در هم کوبید و شکستهای بزرگ بر آنها وارد کرد.
در پیکارهایی که سپس رخ داد نیز ایرانیان موفق شدند بیشتر نواحی ازدست رفته بر اساس عهدنامه گلستان را بازستانند و روسها با دادن 4هزار کشته، شکی و شیروان را تخلیه کردند و اندکی بعد، لنکران و سالیان نیز آزاد شد. بر اثر این شکستها، تزار روسیه یرملف، فرمانده سپاه قفقاز را برکنار کرد و ژنرال پاسکویچ را به جای او نشاند. پاسکویچ بیدرنگ حملات تعرضی به قلعههای نظامی ایران را آغاز کرد و از اواخر سال 1242قمری عملیات جنگی به نفع روسیه اوج گرفت و پیشروی روسها آغاز شد.
عباسمیرزا که با توجه به روند حوادث، پیشبینی میکرد اوضاع برای ارتش ایران دشوار شود، دستور داد در مناطق مرزی غله انبار شود. چند ماه بعد در صفر 1243 نیز فتحعلیشاه دستور مشابهی صادر کرد اما روسها که همچنان پیش میآمدند، به ترتیب بر شهرهای گنجه، ایروان، نخجوان و قلعه عباسآباد و قلعه سردارآباد مستولی شدند.
در12 اکتبر 1827، پاسکویچ ایروان را تصرف کرد و به همین سبب ایروانسکی لقب یافت. در این هنگام، امیر اصلانخان دنبلی، حاکم خوی نیز با روسها همداستان شد و شهر را در اختیار پاسکویچ گذاشت. بهدنبال آن، مرند، قراچهداغ، مشکینشهر، سراب، گرمرود و برخی از محال مراغه نیز از دست ارتش ایران به در رفت و اردبیل هم به تصرف روسها درآمد و آنان کتب خطی و اشیاء نفیسی را که در آرامگاه شیخصفیالدین اردبیلی نگهداری میشد، تصاحب کردند و به مسکو و پترزبورگ فرستادند. ستاد فرماندهی شاه ایران که تا این زمان در سلطانیه بود، به محض ورود نیروهای روس به شهرهای شمالی، به تهران منتقل و منتظر وصول گزارش از عباسمیرزا شد. در این زمان، نیروهای ایران در دو جبهه قراباغ و ایروان سخت زیر فشار سپاه تزاری قرار داشتند. خانها و حکام نواحی بهرغم ملیت و پیشینههای تاریخیشان خود را به زیر پرچم روس کشیدند و در سواحل گرگان، سرکردگان ترکمان با فرماندهان مستقر در کشتیهای جنگی روس سازش کردند و علیه دولت مرکزی سر به طغیان برداشتند.
شاید مهمترین حادثه در این زمان، سقوط تبریز بود که بر اثر خیانت به دست روسها افتاد. گرچه به دستور شاه سربازان از نقاط مختلف عازم جبهههای جنگ بودند، اما شرایط نامطلوب سیاسی و نظامی ایران و بهخصوص تهدید تهران از طرف پاسکویچ، موجب وحشت شاه و دولتمردانی شد که خود، خواهان جنگ با روسیه بودند. بنابراین، چون روسها توسط اللهیارخان آصفالدوله که متهم به خیانت و سازش با روسها بر سر تبریز بود، پیشنهاد مذاکره و صلح دادند، عباسمیرزا پذیرفت و به بهراممیرزا که گویا در این زمان در حدود خوی فرمانده بود، نوشت که خود برای مصالحه به اردوی روسیه خواهد رفت. پاسکویچ هم شخصا از عباسمیرزا خواست که جلسهای با او منعقد کند و قرار مصالحه را بگذارد.
در این هنگام، حسینخان سردار به دستور نایبالسلطنه، با توپ و سپاه در دهخوارقان متوقف شد و 500تفنگچی و شمار بسیاری سوار به سوی خوی و گرگر اعزام کرد. از آن سو، کلنل مکدانلد، وزیر مختار انگلیس که به اقتضای مصالح دولت متبوع خود، مصمم شده بود مصالحه را تسریع کند، با عباسمیرزا وارد گفتوگو شد. عباس میرزا مصالحه را به 3 شرط مشروط کرد: اول اینکه ما خاک و ملک ندهیم، در عوض هر قدر گنجایش دارد، پول نقد و هرجا گرفتهاند، پس بدهند. دوم اینکه هرچه در دست ماست یا در دست آنهاست، به همین حالت بماند تا انقضای مدت متارکه و سوم آنکه هرگاه این دو شق صورت نگیرد، قرار بدهیم که رودخانه ارس سرحد دو مملکت باشد. قائممقام هم موافقت خود را با این عبارت که این مصالحه خیر هر 3 دولت است، به مکدانلد اعلام داشت ولی از قرار معلوم نه نخجوان بهعنوان محل مذاکره تعیین شد و نه به 3 شرطی که
عباسمیرزا گذاشته بود، اعتنا شد. ژنرال روس دهخوارقان (آذرشهر) را بهعنوان محل مذاکره تعیین کرد و عباسمیرزا، قائممقام، میرزامحمدعلی و میرزامسعود انصاری به آنجا رفتند. پاسکویچ و سایر همراهان او با تواضع به استقبال نایبالسلطنه آمدند و مذاکرات با حضور هیأت ایرانی و پاسکویچ، گریبایدوف، ابرسکف و چند نفر دیگر آغاز شد.
در این انجمن، پاسکویچ خواهان واگذاری ایالات ایروان، نخجوان، ماکو، تالش و مغان و پرداخت 20کرور اشرفی بهروسیه شد. پس از مذاکراتی، پاسکویچ به 15کرور تومان و تصرف ایالات شمال ارس راضی شد اما فتحعلیشاه از این پیشنهاد سخت برآشفت و دستور تجهیز قوا را برای ادامه جنگ صادر کرد. مکدانلد، سفیر انگلیس در تهران، برای حفظ منافع انگلستان، بهخصوص در هندوستان، به دربار فتحعلیشاه شتافت و شاه غضبناک را به پرداخت 10کرور تومان غرامت راضی کرد. آنگاه بهکوشش او مقرر شد، دور مذاکرات صلح در قریه ترکمانچای آغاز شود. از طرف دولت ایران عباسمیرزا، قائممقام و میرزاابوالحسنخان، وزیر امور خارجه و از طرف روسها پاسکویچ و افسران ستاد وی شرکت داشتند. دکتر جان مکنیل، پزشک سفارت انگلیس نیز بهعنوان ناظر در مذاکرات شرکت کرد.
سرانجام، پس از مذاکراتی طولانی مبلغ غرامت، همانطور که مکدانلد قول داده بود، 10کرور تومان تعیین و مقرر شد که دولت ایران این مبلغ را قبل از امضای معاهده به روسها بپردازد. لازم به توضیح است که طراح و نویسنده پیشنویس قرارداد ترکمانچای گریبایدوف بود زیرا وی در مذاکرات ترکمانچای فعالانه شرکت داشت و تمامی شرایط عهدنامه را او تهیه و تنظیم کرده و شکل بخشیده بود.
فتحعلیشاه با آنکه هنوز از پرداخت غرامت ناخشنود بود، بیدرنگ 6کرور تومان نقد از خزانه خود فرستاد تا معاهده صلح به امضا برسد و ضمنا به عباس میرزا اعلام کرد که باید 5کرور آن بهعنوان انعام و یک کرور به رسم مساعده و وام به روسها تلقی شود. به هر حال در 5شعبان 1243قمری (21فوریه 1828میلادی) عهدنامه ترکمانچای به امضای دو دولت ایران و روسیه رسید. چند عهدنامه جداگانه دیگر نیز برای تفسیر و تتمیم عهدنامه اصلی نوشته و به آن الحاق شد.
مفاد عهدنامه ترکمانچای
روز 2اسفند برابر با 21 فوریه سال ۱۸۲۸ عهدنامه ترکمانچای امضا شد. مفاد این عهدنامه ننگین بدین شرح بود:
واگذاری خانات ایروان و نخجوان به دولت روسیه و تخلیه تالش و مغان از سپاه ایران.
پرداخت 10کرور تومان (5میلیون تومان) بهطور اقساط از طرف ایران به روسیه بهعنوان غرامت جنگی.
اجازه عبور و مرور آزاد به کشتیهای تجاری روسی در دریای مازندران.
رضایت به انعقاد یک عهدنامه تجاری بین ایران و روسیه و حق اعزام کنسول و
نمایندگان تجاری به هر منطقه از مناطق ایران که روسها لازم بدانند.
حمایت روسیه از ولیعهدی عباسمیرزا و کوشش در به سلطنت رساندن وی پس از مرگ شاه.
استرداد اسرای طرفین.
اعطای حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) به اتباع روسیه.
پس از اینکه انقلاب کمونیستی در شوروی به پیروزی رسید، لنین برای اثبات حسن نیت خود نسبت به ملل ضعیف جهان الغای تمام امتیازات استعماری دولت تزاری پیشین را اعلام کرد. دولت صمصامالسلطنه نیز از این فرصت استفاده کرد و در ۱۸شوال ۱۳۳۶ در مصوبهای الغای قرارداد ترکمانچای و دیگر امتیازات واگذار شده به دولت روسیه تزاری را اعلام کرد که این اقدام شامل لغو امتیاز کاپیتولاسیون برای اتباع روسیه نیز میشد. دولت ایران چند روز بعد مصوبهای برای لغو امتیاز کاپیتولاسیون برای کشورهای دیگر نیز صادر کرد چرا که چند کشور دیگر نیز پیش از این بر اساس قراردادهایی تحت عنوان دولت کامله الوداد از امتیاز کاپیتولاسیون مطابق قرار داد ترکمانچای برخوردار شده بودند و با لغو قرارداد ترکمانچای منطقا این بخش از این قراردادها نیز باید ملغی میشد. مصوبه دوم همانطور که انتظار میرفت توسط دولت بریتانیا رد شد.