مشاعره عاشورائی 6


مشاعره عاشورائی 6
تاحضورت به نیزه های عروج
مهربی انتها ! بتاب امشب
دلجو
=
  باچشم دل نگر که عزاخانه های او
سرتابسر معاینه ماتم سرابود
طوطی همدانی
=
دربرکشید آن تن وازسوز دل کشید
آهی که شعله اش زسمک رفت تاسماک
وصال شیرازی
=
کاش آن زمان زسلسله خیل بی کسان
یک حلقه بند گردن گردون دون شدی
محتشم کاشانی
=
یارب چرا به گردن گردون شرر نریخت
آن ناله های العطش عترت نبی
وصال شیرازی
=
یارب چه روی داد که شهری پرازعزاست
یاخود که شد زدست  که این تعزیت به  پاست
وقارشیرازی
=
تاخدنگ کینه خواهی درکمند کرد آسمان
سینه ی آل پیامبررانشان کرد آ سمان
 سیدرضاحسینی
=
نبی مُهر ولایت گرنهان داشت
ازاو مِهر ولایت آشکاراست
وصال شیرازی
=
تادرقلمرو تو شبیخون زده ست شب
شد پاسدار حرمت کوی تو آفتاب
عباسیه کهن
=
بادرد اشتیاق تو دروادی جنون
لیلی بهانه کرده ومجنون گریسته
نیّرتبریزی

=
گردآوری : م.الف زائر


مشاعره عاشورائی 5


مشاعره عاشورائی 5
دراین عزا زاشک پیاپی مکن دریغ
ازدیده جای اشک اگر خون رودکم است
صبا
=
تاج مصیبتی که فلک تاب آن نداشت
برفرق فرقدان شه لافتی زدند
علامه کمپانی
=
دربارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه برزانوی غم است
محتشم کاشانی
=
تاحشر ازلب تو بود  شرمسارآب
زین روست همچو عاشق توبی قرارآب
مهدی
=
بابرادرگفت زینب کاش بی تو درجهان
مرغ بی پر, باغ بی بر,نخل بی سرمی شدم
بخشوده
=
ماپروریم جسم خودوازناز وای در یغ
کان جسم نازپرور او برزمین بود
وصال شیرازی
=
درحلقه حلقه ی ثقلین  این عزاببین
ارجن وانس شورملائک فزون نگر
عاشق اصفهانی
=
رخشند ه بد سرتو به بزم یزید , آه
زان سان که خاتم جم ازانگشت اهرمن
وصال شیرازی
=
نسبت نمی توان به قضا داد این ستم
گویاگسسته بود فلک ازفضازمام
عاشق اصفهانی
=
ماراببخش ماکه درآن جا نبوده ایم
ای امتداد زخم , به پهلوی مادرت
محسن احمدی
=
گرد آوری : م.الف زائر

مشاعره عاشورائی 4


مشاعره عاشورائی 4

لباس کهنه بپوشیدزیرپیرهنش

مگرکه برنکشدخصم بدمنش زتنش

وصا ل شیرازی

=

شدآفتاب  دین چو روان سوی قتلگاه

ازدود آه پردگیان شدجهان سیاه

نیّر

=

هرجامه ای که برتن مردم شود کبود

پیوندآن دهند به دامان کربلا

وصال شیرازی

=

آنش زدند چون به خیام حریم او

زان روز نارغم به دل اولیا بود

-

طوطی همدانی

=

دامن گرفته خون هزاران پیامبرت

ای طشت واژگون که چنین پرزخون شدی

وصال شیرازی

=

یارب چه حالت است که بینم کنون به چشم
هرسونوای واقعه ی  نینوا بود
طوطی همدانی
=
دخترزهراست این ای بی حیا این زهره نیست
تاتواش  باهرکس وناکس نمائی بی حجاب
وصال شیرازی
=
بابرادرگفت زینب راه دین هموارشد
گرچه راه توست ناهموارروی نیزه ها
پروانه
=
آتش زدند دوزخیان ستم سرشت
برخیمه ی امام مبین خواجه ی بهشت
سروش اصفهانی
=
تاج مصیبتی که  فلک تاب آن نداشت
برفرق فرقدان شه لافتی زدند
علامه کمپانی
=
گردآوری: م.الف زائر

مشاعره عاشورائی 3


مشاعره عاشورائی 3

هرجالوای ماتم آن شه به پابود

مستوره ای زواقعه کربلا بود

طوطی همدانی

=

دامن زاشکشان شده پردرولعل ناب

گفتی به باد داد ه زگوهر خز ینه ای

وصال شیرازی

=

یاران دگر رسیده به سرانتظارمن

فتادخوش به منزل  مقصود یارمن

صغیراصفهانی

=

نام حسین وکرببلاهردو دلرباست

نام علی اکبر ازآن دلرباتراست

ناصرالدین شاه

=

تاتو ازجای نخیزی ونگیری دستم

زین سراای گل افسرده پژمان نروم

حسان

=

ماآب شور بسته براو , کوفیان فرات

این فرق بین بااثر مهروکین بود

وصال شیرازی

=

درالتهاب قافله من هم گریستم

خاموش شد چو مشعله من هم گریستم

محمد طاهربیک

=

مااشک ازاومضایقه داریم وچشم ما

برچشمه سارکوثرخلد برین بود

وصال شیرازی

=

دراین عزابه حلقه ی هرجمع گریه کن

بنشین به حلقه حلقه و چون شمع گریه کن

عاشق اصفهانی

=

نبی امانت خودراسپرد باامت

ولی نبود خیانت زهی ظلوم جهول

وصال شیرازی

=

گردآوری : م.الف زائر



اباعبدالله الحسین ع - 11 - تا 20


اباعبدالله الحسین
11 تا 20


اباعبدالله الحسین (ع)- 20


اَلاِستِکبارُصَلِفُُ .


تکبرکردن لاف زدن است .



Haughtiness is a kin to boastfulness.



اول زچه ازکبرکشیدن گردن

وانگاه زعجز سرفرودآوردن ؟

ازسربنه این باد تکبر, زیرا

چون لاف زدن بودتکبرکردن

=

ترجمه شعری وانگلیسی

ابوالقاسم حالت

=

گردآوری : م.الف زائر
=



اباعبدالله الحسین (ع) - 19


اَلاِانّ الحَربَ شَرِهاوَریعُُ وَطَمَعُهافَظیعُُ فَمَن اَخَذَلَهااُهبَتَها وَاستَعَدّلَهاعُدّتَهاوَلَم یَالَم کُلومَها قَبلَ حُلولِها فَذاکَ صاحِبِها, وَمَن عاجَلَهاقَبلَ اَو انِ فُرصَتِها وَاستِبصارِ سَعیِهِ فیها فَذاکَ ,فَمَنَ اَن لا یَنفَعَ قَومَهُ وَاَن یُهلِکَ نَفسَهُ .


آگاه باش که جنگ گزندی سخت وطعمی تلخ دارد,کسی که وسائل انرافراهم آوردوپیش ازجنگ اززخمهایش آزرده خاطرنگردد برآن تسلط می یابدوکسی که پیش ازفرارسیدن فرصت وبینائی به جنگ درآن بشتابدبه گروه خودسودی نمی رساند وخودرانیز به هلاکت می اندازد.



Beware ! war wreaks above and is bitter to the taste . He who

is well - equipped t o meet its consequences can win it


but t he one who rushes into battle without waiting


for a good opportunity or having sufficient foresight


will not gain m advantage for his men , but will only


risk his own life in the ventures .

آن مردکه پخته است وآماده جنگ

درجنگ به خصم عرصه راسازد تنگ


وان مردکه ناپخته وناآماده ست


گرجنگ کند شکست بارآردوننگ



=


ترجمه شعری وانگلیسی


ابوالقاسم حالت



=


گردآوری : م.الف زائر




=
اباعبدالله الحسین (ع)....18


اباعبدالله الحسین (ع)



==

اَلااِنتِباهَ فِی الاخرِهِ . وَالفائِزُ مَن فازَفیها

وَالشَقیُّ مَن یَشقی فیها .



آگاه باشید که به کارآخرت بیداروهشیار

باید بود . پیروزمند کسی است که درآن

جهان پیروز گردد وبدبخت کسی است

که درآن جهان بدبخت شود.



Beware that in the next world he is victorious

who wins and he is wretched who loses ,



امروز چنان باش که گربندی رخت

فردانشود درآن جهان کارتوسخت

پیروز کسی که باشد آنجا پیروز

بدبخت کسی که باشد آنجا بدبخت .

==



ترجمه شعری وانگلیسی .

ابوالقاسم حالت .








=
اباعبدالله الحسین (ع)....17




اباعبدالله الحسین (ع)



=

اِکسِبوابِالنُّجح مَدحاوَلاتَکسِبوابِالمَطلِ ذَمّا.



بابراوردن حاجت مردم موردستایش واقع

شویدوباتاخیردرانجام ان برای خودنکوهش

نخرید.



try to win praise for granting

people.s just request , instead of being blamed

for delying them .



نیکی کن وخیرخواهی وچاره گری

کزمدح وستایش کسان بهره وری

درفع نیازخلق تاخیرمکـــــــــــــــــن

تااین که برای خود نکوهش نخری .




=
اباعبدالله الحسین (ع)....16



اباعبدالله الحسین (ع)

ترجمه شعری وانگلیسی

ابوالقاسم حالت

=

اَقبَحُ شَیئی الفِسقُ فیِ الشَیخ .

زشت ترین چیز گاهکاری درپیری است .



The worst thing is to sin in the old age.



تاکی پی لهو و کامرانی باشی ؟

غافل زحساب آن جهانی باشی ؟

زین نیست قبیح تر که اندر پیــری

سرگرم گناهان جوانی باشــــــی .




=
اباعبدالله الحسین (ع)-15


اباعبدالله الحسین (ع)

ترجمه شعری وانگلیسی .

ابوالقاسم حالت .

==

اَعوُذُبِربّی وَرَبِکُم مِن کُلِّ مُتَکَبّرِ لایُومِنُ بِیَومِ الحِساب .



ازهرگردنکشی که به روز شمارایمان ندارد

به خدا پناهمی برم .



I tale refuge in God from every arrogant man

who does not believe in the day of reckoning.



خود سرکه نهدپای به هر راه خطــــا

ایمان به خدا ندارد و روز جـــــــــــزا

ازدست چنین پست خدانشاســــــی

بایدبه خدا پناه بردن . به خــــــــــدا.






=
اباعبدلله الحسین (ع)..14





اباعبدالله الحسین (ع)

ترجمه شعری وانگلیسی .

ابوالقاسم حالت .

=

اِعمَل عَمَلَ رَجُل یَعلَمُ اِنّهُ ماخوُذبِالاِجرامِ وَمَجرِی

بِالاِحسان .

مانندکسی کارکن که می داند بخاطر بدکاریش

کیفروبرای نیکوکاریش پاداش خواهد یافت .

Act as a man who is well aware that he will be

punished for his evil doing and rewarded

for his beneficence

پیوسته بمانند کسی کن رفتـــــــار

کاو می داند که دردودنیاناچـــــــــار

کیفربیند اگر کند بدکـــــــــــــــــاری

پاداش دهندش چو شود نیکـــــوکار.




=
اباعبدالله الحسین (ع).... 13


اباعبدالله الحسین (ع)

ترجمه شعری وانگلیسی .

مرحوم . ابوالقاسم حالت

===

اِعلَموُا اَنَّ اللهَ یَهَِبُ المنازِلَ الشَّریفَه لِعِبادهِ لِصَبرِهِم

بِاِحتمالِ المکارِهِ .



بدانیدکه خداوند بندگان خودرابه پاداش شکیبائی

دربرابر دشواری ها مقامات بلند خواهد بخشید.

You should know that noble

positions are God,s rewards to his

worshipers for their patience

in the face of difficulties



آن کس که براو بلا چوبارد امــــــــروز

صابرشود وشکر گزارد امــــــــــــــروز

فردا دهدش خدا مقامات بلــــــــــــند

وین اجر شکیبی است که دارد امروز .








اباعبدالله ..12


اباعبدالله الحسین (ع)

ترجمه شعری وانگلیسی

ابوالقاسم حالت .

---

اِعلَموُااَنَّ الدُّنیا حُلوّهاوَ مُرُها حُلم .



بدانیدکه تلخ وشیرین جهان خواب وخیالی

بیش نیست



this world,s sweetness and bitterness are both

transient like a dream.



زانجا که ثبات نیست آئین جهان

نه مهرجهان ماند ونه کین جهان

ای شیفتگان خوان رنگین جهان

خواب وخیال تلخ وشیرین جهان .






=
اباعبدالله الحسین (ع)-11




اباعبدالله الحسین (ع)

ترجمه شعری وانگلیسی

مرحوم . ابوالقاسم حالت

=

اَعظَم النّاسِ قَدرامَن لَم یُبالِ الدّنیا فی یَدی مَن کانَت .



بلندپایه ترین مردم کسی است که به دنیا دردست

هرکس که باشد بی اعتنا بماند.



The most magnanimous of men is he who pays

no attention to the world , no matter who holds it

in his hands .



آن ازهمــــــــــــــه خلق گرانمایه تراست

کازاد زاندیشه نفع وضـــــــــــــــــرراست

دنیای دنی به دست هرکس که دراست

اورانه بدان میل ونه برآن نظراســــــــــت .





=

ترجمه شعری وانگلیسی

ابوالقاسم حالت

=

گردآوری : م.الف زائر