مشاعره عاشورائی 4
لباس کهنه بپوشیدزیرپیرهنش
مگرکه برنکشدخصم بدمنش زتنش
وصا ل شیرازی
=
شدآفتاب دین چو روان سوی قتلگاه
ازدود آه پردگیان شدجهان سیاه
نیّر
=
هرجامه ای که برتن مردم شود کبود
پیوندآن دهند به دامان کربلا
وصال شیرازی
=
آنش زدند چون به خیام حریم او
زان روز نارغم به دل اولیا بود
-
طوطی همدانی
=
دامن گرفته خون هزاران پیامبرت
ای طشت واژگون که چنین پرزخون شدی
وصال شیرازی
=
مشاعره عاشورائی 3
هرجالوای ماتم آن شه به پابود
مستوره ای زواقعه کربلا بود
طوطی همدانی
=
دامن زاشکشان شده پردرولعل ناب
گفتی به باد داد ه زگوهر خز ینه ای
وصال شیرازی
=
یاران دگر رسیده به سرانتظارمن
فتادخوش به منزل مقصود یارمن
صغیراصفهانی
=
نام حسین وکرببلاهردو دلرباست
نام علی اکبر ازآن دلرباتراست
ناصرالدین شاه
=
تاتو ازجای نخیزی ونگیری دستم
زین سراای گل افسرده پژمان نروم
حسان
=
ماآب شور بسته براو , کوفیان فرات
این فرق بین بااثر مهروکین بود
وصال شیرازی
=
درالتهاب قافله من هم گریستم
خاموش شد چو مشعله من هم گریستم
محمد طاهربیک
=
مااشک ازاومضایقه داریم وچشم ما
برچشمه سارکوثرخلد برین بود
وصال شیرازی
=
دراین عزابه حلقه ی هرجمع گریه کن
بنشین به حلقه حلقه و چون شمع گریه کن
عاشق اصفهانی
=
نبی امانت خودراسپرد باامت
ولی نبود خیانت زهی ظلوم جهول
وصال شیرازی
=
گردآوری : م.الف زائر