مشاعره عاشورائی 22
تنهانه چشم دوست به حال تواشکبار
خنجربه دست قاتل توخون گریسته
نیر
=
هرکس که آب خواست دهندش زآب تیغ
ای غم بیابه خیمه وآب ازکسی مخواه
وصال شیرازی
=
هرناوکی که کرد رفو زخم تیغ را
تیغ دگر دوباره بیامد رفو شکست
حسنی افشرده
=
تنهاوغریب پور زهرا
بادشمن بی شمارتلخ است
عطائی
=
تن های کشتگان همه در خاک وخون نگر
سرهای سروران همه برنیزه ها ببین
محتشم کاشانی
=
نه گل , توگرسرخاری دراین چمن دیدی
بیاوآب ده ازجویبارچشم تنش
وصال شیرازی
=
شستند رخ زشرم وکشیدند تیغ کین
چون شاهبازعرش برآمد به دامشان
وقار شیرازی
=
نه همین نام نبودازشه خونین کفنان
اثر ازمکتب ارزنده ی اسلام نبود
صلح خواه
=
دلابه ماتمش ازچشم تردر یغ مدار
زهرچه داری ازاین رهگذردریغ مدار
وصال شیرازی
=
رفت ازمیانه پادشه انس وجان دریغ
برباد رفت حاصل کون ومکان دریغ
عاشق اصفهانی
=
گردآوری : م.الف زائر
اباعبدالله الحسین ع- 104
قَدمَنَعَکَ القَوم دُنیاهُم وَمَنَعتَهُم دینَکَ فَما اَغناکَ
عَمّامَنَعوکَ وَاَحوَجَهُم اِلی مامَنَعتَهُم .
این مردم دنیای خودراازتو دریغ داشتند وتوهم دین خود
راازآنان دریغ داشتی , توچه بی نیازی ازآنچه ازتو دریغ کردند
وآنان چه نیازمندندبدانچه تو ازآنان دریغ کردی .
Do not worry over the worldly positions you have
been deprived of by those who oppose you, for
you in your turn have deprived them of your
religious faith, You do not need whatever
they refused you but t hey acutely need
whatever you deprived them of.
چون دین نفروختی به دنیا زآغاز
باتونشدند اهل دنیا دمساز
محتاج تو نیستی به دنیای کسان
اماهمه دارند به دین تو نیاز
=
ترجمه شعری وانگلیسی
ابوالقاسم حالت
=
گردآوری : م.الف زائر
=
اباعبدالله الحسین (ع)- 103
لاتَشکواوَلاتَقوُلوُا بِالسِنَتِکُم مایَنقُصُ عَن قَدرِکُم
.
شکایت مکنیدوحرفی برزبان نرانید که ازقدرشما بکاهد.
Never complain nor utter unpleasant sentiments
as this will but lower your standing in the eyes of
your association.
گرشکوه کنید ازآنچه رنج است وبلاست
آن شکوه نشان سستی وضعف شماست
ازرنج شکایت نکنیدو نزنید
آن حرف که ازقدر شما خواهد کاست
=
ترجمه شعری وانگلیسی
ابوالقاسم حالت
=
گردآوری : م.الف زائر